«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آبان ۳۰, پنجشنبه

هفت شهر عشق در دستگاه های موسیقی ایرانی


شور

آغاز شب است ... و آوازهای آن پی گرفتن راه ... و این آغاز هستی یا آفرینش است ... که کوشش است  ... جستجو است و ... خواستن ...

سه گاه

سپیده دم است ... پایان شب و آغاز روشنایی یا آغاز زندگی انسان ... که آن عشق است ...

چهارگاه

برآمدن آفتاب ... سرآغاز زندگی ... تابش نور! دیدن و شناختن ...که شناخت است ...

ماهور

آغاز روز. آغاز زندگی ... شور و جوانی ... فریفتگی و توانگری ... بی نیازی ست که بزرگواری ست

همایون

پی گرفتن روز ... و پیگیری زندگی ... یگانگی و دلدادگی ... دلداده و دلبر که یگانه پرستی است ...

راست پنجگاه

پایان روز است ... فرو شدن خورشید ... و خزان زندگی که ... سرگشتگی و سرگردانی است ...

نوا

سرانجامِ نیایش زندگی و انسان است ... سرانجامِ آهنگِ روشنایی روز که به تاریکی و نیستی می رسد ... درویشی و نیستی ست ...و نوید شبی تازه را می دهد که سرآغار زادنی ست تازه و آن شور است ...

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!