«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

قطره قطره مردن و شب جمع را به سحر آوردن

در حالی به اولین روز جهانی کارگر و روز ملی معلم در قرن پانزدهم شمسی نزدیک می شویم که در ایران فقر، گرسنگی و نابرابری آرامش زحمت کش ترین اقشار جامعه را سلب کرده و آن ها را در دشوار ترین وضعیت معیشتی و منزلتی قرار داده است؛ طوری که بسیاری نه تنها توان تهیه ابتدایی ترین امکانات آموزشی برای فرزندانشان را ندارند بلکه نگران حداقل های تغذیه ای آنان هستند.

استانداردهایی مانند مزد و بیمه متناسب با کار، مدارس هوشمند و آموزش و پرورش رایگان و برابر جدا از قومیت، جنسیت و مذهب که در بیشتر نقاط جهان جزء خدمات عادی محسوب می‌شوند، در ایران به رویاهایی غیر قابل تحقق تبدیل شده اند.

با این اوصاف، مردم بارها نسبت به این شرایط نابسامان اعتراض کردند که متاسفانه به شدت ترین شکل ممکن مورد سرکوب قرار گرفتند.

یکم ماه می در ایران مجالی است برای ابراز فریادهای فروخورده و بغض های مانده در گلوی مردمی که هنوز وقایع غمبارِ دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ را از یاد نبرده اند که در آن ها رشید ترین جوانان این سرزمین فقط به خاطر اعتراض به گرانی، تورم، فساد و اختلاس در خون خود غلتیدند.

تلخ تر آن که جمهوری اسلامی برای فرار به جلو و نمایش اقتدار با الغای ترس از سوریه ای شدن ایران، هر چند روز یک بار از موشک های بالستیک رونمایی کرده و جای پاسخگویی به این همه ناکارآمدی و بحران اقتصادی، اقدام به پرونده سازی برای کنشگران صنفی، مدنی و سیاسی کرده و آن ها را با اتهاماتی امنیتی به زندان های طولانی مدت محکوم می کند.

اینجانب در اعتراض به صدور احکام امنیتی برای فعالان صنفی و ظلم مضاعف به خانواده های معلمان و کارگران زندانی از تاریخ ۱۱ اردیبهشت، یک ماه می، اعتصاب غذا می کنم.

بدیهی است که عواقب این اعتصاب غذا بر عهده قوه قضاییه جمهوری اسلامی است.

اسماعیل عبدی

زندان کرج   ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱

برگرفته از «تلگرام» (برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!