«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ تیر ۱۱, چهارشنبه

جنبشی که فرونشاندنی و نابودشدنی نیست و باز هم زبانه کشیده، پیروز خواهد شد

آینده از آنِ طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن است

در کنار شمار فزاینده ای از رفتار زننده، فرستادن زندانیان سیاسی به بیغوله هایی به نام زندان و سرکوب هایی که بویژه پس از واپسین توسری خوارکننده از سوی امپریالیست های «یانکی» و نوکر حلقه بگوش آن: رژیم فراراست «عزراییل»، افزایش باز هم چشمگیری یافته، این هم نمونه ای دردناک و بیم برانگیز از رفتار رژیمی ورشکسته و سزاوار سرنگونی درنگ ناپذیر است که چون کَنِه روی بدن ایرانی سرگشته چسبیده و خون می مکد (گزارش زیر این یادداشت). با خود می اندیشم، چنین رفتار و کرداری در این روز و روزگار همچنان بیم برانگیز برای ایران و ایرانی، چه آرشی می تواند داشته باشد؟ پرسشی که پاسخ آن روشن است:
خوش رَخسی باز هم بیش تر برای همان ها که به بهانه ی سرکوب خرموش های اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی، هم دستاوردهای دانشورانه و فن آوری های میهن مان که تنها «انرژی هسته ای» را دربر نمی گیرد، آماج یورش های خود نهاده و تا اندازه ای بسیار درب و داغان کردند و هم بدست همین رژیمِ سرکوبگر و دشمنِ توده های مردم و خلق های ایران زمین، جنبش توده ای و در کانون آن: «کارگری» که از برآمد آن سخت می ترسند را به واپس نشاندند؛ جنبشی که بویژه از سال ۱۳۸۸ به این سو گاهی زبانه کشیده، هم آن ها و هم این ها را از آینده ترسانده و گاهی زیر خاکستری گرم هستی خود را از گزند پاس داشته است؛ جنبشی که فرونشاندنی و نابودشدنی نیست و باز هم زبانه کشیده، پیروز خواهد شد.

توده های مردم ایران به چنان آگاهی نسنجیدنی با پنج دهه پیش دست یافته اند که دیگر نتوانید، خودفروخته ای رنگ و لای اَب (لعاب) زده را به سَروَری و پادشاهی شان رسانده، چپاول تان را پی گیرید. نیک می دانم و می دانیم که تیردانِ («جعبه») پاندورای تان انباشته از تیرهای زهرآگین، داروهای خواب آور و نقل و نبات های رنگین است؛ با این همه، کوشش هایی که هم اکنون بویژه در «ممالک محروسه ی شیطان بزرگ» و «انگلیس» برای یافتن نامزدی شایسته بجای رژیم ورشکسته ی کنونی آغازیده اید، نخش بر آب شده و به برآیندی درخور بسودتان نخواهد انجامید؛ «آینده از آنِ طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن است»*

مرگ بر امپریالیسم! نابود باد سیهونیسم و همه ی گونه های رونوشت شده ی آن در کالبد این یا آن کیش و آیین!

زنده و پاینده باد همبستگی توده های مردم جهان از هر ملیت و رنگ و نژاد و کیش و آیینی! 

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ تیر ماه ۱۴۰۴

* «آینده از آنِ طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن است»  ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ دی ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/01/blog-post_92.html 

***

ضرب و شتم شدید سه متهم پرونده اکباتان در زندان قزل‌حصار

بنا بر گزارشهای منتشره در شبکه های اجتماعی، در پی حمله مأموران گارد ویژه زندان قزل‌حصار به سالن ۳ اندرزگاه ۱۰، سه تن از متهمان پرونده شهرک اکباتان به نام‌های نوید نجاران، علیرضا برمرز پورناک و امیرمحمد خوش‌اقبال با ضربات باتوم و شوکر شدیداً زخمی شدند.

این سه زندانی که با اتهامات سنگین و احکام احتمالی اعدام مواجه‌اند، به‌رغم وضعیت حساس پرونده‌شان، در میان زندانیان خطرناک نگهداری می‌شوند و مرتباً مورد آزار، تهدید با سلاح سرد و فشار روانی قرار دارند.

در تاریخ نهم تیر ۱۴۰۴، پس از درگیری میان زندانیان، مأموران گارد با خشونت وارد بند شده و همه زندانیان را مورد ضرب‌وشتم دسته‌جمعی قرار دادند.

اسامی دیگر متهمان پرونده اکباتان که در شرایط مشابه و با خطر اعدام مواجه‌اند، شامل: میلاد آرمون، علیرضا کفایی و حسین نعمتی است.

نگهداری این متهمان سیاسی در بندهای پرخطر و اعمال خشونت مداوم علیه آنان، نه‌تنها خلاف اصول حقوق بشری و مقررات سازمان زندان‌هاست، بلکه نشان‌دهنده سیاست آگاهانه‌ای برای فشار مضاعف و شکستن روحیه این زندانیان است.

برگرفته از «تلگرام»   ۱۰ تیر ماه ۱۴۰۴ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!