«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ دی ۲۰, شنبه

اگر هیچ پولی در بساط نداشتید ... ـ بازانتشار

ما هم اگر آن کار لازم را انجام بدهیم، می توانیم مانند چین و هند و اینا انشاء الله موفقیت های فراوان بدست آوریم

برادران به ما رسانده اند که کارگری نفتی بخاطر اینکه کارآفرینِ نفتخوارش از دادن پیشمزد به وی خودداری ورزیده بود، خودش را از لوله های قطور نفتی بدار آویخت و به «جهان باقی» شتافت. ما از اینکه قاطبه ی اهالی ولایت در همه جا از کودکان گرفته تا بزرگسالان از زن و مرد، در چند سال اخیر خودشان پیشگام پیوستن به لقاء الله می شوند، بسیار خرسندیم و خدای تبارک و تعالی را شکر می گذاریم؛ لاکن با توجّه به همه‌ی آنچه در خصوص آن کارگر و هیاهوی دشمن شادکن در پی مرگ وی شنیده ایم، چند مطلب و توصیه هست که من یادداشت کرده‌ام تا عرض کنم:
ما نمی دانیم قرارداد آن کارگر با کارآفرینش از چه نوعی بوده است؛ ولی چنانچه قراردادشان سپید امضاء باشد، کارآفرینِ مادرمرده از کجا بداند حقوق کارگر چقدر است تا بر اساس آن، اگر بخواهد، پیشمزدی به وی یا هر کارگر دیگری پرداخت کند؟ باید برود تحقیق و تفحص کند یا در ساده ترین حالت، چُرتکه بیندازد تا مزد روزانه و ماهیانه و سالیانه و بهره و سودش روشن شود و پس از آن، اگر بخواهد، پیشمزد پرداخت کند. در این باره، هیچ گناهی بگردن کارآفرین نیست؛ علاوه بر اینکه او حق دارد، پرداخت بکند یا نکند. به این ترتیب، آن کارگر با قهر خود، تعجیل نیز کرده است؛ ولی از این که بگذریم، گناهی است که وی مرتکب شده. در دین مبارک و میمون ما، خودکشی گناهی است بزرگ و همراه با عقوبت در «جهان باقی». خوب! این کار ناصوابی است که از یک آدم بی بصیرت برمی آید. بر همین اساس، اولین توصیه من به همه ی کسانی که می خواهند این راه را بروند، این است که خود را به برادران آتش به اختیارمان بسپارند تا آن ها کلک کار را بِکَنند که دو صواب هم دربردارد:
یکی آنکه در پیشگاه خدا دیگر گناهکار بشمار نمی روی؛ و
دوم اینکه برادر دینی آتش به اختیار نیز اجر و قربت بیش تری نزد پروردگار می یابد. به این می گویند: بصیرت! هم دشمن شادکن نیست و هم برای جنبه ی نمایشی و هیاهو برانگیز آن که خورند رسانه ای نیز داشته باشد، برادران کارکشته مان بلدند جسد متوفی را چگونه گم و گور کنند تا من باب مثال، سر از رودخانه ای در شهری غریبه یا جای ناآشنای دیگری درآورد و همه ی اهالی رسانه و حتا کارآگاهان را انگشت بدهان نماید.

دومین توصیه من که برای آن سال های سال است گلوی مان را پاره کرده ایم، اهمیت فرزندآوری است. همین سال گذشته، در دیدار با جمعی از زوج‌های جوان از آن میان، عرض کردیم:
«این حدیثی که من خواندم از قول پیغمبر اکرم که «تَناکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا»، خدای متعال از مسلمان ها خواسته که زیاد بشوند؛ افزایش پیدا کنند. واقعاً هم این جور است که اگر چنانچه عدد ملّت مسلمان ـ حالا در یک کشور اسلامی مثل کشور ایران یا در فضای اسلامی مثل امّت اسلامی ـ زیاد باشد، این زمینه و امکان برای رشد و تعالی در آنها وجود دارد؛ یعنی وقتی که عدّه زیاد است، افراد صالح در آن قهراً زیادترند؛ توانایی‌ها قهراً بیشتر است؛ نیروی انسانی قهراً راقی‌تر است؛ این چون طبیعی است، اگر چنانچه جمعیّت زیاد باشد. جمعیّت کم، مقهور واقع می شود. امروز در دنیا آن کشورهایی که جمعیّت‌های زیادی دارند، به برکت آن به خیلی امکانات دست یافته‌اند؛ چین یک نمونه‌ است؛ هند یک نمونه‌ است؛ با اینکه مشکلاتی هم دارند، امّا در عین حال، خود این جمعیّت زیاد به عنوان یک ارزش اجتماعی، ارزش سیاسی، یک ارزش بین‌المللی برای آنها توانسته موفّقیّت هایی را به وجود بیاورد. بنابراین نسل باید افزایش پیدا کند؛ اینکه من تکرار میکنم، تأکید میکنم، به خاطر این است؛ و البتّه امروز در کشور ما مردم گوش می کنند، حرفی ندارند؛ آن کسانی که این حرف به آنها می رسد، حرفی ندارند و گوش می کنند؛ منتها مسوولینی که بایستی عملاً دنبال کنند و زمینه‌ها را فراهم کنند، آن کار لازم را انجام نمی دهند. البتّه مسوولین [رده] بالا میگویند قبول داریم؛ امّا مسوولین میانی درست عمل نمیکنند؛ به هر حال، افزایش فرزند باید به صورت یک فرهنگ دربیاید. شما ببینید، در بعضی از کشورهای غربی ــ مثلاً در آمریکا ــ خانواده‌ای پانزده تا بچّه دارند، بیست تا بچّه دارند و از این قبیل [یعنی سگ و سگ بچه هم پرورش می دهند تا بجان مردم جهان بیندازند]، تشویق می شوند و هیچ کس مذمّت شان نمی کند؛ امّا نوبت به کشور ما که می رسد، این طرف قضیّه تشویق می شود؛ [یعنی] کم‌فرزندی و مانند این ها. بنابراین این هم یک نکته است که ان‌شاءاللّه باید مورد توجّه باشد. ۱۳۹۸/۰۵/۱۳»۱ خوب! ما هم اگر آن کار لازم را انجام بدهیم، نسل مان ماشاء الله زیاد می شود و می توانیم مانند چین و هند و اینا انشاء الله موفقیت های فراوان بدست آوریم؛ حال چرا من باب مثال، در اندونزی که کشور پرجمعیت مسلمان نشینی است، آن ارزش ها هنوز پدید نیامده و هر کس و ناکسی دستش می رسد، توی سرشان می زند را تنها خدا می داند و بس!

چند سالی پیش از این هم در یکی از همایش های ملی، در این باره چنین پافشاری کرده بودیم:
«همچنان كه ما فكر می كنیم كه اگر چهار پنج بچّه افتاد روی دوش یك خانواده، وضع زندگی شان چگونه خواهد شد؟ فكر این را هم بكنید كه این چهار پنج بچّه وقتی بزرگ شدند و كاری پیدا كردند و شغلی پیدا كردند، چه كمكی می توانند به پیشرفت كشور بكنند! یعنی این را هم باید فكر كرد.۱۳۹۲/۰۸/۰۶»۲ این ها که نمونه آوردیم، البته همه ی مطلب نیست؛ من باب مثال، نمونه ی دیگری از ارزش و مزیّت داشتن فرزندان بسیار به همین مورد تأسف برانگیزِ به لوله ی نفت آویزان شده برمی گردد که اگر هیچ پولی در بساط نداشتید، می توانید یکی از آن ها را برای سد جوع بفروشید و شکم سایرین را سیر کنید؛ البته به ما نگفتند و خودمان هم یادمان رفت بپرسیم که آیا آن کارگر، زن و فرزندی هم داشته یا مجّرد بوده است؛ لاکن در اساس قضیه، توفیری نمی کند؛ زیرا در هر دو حال، بی بصیرتی بخرج داده و پند و اندرزهای سالیان ما را نیز نادیده گرفته است.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/06/blog-post_14.html

پی نوشت:

۱ ـ بیانات در دیدار جمعی از زوج‌های جوان، برگرفته از «تارنگاشت کیر خر نظام» ۱۳ امرداد ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش درخور تنها در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن و  افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ بیانات در دیدار اعضای همایش ملی «تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه»،

برگرفته از «تارنگاشت کیر خر نظام»  ششم آبان ماه ۱۳۹۲ (با ویرایش درخور تنها در نشانه گذاری ها از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!