«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ فروردین ۲۰, شنبه

در هازمانی که آزادی و امنیت فرمانرواست ...

ما این بانوی خندان را به نشانه ی پاس و سپاس به برابری همه ی نژادها با یکدیگر یه «دیوان بِهین» گماشتیم؛* باشد که در راه آرمان های والای «جامعه جهانی» که خودمان مِهتَر آنیم، نمایشی سزاوار از خود نشان دهد. اینکه برابری نژادها در کردار چگونه خود را می نمایاند، نه کاریای ماست و نه اگر هم باشد، آش دهان سوزی است که خودمان را با آن درگیر کنیم. اینکه توده های میلیونی سیاهپوست و رنگین پوست در این کشور، همچنان در زینه های دو و سه و ... جای می گیرند و نخستین کسانی هستند که در هر آشوبِ هازمانی ـ اختسادی (اقتصادی) از کار بیکار می شوند یا در خیابان و جاهای دیگر، گاه برای هیچ و پوچ، آماج گلوله های پاسبان های مان قرار می گیرند یا بزندان افکنده می شوند، چالش های خودشان است. در هازمانی که آزادی و امنیت فرمانرواست، ما از کوچک ترین هوده ای برای دستکاری (انگولک بزبانی دیپلماتیک!) در آن برخوردار نیستیم. خودِ من، چون یک بَرّه بی آزار ترسایی، چنین کاری را چنگ اندازی در آنچه خداوند می خواهد، می دانم و به آنچه هست و همچنان باید باشد، پایبندم. شَوَند آن نیز روشن است: برهم خوردن همزیستی آشتی جویانه ملت ها و خلق ها (همانا «صلح جهانیِ» آن چند الف بچه ی مزدور انگلیس!) و بهم ریختن یکپارچگی «جامعه جهانی»!

از زبانِ «پرزیدنت بادبادی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۱

* مَهستانِ سنای «یانکی» ها پنجشنبه ی گذشته، هموندی «کتانجی براون جکسون» در جایگاه دادورِ (قاضی) «دیوان بهین» (عالی) پذیرفت (تایید کرد) تا او نخستین زن سیاه پوست در تاریخ «ایالات متحد» باشد که در این پایه گماشته می‌شود.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۱۹ فروردین ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!