«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۱۴, شنبه

از زبان یک زن عشوه گر ...


از زبان حضرت «آقا» می نویسد:
«این فرمایش آقا را خطاب به خودمان بخوانیم، حتی اگر محجبه هستیم، تلنگر خوبی است:
... بايد مراقب باشيم. بانوان عزيز هم بايد مراقب باشند، دخترهاى جوان هم بايد مراقب باشند...
خودنمائى و جلوه‌فروشى، يك لحظه است و آثار سوء آن براى كشور، براى جامعه، براى اخلاق، حتّى براى سياست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالى كه ملاحظه‌ى عفاف، ملاحظه‌ى حدود شرعى در رفتار و حركات بانوان، اگر چنانچه سختى‌اى داشته باشد، سختىِ كوتاهى است، اما آثارش، آثار عميق و ماندگارى است. خود خانمها خيلى بايد مراقبت كنند مسئله‌ى حجاب را، مسئله‌ى عفاف را؛ وظيفه‌ى آنهاست، افتخار آنهاست، شخصيت آنهاست ...»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

از زبان یک زن عشوه گر:
ای وای چه حرف ها آقا؟! جونم فدای اون قد و بالای قلمی تون! مرغ پخته هم خنده اش می گیره ... مگه زن بدون عشوه هم می شه؟ اگه ما عشوه نیاییم و دل آقایون و نبریم که نیم نگاهی هم به ما نمی کنن ... همه هم که مثل شما، ننه باباشون واسه شون زن نمی گیره! واه واه از اون زنای شیربرنجیِ آفتاب مهتاب ندیده! انگاری ملکه ی زنبورها با اون هیکل گنده ش یه جا بخوابه، هی عسل بهش بدن بخوره، تند و تند هم قد و نیمقد، بچه زنبور پس بندازه ... این که نشد زن! زن بایست طناز باشه؛ ناز و ادا داشته باشه ... حتمن شما چون سرتون همش تو کتاب بوده، اصفهون تشریف فرما نشدین تا دختر چادری هاش و ببینین که چه زرنگن! خدا به سر شاهده، خودنمایی نمی خوان بکنن؛ ولی خوب چیکار کنن؟! باید بالاخره خودشون و نشون پسرایی که از جلوشون رد می شن بدن یا نه؟! حیوونی ها کاری هم نمی کنن به سرعت برق و باد، تو چشم هم زدنی چادرشون و واز و بسته می کنن ... همین! یه نظر هم که تو دین ما حلاله!

ببخشیدا خدای نکرده قصد گستاخی نداشتم ها. می دونم که کفش شما هم برای پاهای امثال بنده گشاده ... فقط خواستم بگم .... ...

ب. الف. بزرگمهر    ۱۴ دی ماه ۱۳۹۲


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!