«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ خرداد ۵, سه‌شنبه

صغرا و کبرایی درهم تنیده و از یکدیگر جدانشدنی!


نوشته است:
بیگمان، شمارِ آدم هایی که [چیزی] درنمی یابند در برابر آدم هایی که نمی خواهند [چیزی] دریابند، ناچیز است.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.     ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
نکته ای باریک که افزون بر مانش «شناخت» که آن هم از سویه های گوناگون تاریخی و اجتماعی برخوردار است با گرایش های طبقاتی آدم ها ـ هر آدمی ـ هماوندی نزدیک دارد؛ این نکته، حکم بالا را که بیش از اندازه سیاه سپید و بر بنیاد «منطق صوری» استوار شده، زیر پا می نهد. در پهنه ی واقعیت اجتماعی که شناخت هر آدمی نیز به این یا آن گونه، بازتابی از آن است، «صغرا» و «کبرا»ی حکم یاد شده بسیار درهم تنیده و از یکدیگر جدانشدنی است؛ و همین نکته، دریافتن و شناخت واقعیت های اجتماعی را پیچیده تر از آن چیزی می کند که بر بنیاد چنان منطقی با کاربردهای بسته، بتوان به تعبیر و تفسیر آن نشست؛ و اگر چنین بود، جهانی آنچنان ساده، بیرنگ و نیز دلتنگی آور، بی هیچگونه نیازی به صد و بیست و چهار هزار پیامبرِ «کلان آهنگ» (اولی العزم) و «خُرد آهنگ» می داشتیم!

ب. الف. بزرگمهر   پنجم خرداد ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!