«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ دی ۲۵, دوشنبه

درودی از ژرفای جان به زندانی سرفراز: زینب جلالیان

زینب جلالیان، زندانی سیاسی کُرد، نستوه‌ترین زندانی و نخستین زن زندانی سیاسی در ایران است که رژیم خرموش های اسلام پیشه به وی زندان اَپاد (ابد) داده اند. وی که شانزدهمین سال زندان خود را بی حتا یک روز آسوده روزی (مرخصی) پشت سر می‌گذارد از بیماری‌های دهان و دندان، کلیوی و گوارشی رنج می‌برد. زینب در همه ی این سال ها از دسترسی به کاریاری (خدمات) درمانی بی بهره بوده، جان خود را در زندان‌های کرمانشاه، اوین، خوی، قرچک، کرمان و یزد فرسوده است. درودی از ژرفای جان به این زندانی سرفراز کردستان و ایران.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ دی ماه ۱۴۰۲ (بنیاد داده ها برگرفته از «تلگرام» به تاریخ ۲۵ دی ماه ۱۴۰۲ با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!