گنه کرد در بلخ آهنگری؛ به شوشتر زدند گردن مسگری!
همواره در این کشور، اینگونه بوده است؛ پیرمرد یا پیرزنی در گروهی گردآمده در جایی، تیزی در می کند؛ همه ی نگاه ها به روی دختر یا پسربچه ای خیره می ماند؛ گناهی از کسی در بلخ سر می زند؛ بجای وی، دیگری را در شوشتر گردن می زنند!
... و در همچنان بر همان پاشنه می
چرخد:
ـ رهبر، خوب بود! خدا وی را برای
رهایی ایران چنان با شتاب فرستاده بود که آفتابه اش را نیز فراموش نمود، همراه خود
بیاورد یا در میان راه از دستش گرفته بودند ... اطرافیانش به وی دروغ می گفتند ...
با آنهمه جانفشانی های جوانان، هم کشور را با دروغ و دغلبازی شان به شکست کشاندند؛
هم جیب های خود را انباشتند و هم، مردم را خوار و سرافکنده نمودند ... و سرانجام
جام زهرِ مار را به رهبر خوراندند و وی را دق مرگ کردند؛ سپس به خونخواهی شکست و
سرافکندگی خود در پیشگاه توده های مردم، مشتی جوان و نوجوان ناآگاه که در پی
شعارهای تهی مایه ی رهبر فراری آن سازمان دوزخی راه افتاده بودند ... را به دار آویختند ...
ـ «آقا» گرچه نادان است و از اقتصاد و سیاست چیزی نمی داند، ولی آدم خوبی است؛ این اطرافیان وی هستند که بد و نابکار هستند و پوش به پالان «آقا» می گذارند. آنقدر جگر «آقا» را خوردند تا وی را به گفتگو با «شیطان بزرگ» خشنود نمایند! اکنون هم، گرچه پایش را به ناچار به آن سو دراز می کند و ناچار شده است تا انبوهی نامه های فدایت شوم به نماینده ی «شیطان بزرگ»، «برادر بَرَک حسین» بنویسد، دستش را برای فشردن دست دوستی پس می کشد؛ زیرا می داند که در زیر آن دستکش سپید، مشتی چدنی برای خرد کردن چک و چانه ی «آقا» جاسازی شده است؛ چکیده ی کلام آنکه وی را جگرخون نموده اند و از امدادهای غیبی هم دیگر مانند گذشته، نشانه ای دیده نمی شود؛ امام زمان که کم مانده بود، ظهور کند، دوباره به چاه یا غار خود پناه برده و هرچه آقا برای گماشتگانش، جاسوس کار می گذارد، کم تر اثربخش است؛ از آن میان، همین ماجرای گفتگوی تلفنی «برادر بَرَک حسین» با نماینده ی آبزیرکاه و دروغگویش: «حسن آقا» که دست به سینه، اظهار ارادت قلبی می کند؛ ولی «آقا» در ته دل اندیشناک است و نیک می داند که این «ریش حنایی» از آموزگار خود: «عالیجناب بوقلمون» بسی چیزها آموخته است و این بار شاید به شکلی دیگر غیر از «بز عزازیل»، دست «آقا» را در حنا بگذارد و کارِ «نظام» را با رد شدن خرش از پل «شیطان بزرگ» یکسره کند؛ آن هنگام، دیگر برای «آقا» چه برجای می ماند؟! «آقا» جام زهرِ مار خوردن را به فروخته شدنش به «شیطان بزرگ» در برابر ستاندن گاوی فربه* ترجیح می دهد ...
اکنون، صادق خرازی، سفیر پیشین
جمهوری اسلامی در فرانسه و «سازمان ملل» نیز که هوس جایگزینی آن مردک زمینگیر شده
و موش مرده به سرش زده، با تاختن به گفتگوی تلفنی یاد شده و گوشه چشمی به «آقا»،
می نویسد:
«جناب رئیس
جمهور محترم میدانند که در سیستم سیاسی ایران آنچه عامل موفقیت ایشان در دسترسی
به اهداف متعالی و آرمانهای رئیس جمهور میشود، اعتمادی است که رهبری و ارکان
قدرت به ایشان دارند. وجود حلقه مشاورین که گهگاه به ایشان خلاف بگویند، نتیجهاش
کاهش نقش قدرت و کارایی دولت و شخص رئیس جمهور میشود.» (گزارش
زیر) و برای آنکه پایش را از سایه روشنی که پدید آورده، فراتر نگذاشته، نه سیخ
بسوزد و نه کباب، آخوند ریش حنایی را نیز اینچنین نوازش می کند:
«آقای
روحانی شخصیتی با سابقه ملی و دینی است؛ ولی متاسفانه افراد پرحاشیه به دور ایشان
جمع شدهاند. مشاورانی که رئیس جمهور را وادار به گفتوگوی تلفنی کردند باید
پاسخگو باشند.»
(همانجا) و یکبار دیگر «آش» خود را به کناری می گذارد و «حلیم مش عباس را هم می
زند»:
«اگر
نتوانند حاشیه خود را تطهیر کنند، نتیجهاش این میشود که افرادی که نه [بسان وی] دارای سابقه سیاسی و نه قدرت ذهنی و فهم مسائل
بینالملل هستند، مسیر انحرافی را به ایشان تحمیل کنند و نتیجه این میشود که بحث
سیاست خارجی عزتگریز و عزتستیز در ذهنها متبادر شود. اینک همه میدانند چه
کسانی رئیس جمهورعزیزمان را در آمپاس (بنبست) قرار دادند تا اقدامی غیرقابل مابه
ازاء به ایشان تحمیل شود.» (افزوده ی درون [ ] از ب. الف. بزرگمهر)
می بینید؟! اگر همینگونه از هرم قدرت پایین بروید و به پایین ترین سطح ممکن که در آنجا به هر رو کاری انجام می شود، برسید، هم «آهنگر بلخ»، هم «مسگر شوشتر»، هم آن پیرزن یا پیرمرد گوزپیچ شده و هم آن دختر یا پسربچه ای که تیزی آن تیز را بر گردن خواهند گرفت، همه را خواهید یافت!
چنین است جان برادر! جان خواهر!
ب. الف. بزرگمهر یکم آبان ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/10/blog-post_3609.html
* «می ترسم که نه از آنِ ما برجای ماند و نه گاوی در کار!»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۴ مهر ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/10/blog-post_4185.html
***
انتقاد شدید خرازی از مکالمه تلفنی روحانی و اوباما
صادق خرازی، سفیر اسبق ایران در فرانسه و سازمان ملل به شدت از تماس تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما، روسای جمهوری ایران و آمریکا انتقاد کرد.
خرازی که پس از روی کار آمدن دولت روحانی و انتخاب محمد جواد ظریف برای سکانداری دستگاه دیپلماسی ایران بارها در نوشتههای خود از مشی خارجی این دولت حمایت کرده بود، در اقدامی غیرمنتظره به شدت به گفتوگوی تلفنی روحانی و اوباما تاخت و گفت مشاورانی که رئیس جمهور را وادار به این گفتوگو کردند باید پاسخگو باشند.
سفیر اسبق ایران در فرانسه، روز سهشنبه ۳۰ مهرماه در صفحه فیس بوک خود با یادآوری «رفاقت سی ساله» با حسن روحانی نوشت از این پس هم هرجا «مبانی اصولی رئیس جمهور در میان باشد از وی حمایت میکنم.»
خزاری بدون نام بردن از مشاوران رئیس جمهور ایران مینویسد: «آقای روحانی شخصیتی با سابقه ملی و دینی است ولی متاسفانه افراد پرحاشیه به دور ایشان جمع شدهاند. مشاورانی که رئیس جمهور را وادار به گفتوگوی تلفنی کردند باید پاسخگو باشند.»
وی میافزاید: «اگر نتوانند حاشیه خود را تطهیر کنند نتیجهاش این میشود که افرادی که نه دارای سابقه سیاسی و نه قدرت ذهنی و فهم مسائل بینالملل هستند مسیر انحرافی را به ایشان تحمیل کنند و نتیجه این میشود که بحث سیاست خارجی عزتگریز و عزتستیز در ذهنها متبادر شود. اینک همه میدانند چه کسانی رئیس جمهورعزیزمان را در آمپاس (بنبست) قرار دادند تا اقدامی غیرقابل مابه ازاء به ایشان تحمیل شود.»
صادق خرازی در بخش دیگری از این اظهار نظر تلویحا میگوید که رهبر جمهوری اسلامی با این اقدام وی مخالف بوده است.
وی در این باره مینویسد: «جناب رئیس جمهور محترم میدانند که در سیستم سیاسی ایران آنچه عامل موفقیت ایشان در دسترسی به اهداف متعالی و آرمانهای رئیس جمهور میشود، اعتمادی است که رهبری و ارکان قدرت به ایشان دارند. وجود حلقه مشاورین که گهگاه به ایشان خلاف بگویند، نتیجهاش کاهش نقش قدرت و کارایی دولت و شخص رئیس جمهور میشود.»
سفیر اسبق این در فرانسه وقتی با اظهار تعجب و سئوالات مخاطبان فیسبوکی خود مواجه میشود در بخشی از پاسخهایش مینویسد: «در عالم سیاست هر حرکتی مابه ازاء دارد من ... اعتقاد به مذاکره و رابطه برابر دارم ولی نه به قیمت هیچ و پوچ.»
وی همچنین برای مخاطبان خود بدون توضیحی نوشت: «اگر بدانید پس از آنکه تلفن تحمیل شد چه اتفاقاتی افتاد برخی دوستان این گونه ذوقزده نمیشدند...نتیجه مذاکره تحمیلی تلفنی تهدید نظامی اوباما بود...»
در واپسین دقایق حضور حسن روحانی در نیویورک، باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا، با وی تلفنی گفتوگو کرد؛ این مکالمه در آمریکا با انتقاد جمهوریخواهان و در ایران با انتقاد اصولگرایان مخالف دولت مواجه شد.
در همین حال رهبر جمهوری اسلامی، ضمن اینکه اعلام کرد از دیپلماسی دولت روحانی حمایت میکند برخی از اقدامات در نیویورک را «به جا» ندانست.
از جمله همین سخن بود که محمد جواد ظریف را به نشست محرمانه کمیسیون امنیت ملی و پس از به آن به تیتر یک کیهان کشاند.
کیهان از نمایندگان نقل قول کرد که ظریف گفته است مکالمه روحانی و اوباما و دیدار او با جان کری اشتباه بود.
در پی آن ظریف به شدت از نمایندگان انتقاد کرد و گفت دیگر نمایندگان انتظار صحبت غیرعلنی نداشته باشند. وی مطلب کیهان را هم تکذیب کرد.
صادق خرازی با این حال در پاسخهای خود ظریف را «حرفهایترین» فردی دانسته که او در سیاست خارجی «قبول» دارد.
خرازی روز دوشنبه هم نسبت به «ذوقزدگی» مکالمه تلفنی روحانی و اوباما هشدار داده بود و گفت: «ما فکر میکنیم روزهای خوبی در رابطه ایران و آمریکا شروع شده است؛ اما وقتی به کنه و عمق این ماجرا نگاه کنیم قصه پرغصه هفت افلاک است.»
وی همچنین تعیین کاردار غیر مقیم از سوی بریتانیا را توهین به ایران دانست و گفت این نتیجه «ذوقزدگی» در سیاست خارجی است.
http://www.radiofarda.com/content/f8-kharazi-attacking-rouhani-foreign-policy/25144955.html
بختی برای
ویرایش این گزارش نداشته ام؛ گرچه، رویهمرفته بد نیست. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر