«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ دی ۲, یکشنبه

چه نیک گفت! زبانش هر چه درازتر باد!

مگر او کبست؟! مگر او همان نیست که به مشتی کلان دزدِ تمرگیده در «دولت زهدان اجاره ای»، خدا قوت گفت؟* به فرومایگانی مزدور امپریالیست ها  و خدا می داند چه کسانی دیگر که در واپسین شاهکار خود، همراه و همگام با کلان سوداگران و پولشویان به اندازه ای دزدیدند و بار زدند و بردند که «پول ملی ایران» به یکباره تا یک سوم ارزش پیشین خود کاهید و توده های مردم ایران با چالش های باز هم بزرگ تری دست بگریبان و تنگدست تر شدند.

مگر او خداست که نتوان به وی نامه نوشت؟! بماند که بسیاری به خدا نامه می نویسند و حتا گاه از دهان شان درمی رود و ناسزا و بد و بیراه به وی که کاری به کار کسی ندارد نیز می گویند؛ خودم در دوره ی جوانی، یکبار در کاشان گواه بودم و با گوش خود شنیدم که آخوندی میانسال به خدا ناسزا بار کرد. مناسبت آن را بیاد ندارم. آن هنگام، هنوز چند سالی به انقلاب بهمن مانده بود (بگمانم سال های ۵۲ ـ ۱۳۵۱). مگر به خدا برمی خورد که به وی ناسزا بگویی یا واژگون آن، خوش خوشانش می شود که از وی ستایش کنی؟! خدا بزرگ تر از آن است که اینگونه چیزهای خرد را بدیده بگیرد؛ مانش «اللهُ اکبر»، مگر همین نیست؟

تازه از این ها که بگذریم، مگر آن وکیل شایسته در نامه اش چه چیزی جز بازگویی حقیقت و سیاه بختی زندگی هر روز بسیاری از ایرانیان بر زبان رانده که به شَوَند آن، سزاوار پادافرهی سنگین تر از پیش شده است؟! او نه بزهکار است و نه تبهکار؛ درست واژگون آن، آدمی است مردم دوست و دادخواه که درست یا نادرست به جانوری دوپا و بگفته ی خویش: «حقیر»، کسی که از دید من، کیر خری اندرزگو بیش نبوده و نیست، نامه نوشته است. مگر نامه نوشتن، بزهکاری است؟! و مگر در آن نامه، فلان جای خواهر و مادر آن مردک دروغگو و کینه جو را نشانه رفته که باید زندانی شود؟ تنها به عنوان یک نمونه، در جایی که من زندگی می کنم، کسی را به پادافره ناسزاگویی به رهبران کشور زندانی نمی کنند و در زمینه ای دیگر که از آنِ چندین سال پیش است، کسی که از نداری، دست به دزدی از جایی زده بود و به همین بِزِه دادگاهی و سپس بزندان افکنده شده بود با درخواست کشیشی جوانمرد که دزدی در چنان شرایطی را روا دانسته بود از زندان آزاد شد و فرمان آن دادگاه نیز بدور ریخته شد که مرا به یاد فرمان مزدک بزرگ، هنگامی که مردم ایران زمین از گرسنگی جان می دادند و با این همه دست بدزدی نمی زدند، انداخت که درِ انبارهای انباشته از گندم و جو و ... خاوندان و خداوندان زر و سیم زمان را برای توده های گرسنه گشود؛ گرچه، این سنجشی بی هیچ زمینه ای درخور و تنها یک یادآوری یا بگفته ی زیبای عرب: «قیاس مع الفارق» است!

در کشور بخت برگشته ی ما رییس همان جان ننه شان: «قوه قضایی» بدرازای سالیان زندگی پیامبر تازی، حساب بانکی دارد و جز «از ما بهتران جهان سرمایه»، کسی نمی داند در هر کدام چه اندازه پول انباشته است؛ و این تنها مشت نمونه ی خروار در رژیم ایلخانی بی در و پیکری است که شایسته ترین، دادخواه ترین و باوجدان ترین آدم ها چون عبدالفتاح سلطانی را سال ها بزندان می افکنند و اینک نوبت این وکیل شایسته است که آن شتر کینه جو بر در خانه اش نشست و راهی زندانش نمود. با این همه، چه نیک گفت که «روزگارمان به سیاهی عمامه‌تان است ...» (گزارش زیر) زبانش هر چه درازتر باد! بگذار شتر کینه تور، جان حقیرش بیش تر در آید و با همان خواری و سرافکندگی، سرتاپا برهنه با دستی در پیش و دستی در پس به درگاه الله رهسپار شود.   

ب. الف. بزرگمهر   دوم دی ماه ۱۳۹۷

* ... چنانچه به واپسین گفته هایش در گفتگو با آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده و هموندان دولت نامور به «زهدان اجاره ای» باریک شده و «خدا قُوّت» گفتنش به کلان دزدانی را بدیده بگیرید که بتازگی در همدستی با کلان سوداگران، تنها در یک قلم، چندین میلیارد دلار سرمایه ی ایران را گم و گور نموده اند، اندازه ی آن «حقیر» را بهتر خواهید دید و شناخت («تارنگاشت بصیرت العظما»  هفتم شهریور ماه ۱۳۹۷)؛ کسی که تاکنون، وی را بریشخند، بیش تر «آقا بیشعور نظام» می نامیدم و اینک با پیمودنِ سراشیبی دیگری از نابخردی آمیخته با نیرنگبازی و بویژه خودفریبی، شایسته ی فرنامِ زشت و زیبای «کیرِ خرِ نظام» است.

برگرفته از یادداشت «برخوردی نیرنگبازانه به واقعیت و کوشش برای پنهان نمودن نقش دیگران»، ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۷


***

تفهیم یک اتهام دیگر به محمد نجفی: «تشویش اذهان عمومی» به دلیل نوشتن نامه به رهبر

محمد نجفی وکیل دادگستری که در حال حاضر با حکم سه سال زندان برای اولین پرونده‌اش در زندان اراک به سر می‌برد روز ۲۸ آذر ماه مجددا از زندان اراک به شعبه بازپرسی دادگستری شازند منتقل و در آنجا به دلیل نوشتن یک نامه به رهبر ایران به او اتهام «تشویش اذهان عمومی» تفهیم شده است.

محمد نجفی نامه‌ای در شهریور ۹۷ خطاب به علی خامنه‌ای رهبر ایران نوشت و آن را در صفحه فیسبوک خود منتشر کرد. این نامه از سوی برخی از رسانه‌ها نیز بازنشر شد. این وکیل در بخشی از نامه خود نوشته است:
«آقای خامنه‌ای! نسلِ ما پاسوزِ شماست! روزگارمان به سیاهی عمامه‌تان است. عبایتان را از سرزمین‌هایِ همسایه جمع کنید. سرمایه ما را خرج ایدوئولوژیِ شیعی خود نکنید. داخل به اندازه کافی اختلاس و رانت و فساد هست. پا در نعلین بزرگان جهان نکنید. چهل سال در برهه حساس کنونی درجا زدیم و سر جنگ با جهان داریم؛ ولی ناتوان از تولید پوشک هستیم و بسیار فقیرِ بی نان داری

او دو ماه بعد از نوشتن این نامه در تاریخ ششم آبان ماه بدون اینکه پاسخی به اعاده دادرسی حکمش داده شود برای اجرای حکم به زندان اراک منتقل شد.

پیام درفشان وکیل محمد نجفی با اظهار تاسف از این پرونده جدید به کمپین حقوق بشر در ایران گفت:
«ما کاملا از اتهام اخیر متعجبیم. برای آقای نجفی هر روز یک پرونده با اتهام تکراری گشوده می‌شود. او پیش از این به اتهام توهین به رهبری در دادگاه انقلاب به دو سال حبس محکوم شده بود. حالا در شعبه دیگر برای نامه دیگری به رهبری او را به تشویش اذهان عمومی متهم کردند. این معنای جز آزار و اذیت ندارد. آقای نجفی که در حال حاضر در زندان است و برای پرونده دیگر هم بالای ۱۰ سال حکم گرفته، چرا باید دوباره او را از زندان بیرون بکشند و برای نامه‌ دیگری اتهامی مشابه به او تفهیم کنند

درفشان با نگرانی از حکم‌های سنگین محمد نجفی گفت:
«وقتی کسی فقط در یک دادگاه محاکمه نمی‌شود بلکه در چند دادگاه مختلف محاکمه می‌شود این خطر را دارد که شرایط ماده ۱۳۴ قانون مجازات که می‌گوید بیشترین حکم اتهامات باید اجرا شود اتفاق نیفتد و جداگانه او محکوم به حکم‌های متعدد شود.»

محمد نجفی در حال حاضر برای پرونده دیگرش مجموعا به ۱۴ سال حبس و برای یک پرونده دیگر به سه سال حبس محکوم شده است. پرونده جدید به اتهام تکراری تشویش اذهان عمومی چهارمین پرونده اوست. این پرونده در حالی برای او گشوده شده که در زندان و در حال طی حکم سه سال زندان خود است.

محمد نجفی، وکیل و ساکن شهر اراک در تاریخ ۲۵ دی ماه ۹۶ بازداشت شد و تقریبا سه ماه بعد در تاریخ ۲۸ فروردین ۹۷ با قرار وثیقه یک میلیارد تومانی از زندان آزاد شد. او دارای چهار پرونده در شعبات مختلف دادگاه‌های اراک است.

آقای نجفی در اولین پرونده‌اش در شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری اراک به اتهام «اخلال در نظم عممومی» و «نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی» به سه سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد، این حکم در دادگاه تجدیدنظر هم تایید شد و علیرغم اعاده دادرسی در دیوان عالی کشور او در تاریخ ششم آبان ماه با حمله ماموران به خانه‌اش بازداشت و برای اجرای حکم به زندان اراک منتقل شد. هنوز پاسخ اعاده دادرسی وکلای محمد نجفی برای این پرونده داده نشده است.

این وکیل دادگستری همچنین برای پرونده دوم خود که در شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری اراک گشوده شده به اتهام «نشر اکاذیب در فضای مجازی به وسیله سامانه مخابراتی و رایانه‌ای به قصد تشویش اذهان عمومی» به یک سال حبس محکوم شده است.

به گفته پیام درفشان مستندات این اتهام «پنج صفحه اسکرین‌شات از صفحات فیسبوک» است که سه صفحه از این پنج صفحه سند جرم هم متعلق به فیسبوک اشخاص دیگر است.  آقای درفشان در اعتراض به این حکم در گفت‌وگوی پیشین خود با کمپین گفته بود:
«نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی تعریف حقوقی دارد. مثلا اگر کسی در سطح وسیعی زلزله در تهران را پوشش دهد و باعث تشویش اذهان عمومی شود ولی عملکرد آقای نجفی اساسا در تعریف حقوقی این اتهام نمی‌گنجد. »

همچنین برای پرونده سومش در شعبه اول دادگاه انقلاب اراک برای سه اتهام «فعالیت تبلیغی به نفع گروه‌ها و سازمان‌های مخالف نظام، اتهام توهین به رهبری از طریق شعار مرگ بر دیکتاتور، اتهام همکاری با دول متخاصم از طریق انتقال اخبار و اطلاعات به وسیله مصاحبه مجموعا به ۱۳ سال زندان محکوم شده است. حکم این دو پرونده در انتظار رای دادگاه تجدیدنظر است.

با این حال آقای نجفی روز ۲۸ آذر ماه با یک اتهام دیگر و تکراری «تشویش اذهان عمومی» به علت نوشتن نامه به رهبری در بازپرسی دادگستری شازند مواجه شده که در انتظار رفتن به دادگاه و برگزاری دادگاه و محاکمه است.

برگرفته از «کمپین حقوق بشر ایران»  ۳۰ آذر ماه ۱۳۹۷

بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم. برجسته نمایی های متن، همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!