«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ آبان ۸, یکشنبه

بیانیه ی گروهی از زندانیان سیاسی زندان اوین

در پی اعتراضات سراسری پس از قتل مهسا (ژینا) امینی، اینک جنبش اعتراضی مردم ایران وارد مرحله جدیدی شده است. امروز دانش آموزان، معلمان، کارگران، دانشجویان و اساتید دانشگاه دوشادوش سایر اقشار اجتماعی در حال خلق صحنه‌های درخشانی از مبارزه برای تحقق آزادی و برابری هستند. در این بین پیشروی، زنان با شعار «زن، زندگی، آزادی» بنیان‌های ساختار موجود را با چالش جدی روبرو کرده است. این همه نشان از آن دارد که جنبش مترقی مردم ایران از مشروطه تا کنون وارد مرحله جدیدی شده است و تا تحقق آرمان‌ها و حق خود، سر ایستادن ندارد.

بدون تردید این اعتراضات ناشی از اعمال سیاست‌هایی است که بیش از چهار دهه شرایطی نابرابر و غیرانسانی را بر مردم تحمیل کرده است. از طرفی تبعیض طبقاتی/جنسیتی/اتنیکی/مذهبی و نفی آزادی‌های اجتماعی را به طور مداوم تئوریزه و عملیاتی می‌کنند که فقر، بیکاری، شکاف طبقاتی/فرودستی زنان/ نادیده گرفته شدن حقوق اقوام و اقلیت‌ها/ سلب آزادی بیان و تحمیل سبک زندگی از پیامدهای این سیاست‌ها است؛ از طرفی دیگر، هر شیوه‌ای از تشکل‌یابی را به عنوان یگانه گزاره منطقی دگرگونی این نظم مسلط، از اساس نهی و سرکوب می‌کنند. در چنین شرایطی، سرکوب زندانیان و به خاک و خون کشیده شدن آنان در «شنبه سیاه اوین» نشان داد که حکومت حتی از پژواک صدای اعتراض مردم در زندان نیز هراسان است. تا جایی که با به میدان آوردن تمام قوای سرکوبگر خود (نیروهای یگان ویژه، گارد زندان، نیروهای لباس شخصی و کارمندان مسلح شده‌ی زندان) و با بکارگیری بیشترین ادوات سرکوب (باتوم، شوکر، گاز اشک‌آور، گلوله‌ی ساچمه‌ای و گلوله‌ی جنگی) به مقابله با زندانیان روی می‌آورد.

اگر چه یک سوی صحنه، تصویر قلع و قمع زندانی بی‌دفاع بندهای ۷ و ۸ طی ساعات متمادی تا بامداد روز یکشنبه بود، اما آن سوی دیگر، ایستادگی آنان را نشان می‌دهد که همراهی سایر بندها و سرکوب متعاقب آنها را به دنبال داشت.

رسانه‌های حاکمیتی قصد دارند همچون گذشته با سناریوسازی افکار عمومی را منحرف کنند تا جویِ خون اوین را به درگیری بین زندانیان جرائم مالی و سرقت منتسب کنند و با برجسته نمودن عباراتی نظیر زندانیان اراذل و اوباش، سرکوب زندانیان را توجیه کنند؛ اما پر واضح است که اراذل و اوباش، همان سلب مالکیت شدگان و مطرودین ساختار طبقاتی جامعه هستند. دستگاه پروپاگاندای حکومت هرگز نمی‌تواند با گفتمان ارعاب و برچسب از زیر بار مسوولیتِ سرکوبِ خونینِ زندانیان شانه خالی کند.

در حالیکه بیش از یک هفته از سرکوب خونبار زندانیان می‌گذرد، همچنان آمار دقیقی از جانباختگان و مجروحان در دست نیست. بنا بر اطلاع، تعداد زیادی از مجروحان هیچگونه دسترسی به درمان مناسب ندارند و جانشان در خطر است و عده‌ی کثیری از آن ها نیز به زندان‌های تهران بزرگ و رجایی شهر کرج تبعید شده و در شرایط کاملا غیر انسانی و غیر بهداشتی محبوس‌اند.

ما امضا کنندگان این بیانیه به عنوان جمعی از زندانیان سیاسی زندان اوین، ضمن ابراز نگرانی شدید از وضعیت هم بندانمان و اعلام انزجار از عملکرد آمران و عاملان جنایت مذبور، این فاجعه‌ی خونین را محکوم کرده و خواستار رسیدگی فوری به وضعیت زندانیان و پاسخگویی به خانواده‌هایشان هستیم.

اسامی امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا:

جعفر ابراهیمی، میلاد ارسنجانی، رسول بداقی، عباس دهقان، محمد شریفی مقدم، حسین طیوری، مصطفی عبدی، حسین قشقایی، ابوالحسن منتظر، علی نوری

برگرفته از «تلگرام»   هشتم آبان ماه ۱۴۰۱

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!