«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ فروردین ۱۶, یکشنبه

به پوش لای پالان رهبر تپاندن، نیازی نیست!


به گفته های زیر از مردکی فرصت جو که هماهنگ با گردش باد به این سو و آن سو گرایش می یابد، اندکی باریک شوید! وی را می توان با شخصیت «اچومه لف»، رییس پلیسی در یکی از نمایشنامه های زیبای چخوف، نمایشنامه نویس بزرگ روس و جهان۱، همتراز و همانند دانست که بسته به شرایط پیرامون، هربار رنگی دیگر به خود می گرفت.

«بوقلمون صفت» به پیروی از آن وزیر امور خارجی خودفروخته و «گروه نخودچی کشمش + عین الله» در گفتگوهای به اصطلاح هسته ای، توافقنامه ای را که نزدیک به یکسال و نیم بر سرِ آن با نمایندگان کشورهای امپریالیستی سر و کله زده شده و هنوز بخش بزرگی از آن از دید توده های مردم ایران و حتا نمایندگان فرمایشی مجلس رژیم پوشیده و پنهان مانده، «بیانیه» می نامد. وی چون آن دیگر دروغگویان و نیرنگبازان، نیک می داند که بیانیه میان دو کشور یا چند کشور، بیش از هرچیز، نشانه هایی از همسویی و گرایش آن ها در این یا آن زمینه را به نمایش می گذارد و جُستاری بایسته و ناگزیر برای هیچکدام فراهم نمی آورد. وی، این نیرنگ ریشخندآمیز را با نیرنگی دیگر پی می گیرد و می گوید:
«باید توجه داشت که هنوز توافق نهایی امضا نشده که برخی این تفاهم را دو مرحله ای می دانند؛ بلکه فعلا چهارچوبی برای توافق حاصل شده است.»۲ آماج وی از چنین نیرنگبازی آشکاری براستی چیست؟ خر کردن رهبر که گویا «خط قرمزت» زیر پا نهاده نشده و این تنها بیانیه ای رسانه ای است و بس؟!

آیا وی که در جای دیگری از گفتگوی رسانه ای خود می گوید:
«رهبر معظم انقلاب بر این بیانیه نظارت دقیق داشته اند»۳، نمی داند که نیازی به پوش لای پالان رهبر تپاندن نیست؟! نیک می داند که نیازی به چنین کاری نیست و آن رهبر با همه ی دَبَنگی و کم هوشی سرشتی خود، هفت خط تر از این هاست که کسی چون وی بنواند او را بفریبند؛ هر چه نباشد، بدرازای این همه سال، آن اندازه مار خورده که خود افعی شده و چیزهایی آموخته است. بنابراین، سخن بر سر خر کردن توده های مردم و شیره مالیدن بر سر لایه های نازکی از جامعه است که بنا بر سرشت طبقاتی خود، هر بار نیازمند چنین کلاه های خرنشانی هستند؛ وگرنه، بسیاری خوب می دانند که در آن توافقنامه ی غیرقانونی، بگونه ی باریک و روشن خرده شپش کارهایی که باید از سوی ایران انجام گیرد، یادآوری شده و آن وزیر امور خارجی خودفروخته و «گروه نخودچی کشمش + عین الله» اش نیز آن را دستینه کرده اند.

«بوقلمون صفت» در جای دیگری از گفتگویش با گستاخی، دیگر نمایندگان مجلس فرمایشی را موظف به سر جنبایندن در برابر «پروتکل الحاقی» نموده است:
«البته نکته هایی در این بیانیه وجود دارد که باید مورد نقد و بررسی بیشتر قرار گیرد، به طور مثال امضای پروتکل الحاقی را قطعا باید نمایندگان مجلس مورد بررسی و تایید قرار دهند.»۴

با همه ی این ها، چنانچه دیگر سخنان وی را با آنچه در بالا آمد، کنار یکدیگر بگذاریم، نشانه های آشکار گرفتار شدن وی در گردبادی که هنوز نمی داند کدام سویه را برگزیند تا در پناه باد موافق آینده قرار گیرد و کوشش وی برای برونرفت از آن را می توان دید؛ کوششی که گاه به یاوه گویی های بی سر و ته نیز انجامیده است. نمونه ای از آن را در بالا آوردم. نمونه ی دیگر آن، گفته ی زیر است:
«متاسفانه برخی انتقاداتی که صورت می گیرد منصفانه نیست و شاید بیشتر جنبه سیاسی دارد.»۵

آیا هنوز پس از سال ها لم دادن بر کرسی نمایندگی مجلسی فرمایشی و دست اندرکار  چالش های کشوری بودن، نمی داند که کم و بیش هر جُستار و چالشی در جامعه به هر رو از سویه ای سیاسی نیز برخوردار است؟!

آیا هنوز نمی داند که بده بستان مهم ترین دستاورد دانشورانه و فن آورانه ی ایران در همه ی این سال ها با نادیده گرفتن چند و چون و چگونگی بهره برداری از آن، در برابر پایوری هستی ننگین رژیم تبهکار، چالشی همه سویه سیاسی است و انتقادات به آن نیز ناگزیر سیاسی خواهد بود؟! اگر همه ی این ها از سرِ نادانی است، چگونه دهان گل و گشادش را باز کرده و چنین پیش بینی هایی می کند:
«با نتایج نشست لوزان مرحله جدیدی از حیات انقلاب اسلامی آغاز شده ... فکر می کنم جایگاه جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران در دنیا پدید خواهد آمد.»؟

به همراه باد چرخیدن را می بینید؟ می پندارم به باریک بینی چندانی نیازمند نباشد.

با همه ی این ها و با آنکه از وی و بطور کلی از هرچه آدم فرصت جوست حالم بیش از دیگر نابکاران به هم می خورد، امیدوارم در فرجامِ کار، گرفتار گوز «آقا» نشود.

ب. الف. بزرگمهر     ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ این نمایشنامه به نام «حربا» (به آرش «آفتاب پرست» یا سمندر) به پارسی برگردانده شده که واژه ای عربی است. من برای این نمایشنامه ی کوتاه و زیبا نام «بوقلمون صفت» را برمی گزینم.

۲ ـ علی مطهری در گفتگو با خبرنگار پارلمانی «ایرنا»، ۱۵ فروردین ماه ۱۳۹۴

۳ و ۴ و ۵ ـ همانجا

***

نتایج نشست لوزان آغاز مرحله جدیدی از انقلاب اسلامی است

«با نتایج نشست لوزان مرحله جدیدی از حیات انقلاب اسلامی آغاز شده و امیدوارم امضای توافقنامه نهایی نیز به نفع ملت ایران باشد و رونق اقتصادی در کشور ایجاد شود زیرا فکر می کنم جایگاه جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران در دنیا پدید خواهد آمد.

البته نکته هایی در این بیانیه وجود دارد که باید مورد نقد و بررسی بیشتر قرار گیرد، به طور مثال امضای پروتکل الحاقی را قطعا باید نمایندگان مجلس مورد بررسی و تایید قرار دهند.

باید توجه داشت که هنوز توافق نهایی امضا نشده که برخی این تفاهم را دو مرحله ای می دانند، بلکه فعلا چهارچوبی برای توافق حاصل شده است.

این حرف که می گویند توافق دو مرحله ای شده، غلط است زیرا درباره جزییات هنوز مذاکره ای صورت نگرفته و هم اکنون صرفا یک بیانیه ای صادر شده است که زمینه توافق نهایی خواهد بود.

نماینده اصولگرای مجلس با بیان این که رهبر معظم انقلاب بر این بیانیه نظارت دقیق داشته اند، تصریح کرد:
البته باید راه های انتقاد از نتایج نشست لوزان باز باشد، یعنی همه باید نظرات خود را درباره آن ارایه دهند.

متاسفانه برخی انتقاداتی که صورت می گیرد منصفانه نیست و شاید بیشتر جنبه سیاسی دارد.»

گزیده ای از گفتگوی علی مطهری با خبرنگار پارلمانی «ایرنا»،  ۱۵ فروردین ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!