«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ دی ۱, دوشنبه

آش نخورده و دهان سوخته! ـ بازانتشار

پاس کاری آنچه برای پوشاندن بیش تر گند و گه بالا آمده ی به اصطلاح «توافق هسته ای»، «برجام» نامگذاری شده از آن توپی ساخته که با هر لگد نهادهای رویهمرفته پوشالی و بیکاره ی «نظام»، دربرگیرنده ی دولت در ظاهر «کارگزار خیمه و خرگاه رهبری» و در واقع «زهدان اجاره ای» یا «اسب تروا»ی امپریالیست ها، «شورای به اصطلاح عالی امنیت ملی» و مجلس فرمایشی به آن، هر روز گردتر و گُنده تر۱ می شود. این پاسکاری ها که هر بار ماجرا را در چشم بیننده ی بیرون گود، پیچیده تر می کند، نشانه هایی از بر دوش یکدیگر افکندن گند و گه بالا آمده و در رفتن از زیرِ بارِ پاسخگویی به مردم و تاریخ ایران درباره ی آن قرارداد ننگین، فراقانونی و در بخشی همچنان پوشیده و پنهانِ تاریخی را نیز به نمایش می نهد.

رییس دولت «زهدان اجاره ای» آن را به بهانه ای ناروشن دستینه نکرده است؛ مجلس فرمایشی نیز با بدیده گرفتن اینکه ممکن است خدای نکرده در رای گیری، مشتی مَشنگ تمرگیده در آن، سیاه بازی را بیش از اندازه جدی گرفته و با رای شایست یا ناشایستِ خود، کار دستِ «نظام» بدهند با هزار نیرنگ و ترفند یکی از برادران تازی ـ انگلیسی جا خوش کرده بر جایگاه ریاست آن و همپالکی های دو یا جند ملیتی در آن شورای "امنیت ملی" در کردار، کنار نهاده شد و سر و صدای مشتی «خوش چُس دلواپس» را درآورد تا با هیاهویی در بخشی ساختگی و دانسته تن داده به سیاه بازی راه اندازی شده پیرامون ماجرا به گرد و قلنبه تر شدن توپ، گلوله یا تاپاله ـ هرچه آن را نام می نهید! ـ یاری رسانند. همه ی این بازی های گاه خنده دار مشتی بوزینه ی شکمباره و بیکار که پول های مفت و گزافی زیر برنام هایی چون وکیل و وزیر و ده ها برنام پوچ دیگر از کیسه ی مردم ستمدیده ی ایران می ستانند، سرانجام توپ را به همانجایی پاس داد که از همانجا آغاز شده بود؛ گویی در پاسخی بر زبان نیامده به رهبری کوته بین، نابخرد و خرمردِرند که می خواهد تخم حرامی گذاشته شده از سوی خود را در دامن آن ها افکنده تا در برابر خیانت سترگ به انجام رسیده، ناپاسخگو باشد۲، می گویند:
مال بد، بیخ ریشِ صاحبش! و این در حالی است که رهبر پوشالی، پیش تر چیزی در این مایه گفته بود:
من، این تخم را کاشتم و آن را بزرگ کردم؛ بفرمایید! هر کار می خواهید با آن بکنید!

یکی از برادران تازی ـ انگلیسیِ تمرگیده بر کرسی ریاست مجلس فرمایشی از زبان وی گفته است:
«من درباره برجام نظری ندارم و در رای نمایندگان دخالت نمی کنم»!۳ (برجسته نمایی های متن، همه جا از آنِ من است.)

شگفت کشوری است اینجا که نامش نه ایران که «ولایت آقا بیشعور»ی است که خود آغازگر گفتگوهایی ننگین برای گرفتن پایوری از «شیطان بزرگ» زیر پوششِ «گفتگوهای هسته ای» در کشور عُمان بوده و سپس نه تنها در جریان سایر کارهای انجام شده تاکنون بوده که آن را با مغز چلاق و خِرَد وامانده اش کارگردانی کرده و اکنون که کار نزدیک به فرجام است، خواهان از سر وانمودن کار نابکارانه ی خویش و افکندن آن بر دوش دیگران است!

آخوند همزاد «آدم و حوا» در نیایش آدینه ی دو روز پیش با فراخواندن همه ی آن ها که همچنان سرگرم پاسکاری توپ یا تاپاله اند، گویی سرراست از زبان «آقا بیشعور مُعَظّم» می گوید:
«... به نظرم بهتر است موضوع برجام را دیگر تمام شده تلقی کنیم و در محافل عمومی آن را مورد بحث قرار ندهیم؛ اینکه خیر بود یا شر، خوب بود یا بد، هرچه بود تمام شده بدانیم و سراغ پیگیری حقوقمان از سند توافق هسته‌ای برویم و مراقب شیطنت طرف مقابل باشیم.»۴ وی در همین نیایش آدینه، همچنین گفته است که رهبر هنوز توافق اتمی را «امضاء‌ نکرده است.»۵

همه ی این ها در شرایطی رخ می دهند که در کردار، دست ایران را از آن میان به کوشش سرراست پادوی ایرانی تبار «یانکی» ها در جایگاه وزیر امور خارجی رژیم تبهکار۶ زیر ساتور «قطعنامه فصل هفتم منشور سازمان ملت ها» برده و پرده ی تازه ای از سناریوی امپریالیستی با آماج از کار انداختن توان موشکی ایران، کمابیش بسان بلایی که به بهانه ای دیگر بر سرِ صددام آوردند، خودنمایی می کند. این سرنوشت رژیمی سزاوار سرنگونی است که چون چوب دو سر گُه، نه از پشتوانه ی توده ای برخوردار است و نه هیچگونه پایوری از سوی «شیطان بزرگ» و دیگر کشورهای امپریالیستی دشت کرده است:
آش نخورده و دهان سوخته! دستاورد ارزشمند دانشورانه و فن آورانه ی هسته ای لگدمال شده، اورانیوم پرچگال بربادرفته یا در حال برباد رفتن، نیروگاه هایی که باید با بِتُن پر شوند و ...

آنگاه، دنباله ی یاوه گویی آن اَنچوچک به اندازه ای ریشخندآمیز و برانگیزاننده است که اگر دستت به وی برسد، نیازی به «ریسمان گره دار الهی» نخواهد بود:
«... سراغ پیگیری حقوقمان از سند توافق هسته‌ای برویم و مراقب شیطنت طرف مقابل باشیم.» 

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/10/blog-post_18.html

پی نوشت:

۱ ـ چنانچه «گَنده» نیز خوانده شود، نادرست نیست؛ چیزی بسان تاپاله های بزرگ که روستاییان بسیاری از جاهای ایران با گردآوری و کمی خیساندن سرگین گاو، گلوله های کمابیش بزرگی برای سوخت زمستان خویش فراهم می کنند.

۲ ـ چون کمابیش همه ی نابکاری ها و نابخردی های کوچک و بزرگ دیگر که وی دست اندر کار آن ها بوده است!

۳ ـ «رییس مجلس شورای اسلامی با اشاره به این که طرح اقدام متناسب و متقابل جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام به اطلاع رهبر معظم انقلاب رسیده است گفت: ایشان فرموده اند من درباره برجام نظری ندارم و در رای نمایندگان دخالت نمی کنم.»

«لاریجانی: طرح برجام به اطلاع رهبر معظم انقلاب رسیده است»، ۱۹ مهر ماه ۱۳۹۴

۴ ـ گفته های آخوند احمد جنتی در نیایش آدینه، ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۴

۵ ـ همانجا

۶ ـ جای هیچگونه شگفتی نیست:
آن رژیم سرسپرده ی ضد ایرانی و این وزیر امور خارجی خبرچین و گماشته!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!