«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ شهریور ۳۰, یکشنبه

حسن آقا! تاریخ رژیم جمهوری اسلامی شاید با تو پایان یابد؛ ولی با احمدی نژاد آغاز نشده است! ـ بازانتشار

برای جرج دبلیو بوش، تاریخ جهان از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز شده بود! از دید وی، همه ی آنچه پیش از این تاریخ در جهان رخ داده بود، چندان اهمیتی نداشت یا به گفته ای دیگر به جهان «پیش از تاریخ» وابسته بود؛ او رفت و آنچه بر جای نهاد، زیان های بزرگ پیامد جنگ در افغانستان و عراق، اقتصادی ویرانه و بدهکار برای ایالات متحد و قطب بندی بیش از پیش طبقاتی در جهان بود.

برای حسن فریدون روحانی، تاریخ ایران از دوره ی احمدی نژاد آغاز شده است که کوهی از ویرانگری در اقتصاد و اجتماع و سیاست برای وی و همکارانش بر جای نهاده و اکنون در گوشه ای دنج کمین نموده تا شاید دری به تخته بخورد و اگر جمهوری تبهکار هنوز نیمه جانی داشت، دوباره مورد لطف و مرحمت «آقا» و «ولایت آقا» و دوستان «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول» قرار گیرد و کار پخش سیب زمینی و پیاز میان مستمندان و نیمه مستمندان را پی گیرد.

«حسن آقا» از آن هنگام که به کار گماشته شده تا کنون که بیش از چهار ماه می گذرد، جز زِر زِر و غُر و لُند درباره ی گند و گه کاری گماشته ی پیشین «ولایت آقا» و نمایش چند نمودار آماری که توده ی مردم از آن سر در نمی آورند، نه تنها کاری برای مردم به انجام نرسانده که یکی دو بار، دروغ های گُنده نیز ساخته و پرداخته است. شکر خدا یا آنگونه که ایرانیان را به آن خو داده اند: «الحمدلله» به کوشش فن آوری های پیشرفته که دنباله ی آن خواه ناخواه دامن «ولایت آقا» را گرفته و نیز دم و دستگاه آمار کشور با همه ی نارسایی های آن، این دروغ ها با شتاب از پرده برون افتاده و دست «حسن آقا» را کم و بیش در حنا نهاده است؛ از آن میان؛ دروغ گنده ی تحویل گرفتن خزانه ی تهی که سپس روشن شد، خواب خزینه ی شکسته ی ده شان در سال های دوردست را دیده که هرچه تویش آب می ریختی، همه را در می داد و آن را با خزانه ی کشور یکی گرفته است! گرچه، در این باره که همانندی هایی میان آن خزینه ی کهنه با این خزانه هست، من کم ترین گمانی ندارم؛ در این یکی هم، هرچه درآمدهای هنگفت نفتی و صادراتِ هست و نیست ایران سرازیر می شود، بسان آن یکی آب می رود و آب رفته را نیز که به جوی نمی توان بازگرداند؛ ولی چون با شتاب بیش تری پر می شود، هیچگاه یکسره تهی نمی شود و نمی تواند بشود. 

با این همه، اگر می پندارید پس از این یکی دو «گاف» یا به گفته ی توده ی مردم: «سوتی»، حسن آقا زبانش را گاز گرفته تا دیگر دروغ سر هم نکند و به خورد مردم ندهد، اشتباه بزرگی می کنید! به گفته های وی از زبان «خبرگزاری مهر» باریک شوید:
«... حسن روحانی در گزارش اقتصادی ۱۰۰ روزه دولت تدبیر و امید، مهم ترین مسائل اقتصادی پیش روی دولت را اشتغال و بیکاری اعلام کرد و گفت: از نظر درجه اهمیت، این دولت مهم ترین مساله کشور در سال های نزدیک آینده را بیکاری جوانان و به ویژه جوانان تحصیل کرده می داند. طی دوره ی ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱ حدود ۷ میلیون نفر به جمعیت در سن کار اضافه شده، به طور متوسط سالی یک میلیون نفر (که از این تعداد بیش از ۶ میلیون نفر هنوز به بازار کار وارد نشده) و افراد مشغول به تحصیل در مقطع آموزش عالی نیز به رقم بی سابقه ۴/۵ میلیون نزدیک شده است.»۱ و آن را با خبری دیگر در این باره که کم تر از دو هفته پس از خبر بالا در همان خبرگزاری درج شده، بسنجید:
«با وجود این که مرکز آمار، گزارش بیکاری استان‌ها را کلی و تنها براساس یک نرخ منتشر می کند، اما وزارت تعاون، کار و رفاه با جزییات کامل اعلام کرد در سال ۹۱ مجموعا ۲ میلیون و ۹۴۴ هزار و ۱۴۳ نفر در کشور بیکار بوده اند که از این تعداد، ۸۷۴ هزار و ۳۰۷ نفر زن و ۲ میلیون و ۶۹ هزار و ۸۳۶ نفر نیز مرد بودند.

... وزارت کار اعلام کرده است در ۱۲ ماهه سال گذشته، مجموعا ۲ میلیون و ۹۴۴ هزار و ۱۴۳ نفر در کشور بیکار بوده اند.»۲ آدم چهارشاخ می ماند که چه بگوید! این را باور کند یا آن را؟ یا شاید بهتر است میانگین هر دو را بگیرد و اندازه ی انحراف آماری (standard deviation) آن را روشن کند. بازهم جور در نمی آید؛ چون این استاندارد، آنچنان از مرزهای خود (رویهمرفته ۵ درصد) فراتر می رود که آنچه برجای می ماند، تنها دروغ است و بس! پس بهتر است، هیچکدام را نپذیریم! و این تنها مورد نیست؛ هرجای «ولایت آقا» که گام بنهید یا انگشت بگذارید، همین اوضاع است و ناگفته نماند که هم باید مراقب پای خود باشید و هم انگشت خود که صدای «آقا» را در نیاورد؛ زیرا بسان راه های امپراتوری رم باستان که همگی به شهر رُم فرجام می یافتند، اینجا هر انگشت، دست یا پایی را اندکی هم بجنبانید، یک جای «آقا» را گاه بگونه ای ناخوشایند، نوازش می دهد و کم ترین پیامد آن برای آن ها که به ریسمان خدا در ایران بند شده و نان و آب خوبی برای خود فراهم نموده اند، این است که دست شان از آن ریسمان کوتاه شده و مانند نیای بزرگ همه: «حضرت آدم» به زمین پرتاب شده، سرشان به سنگ بخورد تا آدم شوند! 

به هر رو، چندبار تاکنون به «حسن آقا» گفته ایم۳:
حسن آقا! پدرت خوب، مادرت خوب! گذشته را فراموش کن و مانند جرج دبلیو بوش بپندار که همگی این چیزها پیش از تاریخ بوده است. این گوی و این میدان! اکنون این تویی و آن کابینه ات که خدا را شکر، الحمدلله، اذن «آقا» را برای هر کاری در دست داری، بیا و دست از این گله گذاری و ناله و زر زر بردار! مگرنه آنکه به مردم گفته بودی: «من یک حقوقدان هستم» و چنین و چنان می کنم؟! خوب! برخی از همین مردم به تو امید بسته بودند و هنوز ترا چشم و چراغ و امید خود می پندارند (یالانان!) تا شاید بخشی از حقوق از دست رفته شان را به آن ها بازگردانی و با تدبیر «خرِ اقتصاد» را که در گل فرو رفته، بیرون بیاوری! اکنون بیش از ۱۰۰ روز از گماشتگی ات گذشته و جز خوش و بش با اوباما و ساخت و پاخت با دار و دسته اش که سودی برای مردم ندارد، کار دیگری نکرده ای. اگر می دانستی که کاری از دستت برنمی آید و برای رییس جمهور شدن خودت را به این در و آن در زدی، پس روشن است که از نخست به مردم دروغ گفته ای و به اعتمادشان خیانت ورزیده ای؛ اگر هم اکنون دریافته ای که جز مهره ی کوچکی از این دم و دستگاه، تنها باید گوش به فرمان سوداگران هست و نیست مردم ایران باشی و کاری از دستت برای بهبود اوضاع اقتصادی ـ اجتماعی برنمی آید، آسان ترین راه و صادقانه ترین رفتار، اعلام آن به مردم و کناره گیری است و ما نیک می دانیم که کاره ای نیستی و کاری هم جز دنبال نمودن راه ایران برانداز آن سه تای پیش از خودت از دستت برنمی آید و یادت هم باشد که تاریخ این زیانکاری های بزرگ برای ایران و ایرانی از احمدی نژاد آغاز نمی شود؛ وی تنها به آن شتابی بی پیشینه داد و بخش عمده ی سیاست بنگاه های اقتصادی امپریالیستی در ایران را پیاده کرد. نیک که بنگری، راه برونرفت از بحران اقتصادی ـ اجتماعی در ایران، ایستاندن روند سیاست اقتصادی امپریالیستی در کشورمان، ملی کردن بازرگانی خارجی و پیگیری سیاست اقتصادی ملی است که گرچه هنوز سوسیالیستی به آرش باریک بینانه ی آن نمی تواند باشد، باید از سمتگیری به آن سو برخوردار بوده و از پشتیبانی طبقه کارگر، دهگانان و سایر زحمتکشان خوب سازماندهی شده در سندیکاها و نهادهای کارگری، دهگانی، کارمندی که بخش عمده ای از آن در قانون اساسی کشورمان نیز به رسمیت شناخته شده، بهره مند شود. خوب! خودت می دانی که نه تو مرد این میدانی و نه اگر حتا بودی، «ولایت آقا» و سایر زالوهای اقتصادی ـ اجتماعی ایران که شیره ی جان مردم ایران را می مکند، چنین اجازه ای می فرمودند. نیک می دانی، راهی که در پیش گرفته ای جز به آستان بوسی باز هم بیش تر امپریالیست ها و نگونبختی و سرافکندگی بازهم بیش تر مردم ایران نخواهد انجامید و فرجام خوشی برای یکپارچگی کشورمان ندارد. این است که به تو پیشنهاد می کنیم، کناره گیری کنی و زیان های به بارآمده تاکنون را بیش تر نکنی.

برای اینکه بازهم بهتر دریابی که خوب کار کردن چگونه است، بخشی از  بیانیه ی کمیته مرکزی «فرقه دمکرات آذربایجان» به مناسبت شصت و نهمین سالروز جنبش ۲۱ آذر را به عنوان نمونه می آوریم که چکیده ای از کار سترگ انجام یافته از سوی دولت ملی آذربایجان به رهبری زنده یاد پیشه وری در مدتی کم تر از یکسال با دستانی کم و بیش تهی از پول و سرمایه در شرایطی به مراتب بدتر از امروز، زیر فشار و تهدید فزاینده ی دولت مرکزی و اوضاع جهانی همچنان ناگوار را یادآور شده و اظهار نظر دیگران در این باره را بازتاب داده است:
«دولت ملی به رهبری پیشه وری در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ از مجلس ملی رای اعتماد گرفت و بی درنگ با شتاب و با همه ی نیرو اقدامات مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در جهت سازندگی و بهبود منافع کارگران و مردم محروم آغاز کرد. فعالیت های فرهنگی و آبادانی گسترده ای را در پهنه ی آموزش به زبان مادری در دبستان ها، بنیادگزاری دانشگاه و مرکزهای تربیت آموزگار، بهبود اداری، بازسازی اقتصادی و پشتیبانی از صنایع محلی، اصلاحات ارضی در روستاها، تشکیل شوراهای شهری و روستایی همراه با کمیته های نظارتی، آمایش قانون کار، تصویب قوانین مالیاتی که در آن مالیات بر مواد غذایی از میان برداشته شده بود، تشکیل کلاس های سواد آموزی، ایجاد فرستنده رادیویی و مراکز اطلاع رسانی و چاپخانه و ده ها طرح سازندگی و آبادانی را در دستور فعالیت های خود قرار داد. خیابان های اصلی تبریز آسفالت شدند. خیابان ها به نام ستارخان، باقرخان و دیگر قهرمانان انقلاب مشروطیت نام گذاری شدند. بیمارستان ها و کلینیک ها بنیادگزاری گردید. خانه های سالمندان پدید آمد. یکی دیگر از مهم ترین اقدامات دولت خودمختار، تقسیم زمین میان کشاورزان و اصلاحات در حوزه کشاورزی بود. راهسازی گسترده آغاز شد.

”روزنامه آذربایجان“ در تاریخ پنجم اسفند ماه ۱۳۲۴ با اعلام آغاز تقسیم اراضی نوشت:
”تعداد املاک خالصه اعم از انتقالی، فروخته شده، بازخریداری و سایر انواع بالغ بر سه هزار پارچه آبادی است. املاک دشمنان حکومت ملی که آذربایجان را ترک نموده اند ۴۳۷ پارچه می باشد که در آمار فوق منظور نشده است. با تقسیم این املاک به نظر می رسد یک میلیون نفر از دهقانان صاحب زمین خواهند شد“ در پی آن، آگهی مربوط به آغاز تقسیم خالصجات در شهرهای میاندوآب، خوی، اهر و اطراف تبریز در تاریخ ۷/۱۲/۲۴ از سوی وزارت کشاورزی آذربایجان انتشار یافت.

”روزنامه جبهه“، ارگان ”حزب ایران“ در سرمقاله هشتم مهر ماه ۱۳۲۵، شماره ۲۵۸، نوشت:
”... نهضت آذربایجان آزادی خواه، اصلاح  طلب و مترقی است. در آذربایجان املاک را تقسیم می کند؛ عوارض را حذف می نماید. همه ی عملیات در جهت ترقی دادن سطح زندگی دهقانان انجام می گیرد و در آذربایجان در عرض یک سال، ۵۰۰ مدرسه می سازند. بیمارستان های متعدد ساختند، دانشگاه تشکیل می دهند، کودکستان و تیمارگاه آماده می کنند؛ یعنی در بالا بردن سطح دانش اهالی کوشش فراوان مرعی می دارند؛ با همه ی قوا راه ها را تعمیر کرده، خیابان ها را اسفالت می کنند؛ از ناامنی جلوگیری کرده در مقابل فساد به سختی مبارزه می نمایند. رهبران نهضت آذربایجان از آزادی خواهان مبارز قدیمی هستند که اغلب اهل فضل و دانشند ...“ 

کنسول انگلیس در تبریز نیز می نویسد:
... فرصت یافتم با برخی از مقامات فرقه دمکرات … به نظر می رسد آنان از قشر ماهر طبقه کارگر صنعتی هستند ... اصلاحات ارضی دوستان زیادی برای حکومت محلی ایجاد نموده، برنامه های اشتغالزا برای بیکاران تولید اشتغال کرده، اصلاح اداری موجب کارایی دستگاه دولتی شده و این تحولات در مجموع پشتیبانی مردمی را به همراه داشته است. 

”روزنامه کیهان“ به قلم عبدالرحمن فرامرزی، نوشت:
”آنچه که محقق است این است که در هر جای دنیا نهضتی بر ضد هیات حاکمه و وضع موجود بشود به تهمت های زیادی متهم می گردند، من یقین دارم روزهایی که آذربایجانی ها نهضت مشروطه خواهی کرده بودند نیز در نزد هیات حاکمه و طرفداران وضع موجود به همین گونه تهمت ها منسوب می گشته اند. قیام خیابانی و میرزا کوچک خان را به خاطر دارم که به همین نسبت ها متهم بود و در دولت ملی ترین اشخاص یعنی مرحوم مشیرالدوله آن ها را اشرار و متجاسرین لقب دادند؛ ولی امروز برای آن ها گریه می کنند و لقب آزادیخواه و مجاهد به آن ها می دهند.“ »۴ 

اگر مرد میدان باشی که نیستی از آن اندکی هم شده، خواهی آموخت؛ دست از زر زر کردن برخواهی داشت و به کاری کارستان سرگرم شده، وعده هایت به مردم را به سرانجام خواهی رساند؛ وگرنه، بهترین راه کناره گیری است تا زحمت و رنج بیش تر برای مردم ایران فراهم نکنی

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/12/blog-post_8074.html

پانوشت

۱ ـ «خبرگزاری مهر» ششم آذر ماه ۱۳۹۲

http://www.mehrnews.com/detail/News/2183796

۲ ـ «خبرگزاری مهر» ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۲

http://www.mehrnews.com/detail/News/2192272

۳ ـ منظورم خودم همراه این «نخود آش» است که دشنامگویی و بددهنی، بخشی از سرشتش شده و چاره ای هم ندارد؛ همین است که هست یا آنگونه که ترک های خودمان قشنگ تر می گویند: بودور که وار!

۴ ـ بیانیه ی کمیته مرکزی «فرقه دمکرات آذربایجان» به مناسبت شصت و نهمین سالروز جنبش ۲۱ آذر، آذر ۱۳۹۲

http://www.adfmk.com

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!