«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ دی ۱۹, سه‌شنبه

از اسلام و احکام مقدس آن هیچ سر در نمی آورند

آن برادر یا خواهری که این ها را نوشته و برُخ مان می کشد،۱ روشن است که از اسلام و احکام مقدس آن هیچ سر در نمی آورد؛ البته اگر منظور این است که اختلاس کنندگان میلیاردی چون نمونه ی «چای دبش» هم باید بسزای اعمال شان برسند و جایی از بدن شان را بِبُرّیم، در اصل درست می گویند؛ ولی به این نکته ی مهم شرعی توجه نکرده اند که باید به همان نسبت دزدی های بزرگ ترشان، جزا بگیرند و قطع انگشت برای آن ها کافی نیست؛ خوب! کجای شان را باید بُرید؟ دست و پا یا یا آلت تناسلی شان که جور در نمی آید؛ چون آنچنان درمانده و زمینگیر می شود که با دست مبارک خودمان باید نان در حلقش بتپانیم تا از گرسنگی تلف نشود. می ماند گردنش که اگر بریده شود، در جا می میرد و نمی تواند بگوید که پول مول ها را کجا تلنبار کرده یا بدست چه کسانی سپرده تا برایش دعای خیر و عافیت بخوانند. برای همین بود که برادر دینی کاشی مان چندین سال پیش گفته بود: دانه درشت ها با باید به خدا سپرد تا خود به اعمال شان در روز قیامت رسیدگی کند.۲ از آن دانه ریزها یا به اصطلاح عوام: آفتابه دزدها که چیز دندانگیری به بیت المال برگردانده نمی شود؛ یا قرص نانی است که خورده و کَاَنَّهُ شاید باقیمانده ی آن را هم ریسیده باشد؛ گاو هم که نیست که خورده هایش را بالا بیاورد و دوباره بِجَوَد که بشود بهنگام از گلویش بیرون کشید؛ ولی آن دانه درشت ها را هر اندازه حقه باز هم که باشند، می توان تکان داد و دستِکم «خُمس» و «زکات» و «سهم امام» و اینا را از سوراخ سنبه ها و چال های شان بیرون کشید. گاهی هم پیش می آید که کار به چانه زنی و وساطت و اینا می کشد که برادران دست اندر کار که خدا عمرشان بدهد، ناچارند هر بار و هر موردی را بر اساس «احکام ثانویه» خوب سبک سنگین کرده، مصلحت اسلام را در نظر بگیرند.

تا فراموش نکرده ایم این را نیز یادآور شویم که آن اختلاس‌های میلیاردی که از آن یاد کرده اند نیز در برابر قاچاق های تریلیون دلاری محموله های نفت که در اقیانوس از این کشتی به آن کشتی جابجا می شوند بی آنکه کسی بو ببرد و آب از آب تکان بخورد به نوبه ی خود، آفتابه دزدی بشمار می آیند. «خُمس» و «زکات» و «سهم امام» بسیار چاق و چله ای هم می دهند که ما ناچاریم آن ها را با چشم بسته بپذیریم؛ وگرنه باید چشم براه تیری غیبی یا سر کشیدن «قهوه قجر» و امثالهم باشیم. لا اله الالله! بر شیطان لعنت ...

از زبان «کیر خر نظامِ خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ دی ماه ۱۴۰۲

۱ ـ «صدور حکم قطع انگشتان دست برای متهمان به سرقت در حالی است که روزانه خبرهای از اختلاس‌های میلیاردی مانند اختلاس چای دبش در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌شود»  برگرفته از «تلگرام»   ۱۹ دی ماه ۱۴۰۲

۲ ـ بنگرید به یادداشتِ «ما آن گردن کلفت ها را به خدا وانمی گذاریم! دستمان برسد ...»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ فروردین ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_4079.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!