«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ مهر ۲۷, سه‌شنبه

پاسخی به یک پرسش در زمینه ی کاربرد «دیالکتیک» در پهنه ی هنر

یادداشتی کهنه، پیش تر گنجانده شده در «گوگل پلاس»

تصویرنوشته ای را برایم فرستاده و نوشته اند:
«فارغ از جنبه های سینمایی و هنری آن، دوستدار نظر شما هستم.»

از «گوگل پلاس» 

پاسخ دادم:
من در این زمینه صاحب نظر نیستم که بتوانم نظری بدهم؛ تنها دو نکته که از دید من مهم هستند را یادآور می شوم:
نخست اینکه، «دیالکتیک» تنها در آمیزش با «ماتریالیسم» از آرشی دانشورانه برخوردار می شود و بدون آن، آرش بسیار بسته ای به عنوان «الگو» یا «روش» در برابر «متافیزیک» یافته، گستره ی فلسفی ـ دانشورانه ی خود را از دست می دهد؛ می پندارم کسانی چون «آیزنشتین»، این را نیک می دانسته و به همان آرش بکار برده اند؛ و
دوم، کاربرد «دیالکتیک ماتریالیستی» در پهنه های ویژه ای از دانش و فن و هنر با کاربرد فلسفی ـ دانشورانه ی آن که گستره ی بسیار پهناورتر از هرکدام از آن پهنه هاست، یکسان، همراستا و بگونه ای بایسته همه سویه، هماهنگ و سازگار نیست. به همین دلیل است که همواره باید خود را با یافته های تازه در همه ی آن پهنه ها و زمینه ها نوسازی کند و پویایی آن نیز در همین است.

به این ترتیب، در چارچوب آن جُستار که در متن پیوست به میان آمده و من آن را گذرا خواندم، به هیچ روی، درِ گفتگو و ستیره بسته نیست و دشوار است که بتوانیم بر آن پایه بگوییم که این یا آن یک به «دیالکتیک ماتریالیستی» نزدیک تر یا دورتر است؛ بویژه آنکه با کسانی سر و کار داشته باشیم که در مرز دانش، فن یا هنر ویژه کارانه ی خود ره می پویند؛ نکته ای که در این باره از اهمیت ویژه برخوردار است و سرراست به مرز میان «پندارگرایی» (ایده آلیسم) با «ماده گرایی» (ماتریالیسم) بازمی گردد، این است که با هر نوآوری هنری، بازشناخت دانشورانه یا فنی، دریچه هایی تازه بروی چیزهای پیش تر ناشناخته و همراه با آن "چاه" هایی گاه بس ژرف نیز گشوده می شوند که می تواند گاه بزرگ ترین دانشمندان را چنانچه همین «دیالکتیک ماتریالیستی» را که دانشی کاربردی است، خوب نیاموخته باشند به کام خود درکشد؛ زیرا با هر نوآوری یا بازشناخت (کشف)، ده ها پرسش تازه و همراه با آن، راه ها و بیراهه هایی نمودار می شوند که همگی مه آلودند؛ گاه آنچنان مه آلود که می توان در آن ها برای همیشه گم شد. همین ویژگی، بهترین دلیل بر عینی بودن جهان هستی و جلوتر بودن آن از «ذهن» است؛ و فراموش نیز نکنیم که پدیده ها همواره زاویه ها و پهلوهای گوناگون دارند و به گفته ی عرب: ذوجوانب اند. بنابراین با بازگشت به ستیزه ی (بحث) بالا، بی آنکه درباره ی درونمایه ی آن نظری بدهم که نمی توانم، کار همه ی آن ها را رویهمرفته به دلیل همان زاویه ها و پهلوهای گوناگون، مثبت ارزیابی می کنم.  

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ اسپند ماه ۱۳۹۳  «گوگل پلاس»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!