«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

برای توده ی مردمی له شده زیر بار سنگین فشارهای اقتصادی، سپارشی نداری؟!


مرد جوانی است با دو بچه ی خردسال که سرانجام به چنین کار شومی دست یازیده است:
خودکشی با زهری کشنده برای همگی و آسوده شدن از رنج بیکاری و گرسنگی و دست دراز کردن به سوی این و آن که بسیاری از آن ها نیز در همین آستانه ایستاده و با دست و پا زدن در شرایطی که رژیم پلید آسمانی ریسمانی ات برای توده های مردم و خلق های ایران رقم زده به سختی سر خود را بالای آب نگاه می دارند.

مسوولین نظام تبهکارت، دروغگویی و نابکاری و پنهانکاری را از تو آموخته اند که مرگ خانواده را گازگرفتگی وانموده اند تا اندکی هم شده از فشار اجتماعی بکاهند.

یادت هست آنگاه که اسلام پیشگان دزد فرومایه و «آقازاده» های شان، زندگی پر و پیمان و پر از ریخت و پاش شان را به نمایش نهاده بودند، سپارش کردی که عیش و نوش شان را از چشم مردم دور بدارند و با به رخ کشیدن دارایی های شان، آن ها را بر ضد «نظام» نشورانند؟ این بار به پورشه سوارانی که با سرعت های بالای ۲۰۰ کیلومتر در ساعت در خیابان ها و اتوبان های شهری جولان می دهند، چه سپارشی کردی؟ من اگر جای تو بودم، بیایان های عربستان را نشان شان می دادم  و می گفتم:
بروید دور از چشم مردم با «آقازاده» های شیخک ها و خرسک های آنجا در بیایان های هموار و درندشت، چشم و همچشمی کنید! شما که پول برای تان علف خرس است؛ این هم مانند آرایشگاه رفتن تان: تُک پایی تا پاریس، سر و ریشی صفا دادن، گشت و گذاری و سر و گوشی به آب دادن و برگشتن! و به عنوان نماینده ی الله در کشور بخت برگشته ی ایران، سپارش می کردم تا برای خشنودی الله، نمازهای شان را نیز سر وقت بخوانند!

برای توده ی مردمی له شده زیر بار سنگین فشارهای اقتصادی، سپارشی نداری؟! نمی خواهی بسان آن خرس گنده ی تمرگیده در آستان قدس رضوی، مردم را به خوردن اشکنه ی پیاز راهنمایی کنی؟

می بینی بیشرم؟! در اینجا و بسیاری جاهای دیگر کشوری که ثروت هایش را به باد می دهید و با امپریالیست ها بخش می کنید، اشکنه ی پیاز که به جای خود، توده ی مردم، وعده ای نان را نیز با بدبختی فراهم می کنند.

نمی خواهی آسمان ریسمان تازه ای ببافی و  این بار، خردسالان و نوجوانان «یانکی» و کانادایی را به ایران دعوت کنی تا مشتی بوزینه و پنگوئنِ خوب نمازخوان نشان شان بدهی؟

ب. الف. بزرگمهر    هفتم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!