«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ شهریور ۴, یکشنبه

این چه بیدادی است که بر ایران و خلق های آن می رود؟

در زندان بزرگی به نام ایران، کنشگرانی که دل داشته اند تا بگویند: «بالای چشمت ابروست» را در خیابان یا هر جای دیگری می ربایند؛ دور از چشم دیگران می کشند و بگردن این و آن می اندازند؛ برخی دیگر که پرخاش کرده، شعار سر داده اند را از پشت به گلوله می بندند؛ در زندان های کوچک تر با کیسه های پلاستیکی، هر کسی که گردن کشیده را خفه می کنند یا یواشکی بدار می آویزند و آن را با بیشرمی بیمانندی، خودکشی جا می زنند. برای زهرِ چشم گرفتن از مردم این یا آن منطقه که سرِ سازش با رژیمی سگ مذهب ندارند، جوانان شان که گناهی از آن ها سر نزده را بر بنیاد شریعتی شتری با کاربرد واژه هایی ریشه گرفته از پیش از دوران باستانِ بیابان هایی در آنسوی شاخاب پارس، چون «بَغی» به پادافره هایی بیهوده و ناسزاوار به چوبه ی دار می سپارند و خود با پول و سرمایه ی برباد رفته ی مردم بخت برگشته ی ایران، در بهترین جاهای شهرهایی چون لندن، کاخ هایی باشکوه می خرند و بریش همه و از آن میان، حتا بوزینگان پیروشان که همچنان چشم براه معجزه ای از این امامزاده هستند، می خندند.

این چه بیدادی است که بر ایران و خلق های آن می رود؟

مرگ بر سگ مذهبان فرمانروا بر ایران!

سرنگون باد رژیم دزدان سگ مذهب اسلام پیشه!

ب. الف. بزرگمهر    چهارم شهریور ماه ۱۳۹۷

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!