«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۱۲, پنجشنبه

می بینی؟! خاک به سرمون شده! تو یکی از اون بالا آت و آشغال نریزی رو سرمون!


تصویری دستکاری شده از خودش یا کسی دیگر را با جامه ای فضایی درج کرده و می نویسد:
«همانطور که از عکس و رنگ لباس بنده مشخص است برای جمع آوری زباله های فضایی قراره که به ماموریت فرستاده بشم. به علت مشغله کاری ناچارم دستِکم برای مدتی (یا شاید برای همیشه) از خدمت دوستان مرخص شده و تا ساعاتی دیگر ”دی اکتیو“ کنم.

خلاصه اگه بدی دیدید، حلال کنید ما را و بدانید که نه از سر کین که اقتضای طبیعتم این بوده. تنها وصیتی که دارم اینه که اگر نظام برگشت یا اگر انقلاب صادر شد۱ و جمهوری اسلامی تا امریکا گسترش پیدا کرد یا اگر جنگ جهانی سوم شد یا اگر ایران و اسراییل با هم جنگیدند یا حتی با هم متحد شدند، خلاصه در هر حالتی، صرف نظر از هر رویداد سیاسی اقتصادی و فرهنگی، نگذارید این پلاس به دست این نااهلان کیسه کش بیفتد! من در میان شما باشم یا نباشم از هیچ تلاشی برای خوار و کوچک کردن این جماعت فروگذار نکنید.

در پایان، همه ی دوستان جلبکی را به دوستان عرزشی می سپارم و دوستان عرزشی رو به دست دوستان جلبکی می سپارم. و همه شما رو به خدا می سپارم و خدا را هم به شما می سپارم. مواظب همدیگر باشید!

۱ ـ دیروز تو هواپیما یه بابای خارجی دیدم؛ اومد تو هواپیما دستش دو تا باکس سیگار بهمن بود که از فرودگاه امام خریده بود ببره خارج. از لحاظ عمق استراتژیک و صدور انقلاب و اینها عرض می کنم. اندکی صبر، سحر نزدیک ست.»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
کاش اون مردک "تو دل برو" رو هم با خودت می بردی؛ هم فضایی می شد (چیزی از جهانی بالاتر!) و به یکی از آرزوهاش می رسید و هم بعد از اون، همراه سایر چیزها اون بالا بسته بندیش می کردی!

ننوشتی این زباله ها را کجا می خوای جمع کنی و کجا گوربگورشون کنی! امیدوارم به ایران نفرستی تا مثلا تو کویر لوت دفن بشه! خدای نکرده، این بخشی از قرارداد ژنو شماره ی ۱۱۲ نیستش که؟! ها؟ لابد تو هم نمی دونی! گفتگوهای اون «سید از خر جسته» با کارفرماهاش، همه سریه دیگه ... می بینی؟! خاک به سرمون شده! تو یکی از اون بالا آت و آشغال نریزی سرمون! خیر پیش! سفر به خیر!

ب. الف. بزرگمهر     ۱۲ دی ماه ۱۳۹۲

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!