«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ تیر ۲۰, سه‌شنبه

پناهنده سیاسی راستین

... جان بدربردگان از آن یورش های ناجوانمردانه و ددمنشانه ی رژیمی سرسپرده ی امپریالیست های انگلیسی ـ آمریکایی، سپس تن به کوچی دردناک و ناگزیر دادند؛ دردناک بویژه از این رو که برخی از آنان چون درختانی تنومند و کهن با ریشه هایی نیرومند در خاک میهن خود بودند و کیست که تفاوت میان درخت و علف هرزه را نداند! اگر این یکی به آسانی در همه جا پا می گیرد و ریشه می دواند و زاد و رودی شتاب آمیز دارد، آن یکی تا مدت ها و گاه تا پایان، بر موج رونده و خروشان تاریخی راه می سپرد؛ خود و کرانه های رود را می خراشد تا شاید شاخه ای از خود در جایی برجای گذارد یا یکسره تن به نابودی دهد؛ و چنین بود و هست، سرنوشت همه ی آدم های راست پندار و راست گفتار و راست کردار به آن هنگام که از زمینه ی تاریخی خود بریده می شوند؛ برای آن ها، خو گرفتن به شرایط نوپدید، گاه به آرش رویارویی با مرگ و نیستی است.*

ب. الف. بزرگمهر

* بخشی کوتاه از نوشتاری نیمه کاره از گذشته ای نه چندان نزدیک که امیدوارم یکی دو بندِ واپسین آن را بازنویسی نموده و در تارنگاشتم بگنجانم. تا جایی که به یاد می آورم، درونمایه ی این یادداشت کوتاه را پیش از این در «گوگل پلاس» گنجانده بودم و در سال های پس از بسته شدن آن، برای تنی چند از دوستان و آشنایان دور و نزدیک بازگو نموده ام.  ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ تیر ماه ۱۴۰۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!