«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ مهر ۱۲, سه‌شنبه

جنبشی که سال ها خیابان ها را درنوردیده، باید گامی فراتر نهاده به جنگ ابزار آراسته شود

بیانیه زیر و آرنگ در میان نهاده شده در آن برای گسترش پیکار و رزم کارگران به کانون های کار خرسندی بسیار مرا برانگیخت؛ بویژه از این سویه که خود با دشواری می توانم بنویسم و این را ناچارم برای آن گروه بزرگ از خوانندگان جویایی که گاه بگونه ای انبوه تر به تارنگاشتم سر می زنند، یادآور شوم. هم اکنون نیز با درد ماهیچه ها در سراسر بدن، سرگیجه ای که همواره با من همراه است و سری باد کرده از فشار خون بالا همین چند گزاره را می نویسم و باید این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را نیز بیفزایم که طبقه کارگر دلاور ایران که بیش از پیش سنگینی بار پیکار بر دوش خود را می سُهد (احساس می کند) و کاریایی تاریخی بر دوش دارد؛ باید همچنین خود را آماده ی رویارویی رزمجویانه، نه تنها با سرکوبگران رژیم پوشالی دزدان اسلام پیشه نماید که سر تا پای این پلیدترین رژیم تاریخ ایران زمین را نشانه بگیرد و از آنچنان آمادگیِ برای رهبری جنبش توده ای برای سرنگونی آن برخوردار شود که توان پیگیری کارزار برای دستیابی به فرمانروایی را در خود پرورانده باشد. شاید این سخنان برای برخی و بویژه چپ نماها و روشنفکران چُس مرده ی تمرگیده در باخترزمین یا گوشه ای دِنج جا خوش کرده در خودِ ایران، گزافه گویی بدیده آید؛ ولی چنین نیست و من شوندهای آن را در سالیان گذشته بگونه ای گواهمند و دانشورانه یادآور شده ام. جنبش، بخودی خود، برای جنبیدن نیست و با چنین آماجی، انجام نمی پذیرد و در خود می پوسد. جنبشی که دستکم بیش از ده سال است که بارها و بارها خیابان ها را درنوردیده و چندین آذرخشِ جانانه (از آن میان، ۹۶ و ۹۸) آفریده و همواره به درِ بسته ی رژیمی ناشنوا و سرکوبگر برخورد نموده، باید بتواند گامی فراتر نهاده از آمادگی برای برخوردی آراسته به جنگ ابزار برخوردار شود. چنین کاریایی (وظیفه ای) از سال ها پیش، آن هنگام (بیش از ده سال پیش) که رژیم بروی کارگران یکی از کارخانه های بزرگ جنوب آتش گشود و دستِکم یکی از کارگران را کشت، پیشِ پای جنبش توده ای نهاده شده و از آن گریزی نیست. «آنچه تا دیروز بسنده بود، امروز بسنده نیست.»*

سخن باریک و پاکیزه ی دیگری را نیز ناچارم در اینجا در میان نهم که هم اکنون از برجستگی بسیاری برخوردار است: جنبش کنونی گسترش یابنده ی توده های کار و رنج را می کوشند، سرسپرده و مزدور بیگانگان نشان دهند که گویا «یانکی» ها، «عزراییل» («اسراییل») و آن سازمان دوزخی تبهکار که به ناروا نامِ تاریخی «سازمان مجاهدین خلق ایران» را بر پیشانی دارد، آن را پدید آورده و دامن می زنند. سرچشمه ی چنین یاوه ای پوچ اندر پوچ نیز که سپس بر زبانِ کژدم گزیده ی رهبر پوشالی رژیم تبهکار نیز آمد تا آنجا که من دیده ام، نوشتاری آمیخته به یاوه بسود سیاست های روسیه به نام «تحلیل روسیه از ناآرامی در ایران» بود که خواندن آن در تارنگاشتِ گروه کوچک چپ نما و مزدوری به نام «عدالت»، برافروختگی ام را در پی داشت. در آن نوشتار که بگونه ای کودکانه با چینش داده هایی از این یا آن خبرگزاری کوشیده تا جنبش توده ای گسترده ی مردم ایران را بکون «یانکی» ها و مزدورانش ببندد از آن میان، چنین آمده است:
«با توجه به اهمیت ویژه ای که روسیه برای ایران در محاسبات ژئوپلیتیک خود قائل می شود، نگرانی فزاینده ای در مسکو وجود دارد که شریک مهم سیاست خارجی و امنیتی ممکن است قربانی فناوری های خرابکارانه آمریکا شود.» و در پایان با کاربرد پند و اندرز حکیمانه ای «عهد بوق» به چنین برآیندی (نتیجه گیری) دست یافته است:
«تحلیلگران روسی نتیجه می گیرند که مقامات ایرانی نباید احساسات مردمی و عامل بی ثبات کننده خارجی را دست کم بگیرند. همراه با فعالیت‌های جدایی‌طلبان و رادیکال‌ها، آنها ترکیبی انفجاری و تهدیدی جدی برای دولت ایران به شمار می‌روند که باید بدون تأخیر راه‌حلی برای آن یافت»؛ برآیندی که بدون آن هم خرموش های دزد فرمانروا، «احساسات مردمیِ» توده های هست و نیست از دست داده ی میهن مان را به هیچ رو دستکم نگرفته و نمی گیرند و برای آن «راه‌حل [هایی] بدون تأخیر» در آستین دارند: از کوبیدن سرِ کسی که دستگیر شده به در و دیوار و شکستن کاسه سرش گرفته تا شلیک با تفتگ ساچمه ای و جنگی به کودک شش ساله و پیرمرد پا بسن نهاده و «کهریزکی کردن» و «ریسمان الهی بدون گره» و دار و درفش و الی ماشاء الله راه حل های کهنه و نوی دیگر.

در برابر این همه ناروایی جانورخویانی ددمنش و پشتیبانان ریز و درشت یکی از دیگری پفیوزتر و بیشرم ترشان چه باید گفت و چکار باید نمود، نمی دانم؛ گرچه، اینک (همانا عجالتا بزبان کژذم گزیده ی خرموشی!)، دستِکم بگذارید بگویم:
ریدم به کله ی آن جان ننه شان: «تحلیلگران روسی» و همه ی آن های دیگر از آن میان، رهبر الدنگ نظام خرموش پرور که بالا آورده ی آن ها را هنوز بر زمین نیفتاده، در هوا قاپیده و در دهان میمون و مبارک شان نهادند!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشگان

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ مهر ماه ۱۴۰۱

* https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/07/blog-post_56.html 

***

این مبارزه، مبارزه ما کارگران است و باید آنرا به سرعت از خیابان‌ها به مراکز کار خود گسترش دهیم

اعتراضات مردمی که پس از قتل حکومتی مهسا امینی آغاز شد، به فوریت در سراسر کشور گسترش یافت و به جنبشی عظیم علیه کل مناسبات ضد انسانی موجود تبدیل شد.

از همان ابتدای اعتراضات مردمی، دانشجویان مبارز و آزادیخواه در سراسر کشور به این اعتراضات پیوستند و با اعتصابات و اعتراضات بی وقفه‌ی خود که روز به روز ابعاد هر چه گسترده‌تر و سازش ناپذیرتری به خود گرفته است، دانشگاه‌ها را به نقطه امیدی برای پایان دادن به شرایط جهنمی موجود تبدیل کردند.

اعتصاب سراسری معلمان در روزهای چهارم و ششم مهرماه و فراخوان اعتصاب سراسری آنان برای روز دوازده مهر و شروع اعتراضات دانش‌آموزی، قیام مردمی علیه وضعیت موجود را بیش از پیش به نقطه برگشت‌ناپذیری برده و در این سو، تمامی تشکل‌های کارگری و بازنشستگان با صدور بیانیه‌های اعتراضی و وجود زمزمه اعتصابات گسترده در مراکز کارگری، دوشادوش هم می‌روند تا نوید بخش تحولاتی عظیم و بنیادین در کشور شوند.

حاکمیت با تمام دم و دستگاه سرکوبش متشکل از همه‌ی ارگان‌های امنیتی و نظامی و انتظامی علیه مردم آزادیخواه به میدان آمده و به کشتار معترضین دست زده‌ است. در خیابان و دانشگاه مردم را به گلوله می‌بندند، به وحشیانه‌ترین شکلی آنان را مورد ضرب و جرح قرار می‌دهند، هزاران نفر را بازداشت کرده‌اند و با امنیتی کردن اظهار نظرهای هنرمندان و ورزشکاران برجسته و بازداشت آنان، سعی در به تمکین کشاندن یک جامعه هشتاد و پنج میلیونی کارد به استخوان رسیده، دارند؛ اما مردم ایران تماماً علیه وضعیت موجود به پاخاسته‌اند و این جنبش را سر بازایستادن نیست. این یک جنگ است، یک جنگ تمام عیار و مصافی تعیین کننده. حکومت به جنگ مردم آمده است تا بقایش را با انسان‌کُشی و سرکوب بی‌رحمانه تداوم بخشد. اما درمقابل، خیزش سراسری مردم ایران نیز برای به دست آوردن زندگی‌، آزادی‌ و حرمت و کرامت انسانی‌اش،  قدرتمندتر از همیشه به پیش میرود.

این جنبش، فراخوان آزادی، برابری و به زیر کشیدن استثمار و انقیاد است. پیروزی این جنبش، عدالت و رهایی را نه تنها برای مردم ایران به ارمغان خواهد آورد بلکه رنگ خود را بر جنبش‌های آزادیخواهانه و برابری‌طلبانه در کل منطقه خاورمیانه و سرتاسر جهان خواهد زد.

امروز جهانی به احترام انفجار آزادیخواهی و برابری‌طلبی در ایران، کلاه از سر برداشته و با شور و شعف وصف ناپذیری در جای جای گیتی به حمایت از آن برخاسته‌اند.

کارگران نفت و گاز و پتروشیمی، کارگران ذوب آهن اصفهان و فولاد در سراسر کشور، کارگران صنایع خودرو سازی، کارگران معادن و صنایع غذایی، کارگران خدمات شهری و اتوبوس‌رانی‌ها و مترو، رانندگان کامیون و عموم کارگران در سراسر کشور!!

این جنبش برای جلوگیری از تحمیل هزینه‌های خونبار و غیرقابل جبران از سوی حکومت، باید در کمترین زمان ممکن به پیروزی برسد و این میسر نیست مگر با به میدان آمدن متحدانه ما کارگران در تمامی مراکز مهم تولیدی کشور.

چشمان مهسا و همه دختران و پسران نوجوان و جوان کتک خورده و در خون غلطیده ایران و دانشجویان و همه انسانهای آزادیخواه بدستان توانمند ما کارگران است.

این مبارزه، مبارزه ماست و باید آنرا به سرعت از خیابان‌ها به مراکز کار خود گسترش دهیم.

اتحادیه آزاد کارگران ایران- یازدهم مهرماه ۱۴۰۱

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!