«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه

پرده برداری دستیار بابک زنجانی از چهره «میلیاردر کاغذی»


در اصل اتفاقاتی که در سال های ۹۰ و ۹۱ برای بابک زنجانی افتاد، سرآغاز ثروتمند شدن او شد!

بابک زنجانی جوان موبور ۴۳ ساله ای است  که این روزها هر کجا سرک می کشی از باشگاه فوتبال و فیلم های سینمایی تا شرکت هواپیمایی و هتل های کیش اسمش به گوش می رسد.

میلیاردری که چند روز پیش مجبور شد تا ساعت ۳۰ هزار دلاری اش را تحویل بدهد و بدون ماشین بنز و هواپیمای شخصی اش  از سربالایی تپه های اوین بالا برود.

او این روزها پشت میله های زندان دستش از ثروت چند ده میلیارد دلاری اش  کوتاه شده است.

نخستین بار نام بابک زنجانی در فیلم افشاگری محمود احمدی نژاد از برادران لاریجانی در مجلس شنیده شد، فردی که قرار بود  فاضل لاریجانی رابط او با سعید مرتضوی  رییس وقت سازمان تامین اجتماعی باشد تا در آن سازمان سرمایه گذاری کند.

ملاقاتی که بعد ها از سوی زنجانی «کوتاه و بدون هیچ درخواستی خوانده شد». امروز داستان بابک زنجانی مانند پازلی هزار تکه است. پازلی  که از ۶۴ شرکت ایرانی و خارجی و افراد ریز و درشتی تشکیل شده که  مجموع آن ها در کنار یکدیگر نام بابک زنجانی را به تصویر می کشند.

زنجانی مبدا ثروتمند شدنش را اینگونه روایت می کند که در لباس یک سرباز ساده از پادگان به بانک مرکزی منتقل می شود و بعد از این که به عنوان راننده رئیس بانک مرکزی وقت انتخاب می شود از طریق تزریق ارز توسط بانک مرکزی به بازار به سودی روزانه معادل ۱۸ میلیون تومان درسال های ۱۳۷۵ ـ ۷۶ می رسد. به گفته زنجانی این سرآغاز ورود جدی اش به عرصه اقتصادی است. اما تردید در مجموعه گفته های متناقض بابک زنجانی در مورد نحوه رسیدن به این ثروت افسانه ای، ذهن را به این سمت می کشاند که شاید بتوان تکه های پازل را طور دیگری کنار هم گذاشت؛ پازلی که  در نهایت شاید یک میلیاردر کاغذیِ تو را در ذهن به تصویر می کشد.

بابک زنجانی همواره خودش از خودش روایت کرده است. «تدبیر» برای اینکه روایت جدیدی از زنجانی داشته باشد با یکی از نزدیکان زنجانی گفت و گو کرده است. این فرد که مدت ها از دستیاران بسیار نزدیک زنجانی بوده، روایتی تازه از این میلیاردر به زبان می آورد. روایتی که با روایت خود زنجانی از خودش تفاوت های زیادی دارد. این فرد در نهایت حاضر نشد، نامش فاش شود؛ حالا یا از ترس نان یا از ترس جان!

این گفت و گو در۵ بخش منتشر می شود. در بخش نخست، از سرآغاز ثروتمند شدن زنجانی که برخلاف ادعایش به سال های خیلی دور نمی رود و از ترفندهای زنجانی برای جابجایی پول سخن می گوید.

علی گلباز      گروه اقتصاد «تدبیر»


***
بخش نخست


کدام پول؟!


در خصوص بابک زنجانی، یکسری مطالب در روزنامه ها و سایت ها عنوان شده که ایشان در هفت، هشت سال اخیر به این ثروت زیاد رسیده است؛ ولی در اصل، اتفاقاتی که  در سال های ۹۰ و ۹۱ برای ایشان افتاد، سرآغاز این ثروت شد. همین دوره اوج حرکت های ایشان بود که باعث اختلال های مالی شدید در وزارت نفت شده است. ببینید! کل ماجرای ۲ هزار میلیارد بدهی معروف بابک زنجانی به وزارت نفت بابت پول فروش نفت از بهمن ۹۰ است که تا شهریور ۹۱ این ماجرا به اوج خودش می رسد.


بله!


تکنیکی [بخوان: ترفند] که ایشان در این سال ها استفاده کرده، تکنیک جدیدی نیست و قبلا هم با این تکنیک در مجموعه بانکی، کارهای کوچکی از جمله در موسسه مالی «ث» و «مجموعه سرمایه گذاری پیام» انجام گرفته است. در طی تمام این سالها از یک شگرد همیشگی استفاده کرده است؛ ولی این بار به واسطه نوع ارتباطی که با مقامات دوره آقای احمدی نژاد و مجموعه عمرانی «ق» برقرار کرده بود، توانست پول ها را در حساب خودش نگه دارد و از چرخش پولی که ایجاد می کرد، منافعی برای خودش به وجود بیاورد.


یکی از مهم ترین کارهایی که از بابک زنجانی یک میلیاردر ساخت، انتقال و جابجایی پول بود.  تکنیک جابجایی ایشان هم این بود که مجموعه ای را تحت عنوان First investment Islamic bank  در مالزی خریداری کردکه  این بانک در اصل یک مجموعه شرکتی off shore کوچک در مالزی بود و در یک ساختمان بسیار کوچک اداره می شد. جالب است بدانید، ایشان تجهیزات «سوئیفت» آن مجموعه را داخل دفتر ایران شان قرار دادند.


دفتر شان در خیابان آزادی است.


عملا کار نقل و انتقال پولی را که قرار بود در بانک و از داخل مالزی انجام شود از طریق مجموعه تحت نظارت ایشان در خیابان آزادی انجام می شد. در این سیستمی که در داخل ایران درست کرده بودند، کارت هایی را تحت عنوان «bn 2 Ibn»  صادر کرده بودند و این ها را به بانک های داخلی می فروختند. با صدور این کارت ها، یک شبکه بدون امنیت برای نقل و انتقال پول ایجاد کرد. در این شبکه برای هر انتقال، هفت دهم درصد، کارمزد می گرفتند و عملا چون انتقال پول در شبکه خودشان و با سیستم داخلی خودشان انجام می شد به ازای هر بازگشتی که حواله های بانکی می خورد، دوباره هفت دهم در صد شان را می گرفتند. بطور مثال، اگر یک میلیون دلار را جا به جا می کردند، بر اساس توافقی که با سیستم بانکی داشتند، هفت هزار دلار پول دریافت می کردند و زمان رسیدن پول به مجموعه بانکی را سه  روز اعلام می کردند؛ ولی این پول بعد از ۱۰ روز برگشت می خورد و باید یکبار دیگر حواله می شد و دوباره ۱۰ روز طول می کشید و دوباره برگشت می خورد. عملا شما می بینید که این رقم برای جابجایی به جای  هفت  هزار دلار به یک رقم ۲۱ هزار دلاری که حتی ۳۶ هزار دلاری هم می رسید هم پول می گرفتند. در این فاصله ای هم که اعلام می کردند پول برگشت خورده است و به حساب نرفته و باید دوباره انتقال داده شود، این پول در چرخش مجموعه بابک زنجانی بود و در این مدت با صرافی ها کار می کرد.


برای بانک های مختلفی از جمله بانک «م» و بانک «ا» که قبلا موسسه مالی اعتباری بوده، اما الان بانک است. البته این بانک ها تخلفی نمی کردند و تنها فرایند عادی کارشان را طی می کردند.


بله! نمونه ی معروفش همین  «پروژه ایران زمین» یا «بازارچه قدیم شهرک غرب» است که بجای کمیسیونی است که از یک بانک «ا» که قبلا موسسه مالی اعتباری برای جابجایی های پول دریافت کرده است.


این تکنیک را از مجموعه صرافی های متعددی که در کشور وجود دارد، شروع کرد. صرافی ها هیچ وقت دل خوشی از زنجانی نداشتند.


در بین صرافی ها شهره خاص و عام بود، پول هایی که «بابک» جابجا می کند با زمان های طولانی که بعضی اوقات به ۴۵ روز هم می رسید، منتقل می شود.


در این ۴۵ روز، پول در سیستم بانکی بابک زنجانی گردش داشت و در این فاصله، ایشان از این پول استفاده می کرد و به عنوان پشتوانه مالی خودش قرار می داد و در بانک ها «ال سی» باز می کرد و این را به عنوان «asset» برای «RMA» بین بانکی استفاده می کرد و از آن بهره می برد. این اتفاق در دوره های بعد به این شکل صورت گرفت که زنجانی از این پشتوانه ها استفاده کرد و با مجموعه عمرانی «ق» برای جابجایی پول وارد مذاکره شد.


جابجایی پول هایی که مجموعه عمرانی «ق» برای خرید های خارجی خود از جمله خرید جرثقیل های سنگین و لایه روب و بحث هایی از این دست احتیاج داشت و خرید این تجهیزات را از طریق بانک های خارجی انجام می داد.


شیوه کار به این ترتیب بود که پول از مجموعه بانک مرکزی به حساب ایشان در «هالک بانک ترکیه»، «میر بانک روسیه» و یا «کنلون چین» ورود پیدا می کرد و ایشان آن پول را از طریق «first investment Islamic bank»  می چرخاند و به بانک های دیگر دنیا منتقل می کرد و خریدها را انجام می داد.


سهمیه ارزی که ایشان تا قبل از بهمن ۹۱ استفاده می کردند، عملا با ثبت سفارش و سفارش هایی که بانک ها به ایشان می دادند، انجام می شد و این پول عمدتا در کانال درستش مصرف می شد. اما بعد ازآن دوره، این پول در کانال درستش مصرف نشد.


یک بخش برای خرید کالاهای مورد نیاز و سفارش شده داخل مصرف می شد و مابقی به کانال های دیگر برده می شد که در آن کانال ها تفاوت قیمت ارز هر چه قدر بیشتر می شد، مابه التفاوت سود ریالی که برای زنجانی باقی می ماند، رقم قابل توجهی بود. این کار در بهمن ۹۰ به اوج خودش رسید؛ در حالی که ایشان دلار دولتی را با رقم ۱۰۰۰ تومان می خرید و همان دلار را در بازار آزاد با ۲۴۰۰ تومان می فروخت که این رقم با روند صعودی که داشت تا ۳۰۰۰ تومان هم رسید و ایشان از این مابه التفاوت نهایت استفاده را می کرد.

 

بابک زنجانی همه را دور زد / افسانه ی «سرباز میلیونر نوربخش» دروغ است!

 

همه را با هم دور زده است. وزارت نفت که قرار بود با دست فرمان زنجانی، پیچ تند تحریم‌های اتحادیه اروپا و آمریکا را دور بزند، فرمان را کمی بیش تر چرخاند و مسئولین وزارت نفت و بانک مرکزی را هم دور زد. پول نفتی که روزی قرار بود سر سفره‌ها بیاید، نفتش سر از بندری در مالزی در آورد و پولش هم به جیب بانک‌های خارجی رفت.

در بخش نخست گفتگوی "تدبیر" با  دستیار بابک زنجانی، او نحوه رابطه زنجانی با چند بانک و موسسه مالی را روایت کرد. دستیار ارشد زنجانی  گفت که  بابک زنجانی از سال ۹۰ به بعد تبدیل به یک سوپر میلیاردر شده است.
در بخش دوم گفت و گو آن گونه که دستیار زنجانی روایت می‌کند،او همه را با هم دور زده است. وزارت نفت که قرار بود با دست فرمان زنجانی، پیچ تند تحریم‌های اتحادیه اروپا و آمریکا را دور بزند، فرمان را کمی بیش تر چرخاند و مسئولین وزارت نفت و بانک مرکزی را هم دور زد. پول نفتی که روزی قرار بود سر سفره‌ها بیاید، نفتش سر از بندری در مالزی در آورد و پولش هم به جیب بانک‌های خارجی رفت.
روایت این همکار سابق بابک زنجانی از ماجرای سربازی او هم متفاوت از آن چیزی است که زنجانی، سرِ زبان رسانه‌ها آورده است. حکایت خاطرات وارونه زنجانی در روایت‌هایی که از خودش می‌کند سر درازی دارد و "تدبیر" در این گفت و گو بخشی از آن‌ها را همراه با دستیار ارشد سابقش بررسی می‌کند.

علی گلباز      گروه اقتصاد «تدبیر»

بخش دوم


کدام ماجرا؟


من یک سوال می‌خواهم بپرسم! آقای مرحوم نوربخش امروز نیستند که بتوانند از خودشان دفاع کنند؛ ولی آیا یک مجموعه ای تحت عنوان بانک مرکزی با یک مدیر کل و مجموعه ای از مدیران ارشد و کارشناسان نیاز به این دارد به سربازی که به عنوان راننده رییس بانک مرکزی مامور به خدمت شده اعتماد کند و جابجایی مالی بخشی از مجموعه بانک مرکزی را در اختیار ایشان قرار بدهد؟! یعنی حتی یک نفر در بانک مرکزی نبوده که این وظیفه را به عهده او بگذارند؟ اصلا چنین موضوعی دروغ است. آن هم از فردی مانند نوربخش. کسی که همه او را به عنوان یک مدیر توانمند و با پرنسیب می‌شناسند. این دروغ محض است. تزریق ارز توسط بابک زنجانی با دستور مرحوم نوربخش به بازار افسانه است.


بله! بابک زنجانی به این اعتقاد دارد که هر خبری هر چه قدر بزگتر باشد، سنجش درستی آن سخت تر می‌شود. به ما هم همین را مدام می‌گفت. این تکنیک زنجانی است. در همین راستا هم همه جا می‌گوید که مرحوم نوربخش به من اجازه فروش ارز را داده است؛ اما عقل هم چیز خوبی است! آقای زنجانی می‌گوید که روزی ۱۷ یا ۱۸ میلیون تومان در حدود ۲۰ سال پیش از محل این کار به دست می‌آورده. به نظر شما اصلا اجازه می‌دادند این چنین سودی به جیب یک جوان سرباز و نه حتی کارمندان سیستم برود؟ من شخصا با آقای نوربخش از نزدیک در ارتباط نبودم؛ ولی دوستانی که با ایشان کار کردند متفق القولند، این یک دروغ بزرگ تاریخی بابک زنجانی است و قابل سنجش نیست؛ چون خیلی بزرگ است.


مهم‌ترین دلیلش این است که شخصی که زنجانی از وی نام می‌برد، فوت کرده و نمی‌تواند حرف‌های زنجانی را تایید یا رد کند.  زنجانی هم از این فرصت استفاده می‌کند و مسائلی را به ایشان نسبت می‌دهد. ماجرای  پولدار شدن آقای زنجانی و به دست آوردن نامشروع این همه ثروت به آن زمانی بازمی‌گردد که پای آقای زنجانی از سال ۱۳۹۰ به بعد به دلیل برخی ارتباط‌های خاص به چاه‌های نفت کشیده شد.


در بهمن ماه سال ۹۰،  زنجانی از سوی مجموعه عمرانی «ق. خ» به وزیر نفت معرفی شد و  طی آن اعلام شد که آقای زنجانی می‌توانند نفت ایران را بفروشد.


در مرحله اول، ایشان مخازنی را در مالزی اجاره کردند که در میان دوستان مشهور است که این مخازن را خریدند؛ ولی این مخازن اجاره ای است و بعد از انتقال نفت ایران به مالزی از آن جا شروع به فروش نفت ایران کردند. بعد از فروش نفت، یک منبع مالی  بسیار عظیم در اختیار بابک زنجانی قرار گرفت. تاجری که به ساده‌ترین اصول بانکداری بین المللی واقف نبود به خاطر یک معرفی با امکان فروش نفت آن هم در مقطعی به صورت تقریبا انحصاری به یک منبع مالی عظیم دست یافت. بعد از در اختیار گرفتن این سرمایه عظیم که از فروش نفت ایران به دست آورده بود، بهترین فرصت مهیا شد که این پول را به صورت سپرده در بانک‌های خارجی قرار دهد.


من نمی‌خواهم این قضیه را خیلی پیچیده کنم. اینکه بابک زنجانی و شرکت‌هایش از سمت اتحادیه اروپا و آمریکا به بهانه فروش نفت ایران در لیست تحریم‌ها قرار گرفت، جزو خواست‌های خود بابک زنجانی بود. یعنی خودش به نحوی عمل کرد که روی او حساس شوند تا در لیست تحریم‌ها قرار بگیرد.

  
برای پی بردن به این موضوع باید به بازه زمانی اعمال تحریم‌ها، ورود بابک زنجانی به ماجرای فروش نفت و بعد قرار گرفتنش در فهرست تحریم‌های اتحادیه اروپا و امریکا توجه کرد. زنجانی در اصل با کمک همین تحریم‌ها زمان می‌خرید.


مهم‌ترین دلیلی که می‌تواند داشته باشد، این است که بابک زنجانی با این کار  می‌توانست حق به جانب بگوید که به خاطر تحریم‌ها، پول حاصل از فروش نفت ایران را نمی‌توانم داخل ایران بیاورم و این پول در حساب می‌ماند. قدرت و اعتبار این  حجم از پول را در حساب او تصور کنید. بعدا دیدید در تمام مصاحبه ‌هایش و همراه با یک حجم عظیمی از تبلیغات اعلام کرد که اگر کسی می‌تواند به حساب شرکت نفت ایران ۱۰۰ دلار واریز کند، من هم پول‌های دیگر را منتقل می‌کنم. این تکنیک به بابک زنجانی این اجازه را داد که ادعا کند، هم شرکت نفت و هم من در تحریم هستیم و به همین دلیل این انتقال پول عملا امکان پذیر نیست و پول را آنجا که دلش می‌خواست و به نفعش بود، بلوکه کرد.
 

 اتفاقی که می‌افتاد این بود که پول‌های فروش نفت پشتوانه مالی بسیار سنگینی برای بابک زنجانی ایجاد کرد؛ پولی که در اصل حاصل از فروش نفت ایران و متعلق مردم بود.  این پول در حساب‌های خارجی بابک زنجانی بلوکه شده بود و ایشان به پشتوانه این پول‌هایی که در بانک بلوکه شده بود و بر اساس نوع ارتباطی که در بانک خودش داشت، شروع به خریدهای اعتباری و مدت دار می‌کرد. از جمله این خریدهای اعتباری و مدت دار، خرید «کنت بانک» در تاجیکستان و خرید هواپیماهای «ایر قشم» بود که البته در مورد این هواپیماها و قیمت خرید آن‌ها بحث‌های فراوانی وجود دارد. در کنار این خریدها با «ال سی» هایی که باز می‌کرد، کالاهایی که قابل تبدیل شدن به پول نقد هستند را خریداری می‌کرد.
                                                                                                                            

مثل جابجایی طلا و حجم سنگینی از فلزات مثل آهن که این‌ها را تبدیل به پول می‌کرد و هنگامی که این کالاها تبدیل به پول می‌شدند، می‌توانست این پول‌ها را داخل ایران بیاورد؛ اما با به دست آوردن سود زیاد و استفاده بردن‌های مکرر از پولی که از نفت در حسابش مانده بود.


این گزارش روشنگر و تکان دهنده از سوی اینجانب، بویژه در نشانه گذاری ها ویرایش شده است. برجسته نمایی های متن و افزوده های درون [ ] همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!