«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ آبان ۴, سه‌شنبه

مگر اسلام، امسال و پارسال و سد سال پیش و پس سرش می شود؟

... التفات دارید که این ها را نمی توان در مهمانی ها حتا مهمانی های زنانه پوشید! نمی دانم شنیده یا شاید خوانده اید آن آخوند اصولگرا ارواحنا روحی فداه درباره ی برهنه شدن زنان در گرمابه های عمومی چه گفته بود؟*  گیریم از آنِ سد سال پیش بوده؛ ولی مگر اسلام، امسال و پارسال و سد سال پیش و پس سرش می شود؟ بیرون انداختن مَمِه ها جلوی این و آن، حتا در گردهمایی های زنانه به بهانه ی اَروسی یا هر بهانه ی دیگری، همان حکم بیرون انداختن کُس و کون در گرمابه های عمومی زنانه ی دوران سپری شده را دارد؛ مگر اینکه بخواهید تنها برای گُل روی آقاتون از اینجور جامه ها بپوشید و خرج روی دستش بگذارید. ببخشید که رسم ادب را کنار گذاشتم و رُک و پوست کنده، اصل داستان را گفتم. من یک فروشنده ام و نمی بایستی این ها را می گفتم؛ ولی وجدانم نگذاشت که ناگفته واگذارم. بحمدلله اینجا هم که جز من و شما کسی نیست که بشنود! خودتان می دانید!

ب. الف. بزرگمهر   چهارم آبان ماه ۱۴۰۰

* برای بستنِ (جلوِ) دهن آمیرزا ...

نام کامل این آمیرزا یا آقامیرزا را استاد باستانی پاریزی (در «آسیای هفت سنگ»)، آقا میرزا بقای بیرجندی یادآور شده است. به هر رو، آمده است که این آمیرزا، آخوندی بسیار سختگیر بوده در قلمرو مذهبی خود* نفوذ کلام بسیار داشته و مسلمانان از خشم و برافروختگی اش، نیک حساب می برده اند؛ و هر لغزش ناچیزی را به شدت کیفر می داده است.

هنگامی که به گوش وی رساندند، زنان در گرمابه های عمومی از بستن لُنگ خودداری می کنند و به اعتبار آنکه همه از جنسی یگانه اند و نامحرمی در میان نیست به یکباره عریان می شوند و این نکته ای است که تنها پندار آن، آتش به خرمن شکیبایی مومنان می زند! ـ آخوند بی درنگ فرمانی سخت صادر کرد که از آن پس زنان در گرمابه ها باید فوته** ببندند و وای بر برهنه ای که از امروز برخلاف این فتوا عمل کند!

مگر روزی در گرمابه ای زنی را دیدند با فوته ای چندان از هم دریده و شِرّه شِرّه که از حکمت فوته به کلی تهی مانده بود و از فوته بر آن، تنها نامی برجای. زنان از دیدن آن حال به خنده افتادند که:
ـ ضعیفه! این دیگر چه صیغه ای است که پیشت از پیشگاهش پیداست و سرینت از پسگاهش؟!

زن گفت:
ـ راست است. شاید این جُلپاره را لُنگ نتوان گفت؛ اما آن قدر هست که جلو دهن آمیرزا را ببندد. 

***

زبانزدِ «برای بستنِ (جلوِ) دهن آمیرزا» ، همتراز «برای خالی نبودن عریضه» و «برای وزن شعر» است؛ و داستان آن بخوبی می تواند کاربردش را نشان دهد.

* به روایتی تهران و به روایتی اسپهان و بر پایه ی گفته ی استاد باستانی پاریزی، بیرجند!

برگرفته از «کتاب کوچه»، حرف آ، دفتر نخست، زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵ (با ویرایش و پارسی نویسی اینجانب. ب. الف. بزرگمهر)

همچنین، گنجانده شده در پیوند زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_9554.html

زیرنویس پرتور:

نمایشگاه مُد جامه های زنانه در تهران

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!