«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه

ادبیات آزرده و پلاسیده!


می نویسد:
«با پوزش از نازکی طبع ادبی آدم هایی که از ادبیات من رنجیده اند، لازم می دانم ...» و من هرچه می اندیشم، سر در نمی آورم که چرا وی از نازک طبعی ادبی آدم هایی که از ادبیات وی رنجیده اند، پوزش می خواهد؟! آیا از آدم هایی که از ادبیات وی رنجیده اند، پوزش می خواهد؟ نه! بیشتر خواسته است به پندار خود، آن آدم های نازک طبع را ریشخند کند؛ گرچه، بی آنکه بداند به ریش خود خندیده است!

سپس با خود می گویم:
این اینترنت و گوگل، بیگمان خدمت های بزرگی از این سویه که مردم بیش تر و بهتر با یکدیگر هماوندی داشته باشند، نموده است؛ ولی زمینه ای نیز فراهم نموده تا هرکسی به هر انگیزه ای و در هر زمینه ای پا به میدان بگذارد؛ دیگر ملت ها و خلق های جهان را نمی دانم؛ ولی در مورد ما ایرانیان، دستِکم چنین پدیده ای چشمگیر است؛ فرآورده ی آن نیز سطحی گری و گم شدن یا کاهش ارزشِ کار کسانی است که در این یا آن زمینه، سخنی برای گفتن یا چیزی برای عرضه کردن دارند و از همین روست که گاه با کاربرد همه ی ترفندهای گوگلی و گونه های دیگر برای یافتن جُستاری سودمند در زمینه ای ویژه، باز هم با انبوهی شکسته بسته از چیزهایی که بیش تر از روی یکدیگر رونویسی یا برداشت شده اند، روبرو و درمانده می شوی؛ کم و بیش، بسان یافتن چیزی ارزشمند در میان پشته ای از آت و آشغال دور ریخته شده ...    

ب. الف. بزرگمهر     ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۲

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!