«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ دی ۶, جمعه

رژیم پوشالی، توده های مردم را بسوی رویارویی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار می راند ـ بازانتشار

اهالی ماهشهر و شهرک های پیرامون آن، حتا یک بانک را آتش نزدند.

سپاه خوزستان، یک تیپ ویژه تکاور به ماهشهر فرستاد؛ بهمراه دو تانک (بله واقعا تانک!) و شش نفربر و کلی سلاح سنگین و نیمه سنگین و حتی هلی کوپتر نظامی فرستاد!

«سلام

من اهل ماهشهرم و حتماً می دونید که در اعتراضات اخیر بعد از کرمانشاه،  ماهشهر بیشترین تعداد کشته رو داشت. نمی دونم چقدر ماهشهر رو می شناسید. ماهشهر با داشتن بیش از ۲۰ مجتمع پتروشیمی، یکی از بزرگترین قطب‌های پتروشیمی ایران و حتی خاورمیانه است و همچنین با داشتن بندر امام خمینی، دارای یکی از بزرگترین بنادر تجاری در ایران و همچنین یکی از بزرگترین بنادر صادرات نفت در کشوره (بیشتر نفت ایران و بیشتر محصولات تولیدی پالایشگاه آبادان از ماهشهر و خارک صادر می شه) و جالب تر اینکه ماهشهر بین دو رودخانه زهره و جراحی قرارگرفته و از لحاظ کشاورزی و صیادی هم جایگاه ویژه ای بین بقیه شهرهای خوزستان داره.

بزرگترین مخازن نگهداری و صادرات بنزین گازوئیل و میعانات و غیره با فاصله پنج دقیقه‌ای خونه ی هر کدوم از اهالی ماهشهره. حالا در کنار این شهر که از لحاظ جمعیت در رتبه دوم شهرهای خوزستان بعد از اهواز قرار داره،  چند شهرک قرار گرفته که همه کارگر نشین و به شدت فقیر هستن:
شهر چمران(جراحی)، شهرک طالقانی (کوره)، شهرک رجایی (زنجیر)، شهرک مدنی و دهکده گاما. توی این شهرک‌ها به دلیل بیکاری و فقر گسترده انواع بزه رواج داره. درمورد دهکده گاما جالب اینه که در فاصله هزار متری مجتمع‌های پتروشیمی قرار داره اما حتی ساکنینش به حمام ساده دسترسی ندارند.

حالا با گفتن اینا می خوام به اینجا برسم که اهالی ماهشهر و این شهرک ها حتی یک بانک رو آتش نزدند (ماهشهر تنها شهر درگیر در این اعتراضات بود که حتی یک بانک آتش نگرفت)؛ حتی یک مغازه هم صدمه ندید. تنها کاری که مردم کردند، درست کردن راه بندان و بستن جاده های دسترسی به منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی (مجتمع های پتروشیمی) و بستن راه دسترسی به بندر امام خمینی بود؛ اونم با آتش زدن چند حلقه لاستیک و قرار دادن چند تا سنگ توی جاده و خاموش کردن چند تا کمپرسی و کامیون در جاده. حالا فکر می کنید چه اتفاقی افتاد؟ به دستور استاندار و با مجوز «شاک»، سپاه خوزستان یه تیپ ویژه تکاور به ماهشهر فرستاد به همراه دو تانک (بله واقعا تانک) و شش نفربر و کلی سلاح سنگین و نیمه سنگین و حتی هلی کوپتر نظامی! به محض ورود به ماهشهر ابتدا توی شهر چمران (جراحی) وارد شدند و مردم رو به گلوله بستن. با کلاشینکف؟ خیر با تیربار دوشکا. دقیقا با تیربار دوشکا. و از هلی‌کوپتر هم توی شهر چمران(جراحی) به مردم عادی تیراندازی کردند. حتی به سمت مردمی که توی خونه بودن و حتی توی راهپیمایی اعتراضی شرکت نکرده بودند؛ و در همون ساعت اول حدود ۱۷ نفر از جمله دو کودک ۴ و ۸ ساله و یک پیرزن هفتاد و چند ساله با تیر مستقیم برادران پاسدار کشته شدن (آمار بقیه کشته ها به علت فرار جوان‌ها به بیشه‌ها و تیراندازی کور پاسدارها به این بیشه و نیزارها هنوز مشخص نیست.)

چند کشته از بین زخمی هایی بودند که بیمارستان شهر به دستور پاسداران از پذیرش شون امتناع کرد. عصر همون روز وارد شهرک های رجایی و دهکده گاما و شهرک مدنی شدند و اونجا رو هم از کشتار بی نصیب نگذاشتند.

به علت عشایری بودن بخشی از ساکنین این شهرک ها که از عشایر عرب خوزستان هستند، خیلی‌ها مسلح هستن و سپاه به عمد با این حمام خونی که راه انداخت مردم رو تحریک کرد. درگیری به شهرک طالقانی(کوره) کشیده شد و چون مردم این شهرک به دلیل مسلح بودن، مقابله به مثل کردن، از ساعت شش هفت عصر سه شنبه تا ساعت یک بامداد چهارشنبه حتی یک ثانیه صدای رگبار قطع نشد.

با تانک وارد شهرک شدند اما با مقابله مردمی در این شهرک‌ها، غائله جمع نشد و پاسداران هم کشته و زخمی زیادی داشتن که با وساطت شیوخ و ریش سفیدان و بزرگان منطقه تیراندازی قطع شد و شهرک طالقانی محاصره شد.

تا سه روز بعد از اون از این شهرک‌ها جوان‌ها رو دستگیر می‌کردند. و فعلا غائله ساکت شده؛ ولی نمیشه گفت آرامه.

فاجعه انسانی که اینجا اتفاق افتاد، مورد توجه کسی نیست. خیلی‌ها فکر می کنند. اینجا بانک آتش زدند، ولی حتی یه عابر بانک توی ماهشهر صدمه ندید. تنها به این دلیل که مردم این شهر پاشون رو روی شاهرگ اقتصادی کشور گذاشتن به این شکل سرکوب شدند. توی هیچ شهر دیگه‌ای نه با تانک وارد شدند و نه کماندو ویژه فرستادن و نه نیروی تکاور با هلی کوپتر پیاده کردن. مردم ایران حق اعتراض ندارند، اما مردم ماهشهر حتی به اندازه بقیه ایرانی‌ها هم اجازه عصیانگری ندارند.

خواهش می کنم واقعیات این شهر رو منعکس کنید.»

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»  ۱۱ آذر ماه ۱۳۹۸ (دانسته از ویرایش و پارسی نویسی متن خودداری ورزیده ام. برنام و برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است.)

پی افزوده:

آنچه در نوشته بالا آمده، یک گواهی جاندار برای بدادگاه جهانی کشاندن خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان است. آن ها این بار، آشکارتر از گذشته، توده های مردم بجان آمده را در سرتاسر ایران به رگبار گلوله بستند و لات و لوت های چاقوکش شان در کالبد «بسیج» و «سپاه»، شمار نه چندان کمی از تهیدستان به میدان آمده را چاقو زدند. آن ددمنشی که از آن میان با کشتن کولبران در کردستان، سیستان و بلوچستان و برخی جاهای دیگر رخ نموده بود، اینک سویه ای سراسری بخود گرفته و می گیرد. خودِ رژیم پوشالی و بی سر و سامان، توده های میلیونی مردم ایران را بسوی رویارویی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار می راند و چاره ای دیگر جز سرنگونی این تبهکارترین رژیم تاریخ ایران برجای نمی نهد. جایی برای بازی های روشنفکرانه و یک قُل دو قُل یازی با شعارهای تهی مغزانه، چون «طرد ولایت فقیه»، «حذف ولایت فقیه»، «حذف کامل ولایت فقیه» و مانند آن ها نیست و من بار دیگر، هشدارهای گواهمند گذشته ام که در برخی باره ها به جویدن نان و در دهان روشنفکران کند ذهن نهادن، می مانست را یادآور می شوم:
چنانچه نتوانیم این رژیم پلید را سرنگون کنیم، کار به فروپاشی ایران زمین و گسستن پیوندهای گاه هزاران ساله ی خلق های آن خواهد کشید. شعار سرنگونی باید رُک و پوست کنده با توده های مردم ایران در میان نهاده شود و همه ی کنش ها و کنشگری های راهبردی (تاکتیکی) در آن راستا همسو و پیوسته شوند. از ژرفای جان خود هشدار می دهم و نوشته ی بالا نیز بخوبی گواه آن است:
راهی جز سرنگونی گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان بر جای نمانده است. یک قُل دو قُل یازی کردن با شعارهای تهی مغزانه را کنار بنهید! پیگیری چنین شعارهایی همه ی چنین روشنفکرانی را در جایگاه تبهکاران می نشانَد. توده های مردم با همه ی خون رفته از آن ها در میدان کارزارند و طبقه کارگر دلاور میهن مان، توانایی های خود را در کردار بخوبی نشان داده است.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ آذر ماه ۱۳۹۸


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!