به گزارش زیر اندکی باریک شوید. گزارش باریک بینانه ای از کتک خوردن و زخمی شدن شمار بسیاری از زندانیان بند ۳۵۰ اوین از سوی گزمگان رژیم تبهکار است. آنچه از این گزارش در سنجش با گزارش های پیشین برمی آید، کار از پیش برنامه ریزی شده ی رژیم برای سرکوب زندانیان سیاسی استوار و سرفراز میهن مان و خرد کردن ایستادگی شان در برابر زور و فشار از یک سو و فیلمبرداری دستچین شده از درگیری ها به شیوه ای است که زندانیان را آغازگر و برانگیزاننده ی درگیری ها و یورشگر و شورشگر به نمایش بگذارند؛ درگیری هایی که اکنون بیش از پیش روشن می شود که رژیمِ فرومایه، دانسته و آگاهانه در آفرینش آن دست داشته است. بی هیچ گمان و گفتگو، چنین برنامه ای کم تر مصرفی در ایران دارد و می تواند داشته باشد؛ زیرا توده های هرچه بیش تری از مردم کشورمان به ماهیت پلید این رژیم نیک پی برده اند و دیگر برای آن ها با هیچ ترفندی نمی توانند سیاه را سپید یا سپید را سیاه جا بزنند. بیش ترین کاربرد آن باید برای رسانه های باخترزمین باشد و به آن ها نشان دهد که تا چه اندازه با رژیمی شکیبا و بیگمان بافرهنگ* به فرمایش آن رهبر فرومایه و بیشرم، روبرو هستند! و روشن است که کشورهای امپریالیستی باختر نیز برای سرپوش نهادن بر بند و بست های نان و آبدار خود با رژیم اسلام پیشه ی ایران به چنین گواهی هایی نیازمندند تا سر مردم خود شیره بمالند و رژیم تبهکار را «گربه ای عابد شده» نمایش دهند.
آنچه رهبر بیشرم و نابکار رژیم درنمی یابد و اگر حتا اندکی نیز در یابد، ژرفای آن را نمی بیند و نمی تواند ببیند، کوتاه تر شدن زیست ننگین رژیم پلید فرمانروا بر کشورمان با چنین کردارهای زشتخویانه و تبهکارانه ای است؛ رژیم ننگینی که به هر رو، دیر یا زود یا بدست توده های مردم ایران یا امپریالیست ها سرنگون خواهد شد! و چراغ سبزی که از سوی امپریالیست های یانکی گرفته اند، تنها اندک زمانی است و دیری نخواهد پایید ـ و هم اکنون نیز همه ی نشانه های آن به چشم می خورد! ـ که آن ها، همین زشتخویی و رفتار پلید با مردم کشور خود را بهانه و دستمایه ی یورش به کشورمان خواهند نمود؛ یورشی که خود رژیم نابکار و نابخرد، بیش از هر جریان درونی و جهانی دیگری برانگیزاننده و پاسخگوی آن است و حتا شاید بسان واپسین دوره ی هستی رضاشاه گوربگور شده، توده های مردم میهن مان آنچنان به جان آیند که ننگ چنگ اندازی بیگانه به خاک کشورمان را در برابر نابودی رژیم اهریمنی «الله کرم» به جان بخرند و از جان و دل پذیرا شوند. امید که کار به آنجا نرسد ...
سرنگون باد رژیم اسلام پیشه ی انگلیسی ـ آمریکایی جمهوری اسلامی!
ب. الف. بزرگمهر ۲۹ فروردین ماه ۱۳۹۳
آنچه رهبر بیشرم و نابکار رژیم درنمی یابد و اگر حتا اندکی نیز در یابد، ژرفای آن را نمی بیند و نمی تواند ببیند، کوتاه تر شدن زیست ننگین رژیم پلید فرمانروا بر کشورمان با چنین کردارهای زشتخویانه و تبهکارانه ای است؛ رژیم ننگینی که به هر رو، دیر یا زود یا بدست توده های مردم ایران یا امپریالیست ها سرنگون خواهد شد! و چراغ سبزی که از سوی امپریالیست های یانکی گرفته اند، تنها اندک زمانی است و دیری نخواهد پایید ـ و هم اکنون نیز همه ی نشانه های آن به چشم می خورد! ـ که آن ها، همین زشتخویی و رفتار پلید با مردم کشور خود را بهانه و دستمایه ی یورش به کشورمان خواهند نمود؛ یورشی که خود رژیم نابکار و نابخرد، بیش از هر جریان درونی و جهانی دیگری برانگیزاننده و پاسخگوی آن است و حتا شاید بسان واپسین دوره ی هستی رضاشاه گوربگور شده، توده های مردم میهن مان آنچنان به جان آیند که ننگ چنگ اندازی بیگانه به خاک کشورمان را در برابر نابودی رژیم اهریمنی «الله کرم» به جان بخرند و از جان و دل پذیرا شوند. امید که کار به آنجا نرسد ...
سرنگون باد رژیم اسلام پیشه ی انگلیسی ـ آمریکایی جمهوری اسلامی!
ب. الف. بزرگمهر ۲۹ فروردین ماه ۱۳۹۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_18.html
* «بانوی متجدّدی، شیفته ی سوارکاری بود و مهتری داشت غلام نام که همه روزه در رکاب خانم سوار می شد. روزی اسب بدقلقی آغاز کرد و همین که مهمیز خانم به شکمش آشنا شد، جفته یی پراند و پهلو داد و سوار نازک را پیش از آنکه به خود آید و تدبیری کند به زیر انداخت. پشت خانم به خاک رسید و پاها به هوا رفت و شلوار سواری که قضا را درست در این لحظه به بدترین صورتی از هم شکافته بود، وجودش بی ثمر شد و نهفته را به تمامی آشکار کرد.
بانو که از دهانِ باز و چشمِ گرسنه و جهتِ نگاه مهتر شرمنده شده بود به شتاب برخاست و برای آنکه موضوع را رفع و رجوعی کرده باشد، بی آنکه پا در رکاب کند به یک خیز از زمین به خانه ی زین جست و با غرور بسیار گفت:
ـ غلام! چابکی را دیدی؟
غلام که آن منظر بدین سادگی ها از برابر چشمانِ راه کشیده اش، بیرون نمی رفت، آهی برآورد و گفت:
ـ دیدنش که بعــــله، دیدم؛ اما نامش را نمی دانستم که چابکیه!
عبارت را در ریشخند کسی می آورند که اقدامش به مشتبه کردن امر بر دیگری، شکلی توهین آمیز از تحمیق به خود گیرد.
مثل، اینجا به صورت اصلی خود آمده است؛ ولی هنگام تَمّثُل بدان بجای «چابکی» واژه ی مورد نظر خود را می گذارند»
برگرفته از «کتاب کوچه»، حرف الف، دفتر دوم، زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵ (با اندک ویرایش و پارسی نویسی اینجانب. ب. الف. بزرگمهر)
ضاربان مامور وزارت اطلاعات بودند
جرس ـ مژگان مدرس علوم: بند ۳۵۰ اوین روز (پنج شنبه ۲۸ فروردین) شاهد بیسابقهترین برخورد و ضرب و شتم زندانیان سیاسی بود. تعدادی بسیار زیادی از ماموران سپاه و اطلاعات از ساعت ۹ صبح با هجوم به بند به بهانه بازرسی اتاقهای بند، زندانیان را به شدت مورد ضرب و شتم با باتوم قرار دادند.
نکته قابل توجه این است که ماموران دوربینهایی را همراه خود حمل کرده و در پشت بامها کار گذاشتند که در زمان ضرب و شتم زندانیان خاموش بود، اقداماتی که حکایت از یک سناریوی از پیش طراحی شده داشت. در این حملات بیش از سی تن از زندانیان مجروح شدند و سی و دو نفر نیز پس از ضرب و شتم با چشم بندهای آبی رنگ به مکان نامعلومی منتقل شدند. زندانیان سیاسی هم اکنون در تحصن بسر میبرند تا وضعیت زندانیان منتقل شده و همچنین زندانیان مجروح مشخص شود.
یکی از شاهدان اتفاقات پنج شنبه خونین در زندان در گفتگو با «جرس» به شرح ماجرا پرداخته و میگوید:
بانو که از دهانِ باز و چشمِ گرسنه و جهتِ نگاه مهتر شرمنده شده بود به شتاب برخاست و برای آنکه موضوع را رفع و رجوعی کرده باشد، بی آنکه پا در رکاب کند به یک خیز از زمین به خانه ی زین جست و با غرور بسیار گفت:
ـ غلام! چابکی را دیدی؟
غلام که آن منظر بدین سادگی ها از برابر چشمانِ راه کشیده اش، بیرون نمی رفت، آهی برآورد و گفت:
ـ دیدنش که بعــــله، دیدم؛ اما نامش را نمی دانستم که چابکیه!
عبارت را در ریشخند کسی می آورند که اقدامش به مشتبه کردن امر بر دیگری، شکلی توهین آمیز از تحمیق به خود گیرد.
مثل، اینجا به صورت اصلی خود آمده است؛ ولی هنگام تَمّثُل بدان بجای «چابکی» واژه ی مورد نظر خود را می گذارند»
برگرفته از «کتاب کوچه»، حرف الف، دفتر دوم، زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵ (با اندک ویرایش و پارسی نویسی اینجانب. ب. الف. بزرگمهر)
***
جرس ـ مژگان مدرس علوم: بند ۳۵۰ اوین روز (پنج شنبه ۲۸ فروردین) شاهد بیسابقهترین برخورد و ضرب و شتم زندانیان سیاسی بود. تعدادی بسیار زیادی از ماموران سپاه و اطلاعات از ساعت ۹ صبح با هجوم به بند به بهانه بازرسی اتاقهای بند، زندانیان را به شدت مورد ضرب و شتم با باتوم قرار دادند.
نکته قابل توجه این است که ماموران دوربینهایی را همراه خود حمل کرده و در پشت بامها کار گذاشتند که در زمان ضرب و شتم زندانیان خاموش بود، اقداماتی که حکایت از یک سناریوی از پیش طراحی شده داشت. در این حملات بیش از سی تن از زندانیان مجروح شدند و سی و دو نفر نیز پس از ضرب و شتم با چشم بندهای آبی رنگ به مکان نامعلومی منتقل شدند. زندانیان سیاسی هم اکنون در تحصن بسر میبرند تا وضعیت زندانیان منتقل شده و همچنین زندانیان مجروح مشخص شود.
یکی از شاهدان اتفاقات پنج شنبه خونین در زندان در گفتگو با «جرس» به شرح ماجرا پرداخته و میگوید:
ماجرا از ساعت ۹
صبح شروع شد. ماموران به صورت مخفیانه وارد بند شدند و هدفی که اعلام کردند بازرسی
بود اما بازرسی این دفعه بسیار متفاوت با دفعات قبل بود. تعداد بسیار زیادی از
نیروها لباس شخصی بودند و تعدادی از زندانیان آنها را میشناختند، برخی از آنها
بازجوهای بند الف و ۲۰۹ بودند و
برخی دیگر از نگهبانان ۲۰۹ بودند و در
کل بیشتر آنها از نیروی اطلاعات بودند. پشت سر این لباس شخصیها هم سربازان گارد
ویژه بودند و مشخص بود با برنامه ضرب و شتم وارد بند شدهاند و با باتوم و... آمده
بودند. بعضی از زندانیان تصمیم گرفته بودند با سابقه سرقت و خسارت اموال در دفعات
قبل، بند را ترک نکنند و در همان جا بمانند تا بازرسی آنها تمام شود و به ماموران
هم گفتند اگر میگویید بازرسی شما قانونی هست ما میمانیم شما بازرسی کنید. خلاصه
چند نفر در اتاق یک و اتاق سه ماندند. بقیه زندانیان به حیاط رفتند و شروع کردند
به شعار دادن و سرود خواندن که یکدفعه صدای داد و فریاد از اتاق ۱ و ۳
آمد. وقتی از پنجره داخل را نگاه کردیم دیدیم زندانیان را گرفته و قلاب کرده بودند
و در حال زدن آنها بودند... بعضی از زندانیان که سن بالا داشتند توانسته بودند
بیرون بیایند و تعریف میکردند که ماموران یک تونل وحشت درست کرده بودند و
زندانیان را از داخل تونل با ضرب و شتم شدید رد میکردند که آنها را به بیرون از
زندان ببرند. یکی از بچهها که از نزدیک شاهد ماجرا بود میگفت زندانیان اتاق ۱ را با اتوبوسی منتقل کرده بودند و تمام
صندلی و در و دیوار اتوبوس خون آلود بوده. ۳۲
نفر را نیز با چشم بند به محل نامعلومی منتقل کردهاند.
درگیریها که شروع شد ماموران با باتوم شیشهها را شکستند و ترکش شیشهها را به سر و صورت بچهها زدند تا جاییکه شریان یکی از زندانیان به نام «امید بهروزی» پاره شد و خونریزی آن خیلی شدید بود و یکی دیگر از زندانیان هم که دچار حمله قلبی شد و نمیگذاشتند اینها را به بهداری منتقل کنند، بقیه زندانیان هم عصبانی شدند و رفتند به سمت در تا در را بازکنند و آنها را به بهداری ببرند که در شکست و همین باعث شد که ماموران به داخل حیاط بریزند و زندانیان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و الفاظ بسیار رکیکی بکار میبردند... در واقع از ساعت ۹ تا ساعت ۱۳: ۳۰ ماموران و لباس شخصیها تمام بند را به هم ریختند و شکستند و زندانیان را زدند و حدود چهل نفر از زندانیان مجروح شدند. و تنها چند نفر که جراحتشان شدید بود به بهداری رفتند و بقیه را خود زندانیان مراقبت میکردند. شکستگی سر اکبر امینی، مسعود عرب چوبدار که با باتوم کتاش شکسته، اسماعیل برزگری با ضربه پوتین دنده ش شکسته و فرشید فتحی که با باتوم پاش شکسته از دیگر مجروحان اتفاقات روز پنجشنبه هستند.
آقایان عبدالفتاح سلطانی، محمد امین هادوی، ریسمان باف، سعید متینپور، بهنام ابراهیمزاده، بهزاد عرب گل، هوتن دولتی را با تعداد دیگر به مکان دیگری منتقل کردند. در هر حال زندانیان بند در واکنش به این گونه اقدامات غیرقانونی و غیر اخلاقی در اولین اقدام از خوردن ناهار خودداری کردند و اعتصاب غذا کردند و تحصن هم ادامه دارد تا تکلیف زندانیانی که منتقل کردهاند و آنهایی که مجروح هستند مشخص شود و دیگر این برخوردها صورت نگیرد. در هر حال با این شرایط الان قرار است زندانیان دور هم جمع شود و تصمیم بگیرند که چه اقدامات بعدی باید انجام دهند. فکر کنم متنی هم در دست تهیه است تا شکایت شود زیرا این اولین بار است که درگیری و ضرب و شتم زندانیان همراه با خونریزی بوده و تعداد زیادی از آنها مجروح شدند. آقای رجایی را با باتوم زدند و به شدت مجروح شده و اکبر امینی سرش شکسته و خونریزی شدید داشت. امید بهروزی شریان دستش پاره شده بود که بقیه با لباسهای روی بند یکجوری خونریزیاش را بند آوردند و الان هم در بهداری است و وضعیتش مشخص نیست.
قبلا هم بازرسی انجام میدادند اما این باربازرسی فرق داشت و چیز فوق العادهای بود بدین معنی که قبل از سال بازرسی انجام شده بود و این بار فاصله بازرسی بسیار کم بود و مهمترین تفاوت آن این بود که این بار ماموران اطلاعات وارد شدند در حالیکه قبلا از طرف نیروی انتظامی بودند و این بار از همه زندانیان فیلم میگرفتند و احتمال پرونده سازی هم هست.
از سال ۸۸ به تدریج یکسری از امتیازات را از زندانیان گرفتند و در حقیقت الان بند به شکل بند جنایتکاران اداره میشود. قبلا یک وکیل بند انتخابی بچهها بود و زندانبانان کاری به زندانیان نداشتند و از طریق وکیل بند اعمال میشد و نظم وجود داشت اما از زمانی که آقای مومنی و رشیدی از زندان کرمانشاه به اینجا آمدند اساسا با مشت آهنین وارد اوین شدند و امکاناتی که خود زندانیان با پول خود تهیه کرده بودند محدود کردند و بدنبال تعطیل کردن کلاسهای فرهنگی زندانیان بودند و نهادها و شوراهای مختلفی که فرهنگی بود را تعطیل کردند و روز پنجشنبه هم نشریه ۳۵۰ را کلا پاره کردند.
بعضی از زندانیان با اتفاقات و برخوردهای اخیر ناامید شدهاند که این قضیه از طریق داخل حل شود چراکه این برخوردها تحت نظارت قوه قضاییه و وزارت اطلاعات آقای روحانی دارد صورت میگیرد و نمیشود کتمان کرد که ماموران ۲۰۹ به هر حال ماموران وزارت اطلاعات هستند. در هر حال زندانیان انتظار داشتند که برخوردها بهبود پیدا کند، نه اینکه با باتوم و فحشهای رکیک و شیشه شکستن به زندانیان سیاسی حمله کنند... یعنی چنین برخوردی بیسابقه بوده است.
دو متن زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که به روشن شدن برخی از مسائل اتفاق افتاده میپردازد در اختیار جرس قرار گرفته است:
درگیریها که شروع شد ماموران با باتوم شیشهها را شکستند و ترکش شیشهها را به سر و صورت بچهها زدند تا جاییکه شریان یکی از زندانیان به نام «امید بهروزی» پاره شد و خونریزی آن خیلی شدید بود و یکی دیگر از زندانیان هم که دچار حمله قلبی شد و نمیگذاشتند اینها را به بهداری منتقل کنند، بقیه زندانیان هم عصبانی شدند و رفتند به سمت در تا در را بازکنند و آنها را به بهداری ببرند که در شکست و همین باعث شد که ماموران به داخل حیاط بریزند و زندانیان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و الفاظ بسیار رکیکی بکار میبردند... در واقع از ساعت ۹ تا ساعت ۱۳: ۳۰ ماموران و لباس شخصیها تمام بند را به هم ریختند و شکستند و زندانیان را زدند و حدود چهل نفر از زندانیان مجروح شدند. و تنها چند نفر که جراحتشان شدید بود به بهداری رفتند و بقیه را خود زندانیان مراقبت میکردند. شکستگی سر اکبر امینی، مسعود عرب چوبدار که با باتوم کتاش شکسته، اسماعیل برزگری با ضربه پوتین دنده ش شکسته و فرشید فتحی که با باتوم پاش شکسته از دیگر مجروحان اتفاقات روز پنجشنبه هستند.
آقایان عبدالفتاح سلطانی، محمد امین هادوی، ریسمان باف، سعید متینپور، بهنام ابراهیمزاده، بهزاد عرب گل، هوتن دولتی را با تعداد دیگر به مکان دیگری منتقل کردند. در هر حال زندانیان بند در واکنش به این گونه اقدامات غیرقانونی و غیر اخلاقی در اولین اقدام از خوردن ناهار خودداری کردند و اعتصاب غذا کردند و تحصن هم ادامه دارد تا تکلیف زندانیانی که منتقل کردهاند و آنهایی که مجروح هستند مشخص شود و دیگر این برخوردها صورت نگیرد. در هر حال با این شرایط الان قرار است زندانیان دور هم جمع شود و تصمیم بگیرند که چه اقدامات بعدی باید انجام دهند. فکر کنم متنی هم در دست تهیه است تا شکایت شود زیرا این اولین بار است که درگیری و ضرب و شتم زندانیان همراه با خونریزی بوده و تعداد زیادی از آنها مجروح شدند. آقای رجایی را با باتوم زدند و به شدت مجروح شده و اکبر امینی سرش شکسته و خونریزی شدید داشت. امید بهروزی شریان دستش پاره شده بود که بقیه با لباسهای روی بند یکجوری خونریزیاش را بند آوردند و الان هم در بهداری است و وضعیتش مشخص نیست.
قبلا هم بازرسی انجام میدادند اما این باربازرسی فرق داشت و چیز فوق العادهای بود بدین معنی که قبل از سال بازرسی انجام شده بود و این بار فاصله بازرسی بسیار کم بود و مهمترین تفاوت آن این بود که این بار ماموران اطلاعات وارد شدند در حالیکه قبلا از طرف نیروی انتظامی بودند و این بار از همه زندانیان فیلم میگرفتند و احتمال پرونده سازی هم هست.
از سال ۸۸ به تدریج یکسری از امتیازات را از زندانیان گرفتند و در حقیقت الان بند به شکل بند جنایتکاران اداره میشود. قبلا یک وکیل بند انتخابی بچهها بود و زندانبانان کاری به زندانیان نداشتند و از طریق وکیل بند اعمال میشد و نظم وجود داشت اما از زمانی که آقای مومنی و رشیدی از زندان کرمانشاه به اینجا آمدند اساسا با مشت آهنین وارد اوین شدند و امکاناتی که خود زندانیان با پول خود تهیه کرده بودند محدود کردند و بدنبال تعطیل کردن کلاسهای فرهنگی زندانیان بودند و نهادها و شوراهای مختلفی که فرهنگی بود را تعطیل کردند و روز پنجشنبه هم نشریه ۳۵۰ را کلا پاره کردند.
بعضی از زندانیان با اتفاقات و برخوردهای اخیر ناامید شدهاند که این قضیه از طریق داخل حل شود چراکه این برخوردها تحت نظارت قوه قضاییه و وزارت اطلاعات آقای روحانی دارد صورت میگیرد و نمیشود کتمان کرد که ماموران ۲۰۹ به هر حال ماموران وزارت اطلاعات هستند. در هر حال زندانیان انتظار داشتند که برخوردها بهبود پیدا کند، نه اینکه با باتوم و فحشهای رکیک و شیشه شکستن به زندانیان سیاسی حمله کنند... یعنی چنین برخوردی بیسابقه بوده است.
دو متن زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که به روشن شدن برخی از مسائل اتفاق افتاده میپردازد در اختیار جرس قرار گرفته است:
ضاربان زندانیان سیاسی در پنج شنبه سیاه اوین
عملیات برخورد با زندانیان بند ۳۵۰ که روز پنج شنبه با هجوم صبحگاهی به این بند رقم خورد را میتوان به نام سه واحد عملیاتی: سپاه واحد ۱۳۰، ماموران زندان و مسئولان اطلاعات ثبت کرد. در میان پرسنل واحد ۱۳۰ سپاه میتوان به رضا سراجی مسئول واحد، مرتضی بهزادی، میر معتمدی و علی یعقوبی اشاره کرد که از جمله خشنترین ضاربان محسوب میشدند. از پرسنل زندان و مسئولان حفاظت و پاسداران میتوان به افراد زیر اشاره کرد: قبادی رئیس حفاظت زندان که از بلندگوهای بند فرمان حمله به اتاق یک و سه را صادر کرد، معاون او علی صادقی از جمله فرماندهان چماق دار این عملیات بودند. حاج ناصری معاون زندان و افسر جانشینی است که بیشتر در مورد بند ۳۵۰ قائل به گفتگو بود اما اینبار در کسوت ضارب وارد شد. امانی یعقوبی و عبدالمناف از جمله پاسدارانی بودند که مستقیما مسئول جراحت بسیاری از زندانیان بودند و با شکستن شیشهها ترکش آنها را به طرف زندانیان روانه میکردند. جمع کثیری از ماموران اطلاعات با اسامی مستعار که توسط زندانیان سیاسی شناسایی شده و در جریان روند تحقیقات نام آنها برای زندانیان آشنا بود روح الله حیدرزاده و حاجی مالکی بیشترین میزان خشونت را اعمال میکردند و سربازان را ترغیب به ضرب و شتم میکردند. اغلب زندانیان توسط این عده گرفته شده و از جمع زندانیان معترض خارج میشدند و با چشم بندهای آبی بند ۲۰۹ برای ساعتها آنها را به دیوار چسبانده و دستبند زده بودند و آنها را از میان تونل وحشت گذراندند. از جمله دیگر اقداماتی که ماموران هنگام خروج از بند دست به آن زدند، پاره کردن نشریه دیواری بند ۳۵۰ و شکستن وسایل و... بود. در هر حال حجم وسیعی از فیلم برداری از زندانیان مختلف که واکنشهای زندانیان به کنشهای ماموران را ثبت میکرد حکایت از یک سناریوی و فیلم برداری برای مقاصد خاص دارد.
رسالت دوربینهای پرشمار در پنج شنبه سیاه اوین چه بود؟
در میان حجم وسیع رخدادهای بند ۳۵۰ در روز پنج شنبه سیاه که منجر به ربودن ۳۲ تن از زندانیان بند سیاسی و امنیتی شد و چند نفر را به جراحت کشاند، حجم زیاد دوربینهای همراه ضاربان سوال برانگیز بود. دوربینها بر روی پشت بام و روی پلکان و داخل بند و حیاط و داخل برخی از اتاقها در حال روشن و خاموش شدن بود. (این دوربینها جدای دوربینهای داخل بند بود که ماموران آنها را با خودشان آورده بودند) هنگام سر دادن شعارها و سرودها برای حدود یکساعت فیلم برداری از یک پشت بام صورت گرفت. هنگام خروج زندانیان از اتاق یک و سه و ایجاد تونل وحشت و هنگام ضرب و شتم شدید زندانیان دوربینها خاموش بود اما بالافاصله با آغاز واکنش زندانیان به این ددمنشی ماموران دوربینها را با حالت زوم روشن کردند و از جمله بیشترین فیلم برداریها به هنگام شکسته شدن در حیاط بند ۳۵۰ و اصرار زندانیان برای انتقال یک زندانی بیمار قلبی برای انتقال به بهداری و مجادله کلامی زندانیان با ضاربان صورت گرفت اما هرگز از ضرب و شتم زندانیان در حیاط بند ۳۵۰ و خونهای ریخته شده زندانیان در بخشهای مختلف فیلم برداری نشد. برخی از دیالوگها در هنگام فیلم برداری گویا از پیش طراحی شده بود بدین معنا که وقتی زندانیان شعار مرگ بر مزدور و جیره خوار را سر دادند، یک مامور جلوی در فریاد میزد که افتخار ما مزدوری دولت است در حالیکه شما مزدور خارجیها هستید. این دیالوگ منجر به پاسخهای کوبنده زندانیان به ویژه زندانیان پس از انتخابات شد و زخم رخدادهای سال ۸۸ و قتلهای زنجیرهای را گشود. به هر حال نحوه فیلم برداری و زمان روشن و خاموش شدن دوربینها نشان از سناریوپردازی طراحان برای پروژه خاص است و این گمان را تشدید میکند که گویی سنگ اندازان در راه بازشدن فضای سیاسی بدنبال مستمسکی برای ترساندن حاکمیت از آغاز پروژه باز کردن فضای سیاسی در زندانها باشند.
۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۳
برگرفته از تارنگاشت «جرس»
عملیات برخورد با زندانیان بند ۳۵۰ که روز پنج شنبه با هجوم صبحگاهی به این بند رقم خورد را میتوان به نام سه واحد عملیاتی: سپاه واحد ۱۳۰، ماموران زندان و مسئولان اطلاعات ثبت کرد. در میان پرسنل واحد ۱۳۰ سپاه میتوان به رضا سراجی مسئول واحد، مرتضی بهزادی، میر معتمدی و علی یعقوبی اشاره کرد که از جمله خشنترین ضاربان محسوب میشدند. از پرسنل زندان و مسئولان حفاظت و پاسداران میتوان به افراد زیر اشاره کرد: قبادی رئیس حفاظت زندان که از بلندگوهای بند فرمان حمله به اتاق یک و سه را صادر کرد، معاون او علی صادقی از جمله فرماندهان چماق دار این عملیات بودند. حاج ناصری معاون زندان و افسر جانشینی است که بیشتر در مورد بند ۳۵۰ قائل به گفتگو بود اما اینبار در کسوت ضارب وارد شد. امانی یعقوبی و عبدالمناف از جمله پاسدارانی بودند که مستقیما مسئول جراحت بسیاری از زندانیان بودند و با شکستن شیشهها ترکش آنها را به طرف زندانیان روانه میکردند. جمع کثیری از ماموران اطلاعات با اسامی مستعار که توسط زندانیان سیاسی شناسایی شده و در جریان روند تحقیقات نام آنها برای زندانیان آشنا بود روح الله حیدرزاده و حاجی مالکی بیشترین میزان خشونت را اعمال میکردند و سربازان را ترغیب به ضرب و شتم میکردند. اغلب زندانیان توسط این عده گرفته شده و از جمع زندانیان معترض خارج میشدند و با چشم بندهای آبی بند ۲۰۹ برای ساعتها آنها را به دیوار چسبانده و دستبند زده بودند و آنها را از میان تونل وحشت گذراندند. از جمله دیگر اقداماتی که ماموران هنگام خروج از بند دست به آن زدند، پاره کردن نشریه دیواری بند ۳۵۰ و شکستن وسایل و... بود. در هر حال حجم وسیعی از فیلم برداری از زندانیان مختلف که واکنشهای زندانیان به کنشهای ماموران را ثبت میکرد حکایت از یک سناریوی و فیلم برداری برای مقاصد خاص دارد.
رسالت دوربینهای پرشمار در پنج شنبه سیاه اوین چه بود؟
در میان حجم وسیع رخدادهای بند ۳۵۰ در روز پنج شنبه سیاه که منجر به ربودن ۳۲ تن از زندانیان بند سیاسی و امنیتی شد و چند نفر را به جراحت کشاند، حجم زیاد دوربینهای همراه ضاربان سوال برانگیز بود. دوربینها بر روی پشت بام و روی پلکان و داخل بند و حیاط و داخل برخی از اتاقها در حال روشن و خاموش شدن بود. (این دوربینها جدای دوربینهای داخل بند بود که ماموران آنها را با خودشان آورده بودند) هنگام سر دادن شعارها و سرودها برای حدود یکساعت فیلم برداری از یک پشت بام صورت گرفت. هنگام خروج زندانیان از اتاق یک و سه و ایجاد تونل وحشت و هنگام ضرب و شتم شدید زندانیان دوربینها خاموش بود اما بالافاصله با آغاز واکنش زندانیان به این ددمنشی ماموران دوربینها را با حالت زوم روشن کردند و از جمله بیشترین فیلم برداریها به هنگام شکسته شدن در حیاط بند ۳۵۰ و اصرار زندانیان برای انتقال یک زندانی بیمار قلبی برای انتقال به بهداری و مجادله کلامی زندانیان با ضاربان صورت گرفت اما هرگز از ضرب و شتم زندانیان در حیاط بند ۳۵۰ و خونهای ریخته شده زندانیان در بخشهای مختلف فیلم برداری نشد. برخی از دیالوگها در هنگام فیلم برداری گویا از پیش طراحی شده بود بدین معنا که وقتی زندانیان شعار مرگ بر مزدور و جیره خوار را سر دادند، یک مامور جلوی در فریاد میزد که افتخار ما مزدوری دولت است در حالیکه شما مزدور خارجیها هستید. این دیالوگ منجر به پاسخهای کوبنده زندانیان به ویژه زندانیان پس از انتخابات شد و زخم رخدادهای سال ۸۸ و قتلهای زنجیرهای را گشود. به هر حال نحوه فیلم برداری و زمان روشن و خاموش شدن دوربینها نشان از سناریوپردازی طراحان برای پروژه خاص است و این گمان را تشدید میکند که گویی سنگ اندازان در راه بازشدن فضای سیاسی بدنبال مستمسکی برای ترساندن حاکمیت از آغاز پروژه باز کردن فضای سیاسی در زندانها باشند.
۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۳
برگرفته از تارنگاشت «جرس»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر