«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ آذر ۱۰, یکشنبه

تا ما هستیم، همین است که هست!

تا ما هستیم، همین است که هست؛ می خواهی بخواه؛ نمی خواهی، جز آنکه با چنگ و دندان هم شده برای گرفتن هوده ی خود بجنگی، راهی نیست. هنگامی که ما پاسخ پرخاش های تان را با چاقو و گلوله و اینا می دهیم، دیگر چه جای چنین درخواست هایی؟!

از زبان آن پیمانکار تبهکار:  ب. الف. بزرگمهر  دهم آذر ماه ۱۳۹۸

***

همسر یکی از کارگران شهرداری الوند استان قزوین، در نامه‌ ای سرگشاده برای مردم از روز و روزگار دردناکِ کار و بار و نیز بیماری همسرش نوشته است:
«من همسر یکی از آن چند نفر کارگران شهرداری بدبختی هستم که برای گرفتن حق و حقوقش پیش شهردار الوند رفتند و به شهردار گفتند که چند مدتی حقوق نگرفته‌ایم؛ اما شهردار برای رفع مسوولیت از خودش به همسرم گفته‌ است که با پیمانکار مربوطه صحبت کنید؛ همسرم هم با کلی ناامیدی پیش پیمانکار رفت که پیمانکار که نامش واعظی است، همسرم را تهدید کرد که همینه که هست؛ اگر ناراحت هستید، بروید پی کارتان و او را تهدید به اخراج کرد ... به مدت چهار ماه همسرم را فرستادند به لرستان در دور‌افتاده‌ترین روستاها که برای سیل‌زدگان خانه بسازند. سپس او را که بیمار بود به قزوین فرستادند که الان نزدیک به یک‌ماه است که او را در منزل با داروهای سنتی مداوا می‌کنم که تا بحال بهبودی حاصل نشده است ... تشویقی نخواستیم؛ حق ماموریت نخواستیم؛ حقوق ما را بدهند تا بتوانم همسرم را درمان کنم. خواهش می‌کنم که هرکس که صدای مرا می‌شنود و این نامه را می‌خواند، حرف همه‌ی کارگران مظلوم را به گوش بی‌غیرتان دولت برسانند ...»

چهار ماه است که حقوق نزدیک به دویست کارگرِ پیمانکاری شهرداری الوند در استان قزوین پرداخت نشده است. این کارگران که در شهرداری الوند با قراردادی پیمانی، زیر مسوولیت «شرکت تارا نام آسیا» کار می کنند، دستِکم چهار ماه حقوق شان پرداخت نشده و در بدترین وضعیت مالی و زیستیی بسر می‌برند.

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»  دهم آذر ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی متن نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!