ایران را با چنین رژیم آبروریزی که خودتان به توده های مردم ایران گرانبار نموده اید، یکی نگیرید!
به فلان جای ننه اش خندید، رییس جمهور ترامپ! خرموش ها چه بدی به شما کرده اند؟! آن ها بحمدلله در همه جا از افغانستان گرفته تا عراق و جاهای دیگر با شما همکاری کرده و جاده را برای تان در همه جا پاک کرده اند. هم اکنون نیز شاخاب پارس را هر روز برای ناوگان تان آب و جارو می کنند. خودتان بهتر از هر کسی می دانید که داویدهای شان از آن میان، «بستن تنگه ی هرمز» و زورگویی های زبانی لات منشانه، پوچ است و هرگز به این کارها دست نخواهند یازید. آن ها که این داویدها را می کنند، خود نیز بخوبی می دانند که عرّ و گوزی بیش نیست. اندازه توانایی آن ها در کردار را چه در گذشته و چه هم اکنون و بویژه در رخدادهای تلخ و دردناک تندآب ها و بیخانمانی و زیان های بزرگی که به توده های مردم در منطقه های تندآب زده، گرانبار شد، همه ی مردم ایران دیدند و با دل و جان برای جیران کاستی ها و نارسایی های پیامد آن جنبیدند و تا اندازه ای از رنج مردم خرموش زده در آن منطقه ها کاستند. امیدوارم، هر کدام از شما کودن ها که دهان باز می کنید، زین پس جداگانگی سترگ میان توده های مردم ایران با چندین هزاره تاریخ سرشار و نشانه گذار در پهنه ی جهان را با رژیمی توسری خور، مایه ی شرمساری و انباشته از دزدانی که کمابیش همه شان نیز زیر سایه ی خودتان پناه گرفته اند، نیک دریابید و ایران را با چنین رژیم آبروریزی که خودتان به توده های مردم ایران گرانبار نموده اید، یکی نگیرید!نیک می دانید که جدا از دزدی و هیزی و پدرسوختگی هایی که در همه جای جهان نشانه های آن را می توان دید و بنا بر زبانزدی «بوته ی نشاشیده برجای ننهاده اند»، بزرگ ترین هنر خرموش ها در این کشور باستانی، گاز گرفتن و دریدن مردم بوده و همچنان هست. بیرون از اینجا به سگ شان هم سلام می کنند. مگر یاوه گویی های آشکار «برادر پنجسیری» یا گورخری که می گوید با یک موشک همه ی ناوهای شان را به ته دریا می فرستیم، می تواند شَوَند چنین لشکرکشی های تازه، همراه با هارت و پورت های فراوان باشد؟! بیگمان چنین نیست.
اگر شما، دانسته و آگاهانه، می خواهید هستی ننگین و سرنوشت رژیم تبهکار خرموش های اسلام پیشه را به سرنوشت ایران و ایرانی گره بزنید. همه ی نیروهای آگاه، پیشرو و انقلابی ایران، درست واژگون آن، خواهان گسستن بند بند گره های سخت فرسوده و زهوار در رفته ای هستند که این تبهکارترین رژیم تاریخ ایران همچنان به آن ها بند است و کوشش جانکاهی بخرج می دهد تا پشتوانه ی اجتماعی بیش تری برای خود فراهم نماید. همه ی آن نیروهای رویهمرفته آگاه، بر بنیاد دیدگاه طبقاتی خویش و نزدیکی و دوری آن به «سوسیالیسم دانشورانه»، رویهمرفته نیک درمی یابند که چنین گرایشی که هم اکنون نشانه هایی از آن با نشست هایی زیر برنام «دیدار صمیمی با فعالان سیاسی» برنامه ریزی شده و به انجام می رسد، چون دوره ی رفتن به زیر بار ننگین ترین پیمان تاریخ ایران که سپس «برجام» نام گرفت و گروه هایی از روشنفکران خودباخته و خودفروخته از آن میان، «هموطن دلسوز» یا همانا «هموطن پفیوز»: فرخ نگهدار را نیز به هواداری از آن کشاند، چنان آماجی را در سر می پرورانَد.
پاسخ همه ی نیروهای آگاه، پیشرو و انقلابی ایران به چنین
کوشش هایی از دید من، می تواند چنین باشد:
نه! ما با ریسمان پوسیده ی شما به چاهی دیگر گام نخواهیم
نهاد! ما با گسستن آن بندهای فرسوده، همه ی کوشش خود را بکار خواهیم بست تا خود
شما، خرموش های تبهکار و ایران بر بادده را به ته چاه روانه کنیم و در این بازه ی
تاریخی، این تنها شیوه ی برخوردِ آگاهانه، پیشروانه و انقلابی بسود توده های کار و
رنج ایران است. هر نیرویی به هر شَوَند و بهانه ای از آن میان بویژه زیر پوشش های
خر رنگ کنی ملّی گرایانه که در شرایط کنونی جز پشتیبانی از کلان سرمایه داری وابسته
و کلان سوداگرانِ هست و نیستِ ایران بربادده بیش نیست به همکاری آشکار و پنهان با
چنین رژیمی دست یازید یا پا سست نمود و این پا و آن پا نمود را با تیپا ار درون
خود بیرون می رانیم.
شما آماج های چندگانه ای را در این منطقه پی می گیرید که
جای پرداختن همه سویه به آن ها را در اینجا ندارم و تنها به اشاره ای گذرا بسنده
می کنم:
الف. بدست گرفتن تپش
روندهای منطقه ای نفتخیز که از دیدگاه جغرافیایی ـ سیاسی نیز یکی از گرهگاه های
جهان بشمار می رود و جُستار، تنها در چارچوب بالا پایین رفتن بهای نفت که از ارزش
دوربردی (استراتژیک) اقتصادی و سیاسی آن نیز به شَوَند جایگزینی انرژی های دیگر هر
روز کاسته می شود، نمی گنجد؛
ب. همکاری های راهبردی و
دوربردی با همه ی رژیم های سرکوبگر منطقه و از آن میان، رژیم خرموش های تبهکارِ به
یاریِ شما فرمانروا بر میهن مان در سرکوب خلق ها و ملت های بپاخاسته یا آماده
ی خیزش و همزمان دست آموز و وابسته نمودن هر چه بیش تر چنین رژیم هایی بخود بگونه
ای که در فرجام کار، بی سر جنباندن شما آب نیز نخورند و چون آن مردک پست: «اشرف
غنی» که شرمم می شود وی را افغان بنامم از شما برای بمباران کشور زادگاه شان
سپاسگزاری نیز نمایند. همینجا ناگفته نماند که دستگاه دیوانسالاری شما نقش آشکاری
در فروکش خیزش دی ماه ۱۳۹۶ توده های مردم ایران و جلوگیری از گسترش و ژرفش آن داشت و تنها آنگاه
با هیاهوی فراوان رسانه ای پا به میدان نهاد که بیم گردش به چپ در کار بود؛ گردش
به چپی که با همه ی کاستی ها و نارسایی های چپ ها در دوره ی سی ـ چهل سال کنونی در
ایران به شَوَندهای تاریخی از گرایش نیرومندتری در سنجش با دیگر کشورهای پیرامون
در منطقه ای گسترده تر برخوردار است. شما نمایندگان و عروسکان کلان سرمایه داری
امپریالیستی، دستِکم به اندازه ی رژیم خرموش ها از این گردش به چپ که می تواند با
شتاب به کشورهای دیگری جریان یابد و سرمشق قرار گیرد، می ترسید؛
پ. دستکاری در روندهای
اجتماعی ـ اقتصادی همه ی این کشورها بگونه ای که از یکسو سرمایه داری وابسته
(کُمپرادور) از رویش نسبی برخوردار شده و دست بالا را در سیاست فرمانبرداری از شما
و دورپیمایی دلخواه سرمایه ی امپریالیستی در هر کدام از این کشورها بیابد و از سوی
دیگر، نابود کردن سرِ خرهای گاه گردنکشی که بنا بر پایگاه طبقاتی کهنه شان، نه
تنها از دورنمای رویش و شکوفایی اقتصادی ـ اجتماعی دلخواه سرمایه داری برخوردار
نیستند که در کردار، مویِ دماغ دورپیمایی سرمایه اند. این روند در کشور خودمان،
ایران بویژه از زمان روی کار آمدن دولت بدرستی نامور به «زهدان اجاره ای»، شتاب
بیش تری یافته است. در کشورهای دیگر منطقه نیز همین روند با برونزدها و در
کالبدهای گوناگونی جریان دارد که یکی از آماج های آن، مهار جنبش ها در چارچوب
آزادی های پوشالی بورژوایی و جلوگیری از گردش به چپ است؛
ت. شاید بتوان ـ گرچه با
برجستگی کم تری در سنجش با جُستارهای اشاره شده ی دیگر ـ بخشی از این روند را
پیامد شکست نسبی و پیش بینی نشده در سوریه بشمار آورد که رژیم
مافیایی روسیه در آن، نقشی چشمگیر، نشانه گذار و باید افزود: دوپهلو و در
همکاری با اسراییل، بیم برانگیز برای آینده بازی نمود؛
ث. در تنگنای هرچه بیش تر
نهادن روسیه و بستن کمربندی پیرامون آن که همچنان از بزرگ ترین نیرو و فن آوری
نظامی برجای مانده از دوران «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» برخوردار است و
به هر رو با آنکه سیاست رویهمرفته نارسا و کوته بینانه ای بر بنیاد پراگماتیسم را
پی می گیرد و گرایش های آشکار و پنهانی در به بازی گرفته شدن از سوی کشورهای
امپریالیستی از خود نشان می دهد، همچنان نقشی بازدارنده در برابر چنگ اندازی آن ها
به سرزمین های دیگر کشورها بر دوش دارد. در این زمینه، این سخن باریک و پاکیزه
(نکته) که آزمون دردناک جنگ دوم جهانی بویژه آغاز ناجوانمردانه و برق آسای آن از
سوی آلمان نازی و شیوه ی برخورد دیگر کشورهای امپریالیستی در آن هنگام، نشانه های
کم و بیش نیرومند و همچنان پایداری در سیاست روسیه بر جای نهاده را نمی توان
نادیده گرفت و به آن اشاره نکرد؛ و
ج. چنگ اندازی سرراست تر کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها به سرزمین های دیگر و از آن میان، همه ی کشورهای نفتخیز منطقه و دستیابی سرراست و بی سرِ خر به خاستگاه های انرژی و دیگر خاستگاه های کانی و از همه برجسته تر، نیروی کار بس ارزان ترشان. بگمانم روشن باشد که در چشم انداز، کشورهایی چون عربستان زیر چکمه ی خاندان پلید سعودی، کویت و بسیاری دیگر از کشورها بسی بیش از ایران، در تیررس چنان سیاست بلندپروازانه ای قرار خواهند گرفت و همسویی چنین کشورهایی با سیاست های امپریالیستی برهبری «یانکی» ها خودِ آن کشورها را در نخستین گام های پسین از میان برمی دارد یا چنانچه باریک تر بگویم: در چارچوب «نظم جهانی نوین» دلخواه «یانکی» ها گواریده خواهند شد.
در پایان، یکی دو سخن باریک و پاکیزه را نیز یادآور می
شوم:
نخست آنکه آنچه نوشته ام همراه با شتاب بوده و برخی جُستارهای هماوند را در برنمی گیرد؛ و
دوم به شَوَند همان شتاب، بخش بندی ام از دیدگاه
دانشورانه می توانست باریک تر باشد؛ بماند که بخش بندی و برنام و زیر برنام نهادن
بر هر یک از بخش ها، بخودی خود سود بردن از منطق فراطبیعی و ایستا («متافیزیک»)
برای روشن تر کردن هر جُستار و جداگانگی نسبی میان آن هاست و همه ی ما ناگزیر آن
را بکار می بریم؛ ولی از دیدگاه «سوسیالیسم دانشورانه» و کاربرد «دیالکتیک
ماتریالیستی»، چنین کاری که به هر رو گونه ای «انتزاع و تعمیم» را
دربردارد، شکاندن «کلان» یا آنگونه که بیش تر شناخته شده و بکار می رود: «کُلّ» و
بند بند نمودن آن به «خُرد» یا همانا «جزء» است (انتزاع)؛ و همه ی کسانی که کم و
بیش از چنان دیدگاهی به جهان و پدیده های آن می نگرند و «دیالکتیک ماتریالیستی» را
می کوشند تا بکار گیرند، باید همه ی کوشش خود را برای بخش بندی های باریک تر که به
هر رو، پیروی از منطق فراطبیعی و ایستا را در خود نهفته دارد، بکار بندند.
ب. الف. بزرگمهر ۲۳ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸
https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/05/blog-post_67.html
زیرنویس تصویر:
دیدار آخوند پفیوز امنیتی با مشتی کون دریده و موش
بلغورکش نظام، زیر برنام «دیدار صمیمی با فعالان سیاسی»: به اندازه ای شما را دوست
دارم که می خواهم همه تان را یکجا بخورم!
ب. الف. بزرگمهر ۲۳ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸
***
«خوک پمپی»، وزیر بیرونی «یانکی» ها، در گفتگویی تازه با «سیانبیسی»
بر این نکته پافشرد که افزایش نیروی نظامی «یانکی» ها در [منطقه ای نامور
به] «خاور میانی» برای بازداشتن ایران از یورش به بهره وری های «یانکی»
ها در منطقه است. او گفت که «ایالات متحد» [بخوان: «یانکی»
ها] سرگرم آماده نمودن ابزارهای نظامی و دیپلماتیک است تا چنانچه ایران
«تصمیم بدی گرفت» و به بهره وری های «یانکی» ها بورش برد با «پاسخی درخور» روبرو
شود. آقای
«خوک پمپی» درباره ی فرستاده شدن ناو هواپیمابر به شاخاب پارس و بمبافکنهای بی۵۲ به منطقه گفت:
«رییس جمهور [دونالد ترامپ] میخواهد دل آسوده شود تا
چنانچه رخدادی پیش آمد، ما آمادگی این را داشته باشیم تا به آن پاسخ درخوری بدهیم.»
بنیاد نوشته ی بالا برگرفته از «خبرخوان» تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» به تاریخ ۲۲ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸ است که از سوی اینجانب، ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی شده است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر