«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ مرداد ۱۷, چهارشنبه

تنها همین مانده از آن پول ها جلوی بینی من نیز بگیرند ...

من با سیاست به آرش شناخته شده ی آن، میانه ای ندارم. دوستان اروپایی مان می گویند، باید با این ها بگونه ای دیگر رفتار نمود. چکار داری دزدند و جیب مردم شان را می بُرند و پول روی پول تلنبار می کنند؛ دوره شان که بسر رسید، آن پول ها هم از آن ما خواهد بود. خوب! من این سخن پردازی ها سرم نمی شود؛ سرمایه باید خوب گردش کند و با بودن مشتی دله دزد که از هر چیزی یک پنجم آن را بالا می کشند و به بهانه ی پاک کردن پول های دله دزدی دیگران، باز هم پول پارو می کنند، سرمایه نه تنها گردش درستی ندارد که هر از گاهی این پول های گزاف، بسان سیلاب در بانک های ما ریخته می شود و آشوب مالی و بلبشو ببار می آورد. افزون بر آنکه در اینجا نیز با اینگونه پول های بادآورده، هر کُرّه خری را آلوده اند. نمی خواهم نام های شان را ببرم؛ ولی دور و بر خودمان نیز از اینگونه کارمندانی که در همه ی زندگی شان، هیچگاه دل ریسک کردن های بزرگ را نداشته و پول و سرمایه ی گزاف بچشم ندیده اند، کم نیستند. بوی پول همه شان را بداندیش می کند. خوب یا بد، من که در زندگی یک بازرگان کامیاب بوده و همچنان هستم، چنین لفت و لیس هایی که در میان سیاست بازان اروپایی نیز چشمگیر است را برنمی تابم و چنین رویکردی که سخت با سیاست بازی های شان آمیخته است را ناروا و زشت می دانم. تنها همین مانده از آن پول ها که روشن نیست با کجای شان پاک کرده اند را جلوی بینی من نیز بگیرند و بگویند:
بفرمایید! قابل شما را ندارد ... خوب! شما هرچه می خواهید، بگویید. من که این موش های پلید را بهتر از شما می شناسم و می دانم چه مرگ شان است؛ دلم می خواهد همه شان را زیر پا له کنم. می گویید: این کار با سیاست ما جور نیست؟ مرده شور، شما و سیاست های تان را ببرد!*

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ اَمرداد ماه ۱۳۹۷

* گرچه آن واپسین جمله را بگمانم اینگونه بر زبان می آورد:
شما و سیاست های تان، هر دو به دوزخ رهسپار شوید!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!