«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

مرگ بر آمریکا بهترین پاسخ به توله سگی چون توست!

دانشجویان مارکسیست و طرفدار شاه در یک سو؟!

«اُم الفساد و المفسدین» در سخنرانی به آشوب کشیده شده اش در دانشگاه امیرکبیر تهران از آن میان، گفته است: 
«... آن زمان به عنوان طلبه و در ابتدای فعالیت‌ها و مبارزات انقلابی به دانشگاه امیرکبیر رفت و آمد داشتم و در این دانشگاه سخنرانی‌هایی را انجام می‌دادم که همه آنها مساله‌ساز می‌شد. بخشی از دانشجویان انقلابی، اسلامی و ارزشی یک طرف این مسائل قرار داشتند و در طرف دیگر دانشجویان مارکسیست و طرفدار شاه قرار داشتند.»* 

اگر هر ۳۰ سال را یک نسل یگیریم از دوران توفنده ی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ تاکنون، تنها یک نسل در کشورمان جابجا شده است و این مردک اهریمن خو، دزد و میوه چین انقلابی توده ای، اینچنین با دروغ بافی، دانشجویان انقلابی، اسلامی و به گفته ی وی «ارزشی» را در یک سو نهاده و دانشجویان با گرایش های چپ و از آن میان دانشجویان طرفدار زنده یاد علی شریعتی و دیگر مسلمانان با گرایش های چپ را در کنار طرفداران شاه که شمارشان در میان دانشجویان آن هنگام به ۱ درصد نیز نمی رسید، نهاده به پندار خود بی ارزش شان می کند!

با خود می اندیشم، اگر دو یا سه نسل جابجا شده بود و کسانی چون من نبودند که پاسخ چنین یاوه هایی را کف دستش بگذارند، چنین بیشرمی بیگمان پا را از این سفسطه گری نیز فراتر می نهاد و آسمان ریسمان هایی سر تا پا دروغ به خورد جوانان می داد. خوشبختانه، همین جوانان با همه ی کژاندیشی های فرآورده ی رژیم ضدانقلابی جمهوری اسلامی، حقش را کف دستش نهادند. دست شان درد نکند.

بیشرم هایی آبروباخته که انقلاب بزرگ توده های مردم ایران را در همدستی با «شیطان بزرگ» به شکست کشاندند؛ اسلام پیشگانی پلید که پیشینه ی انقلابیگری کم و بیش همگی شان از رساندن چند اعلامیه ی روح الله خمینی به این یا آن بزرگ دستار در قم یا جاهای دیگر، آن هم در بیش تر موردها هنگامی که پایه های رژیم شاه به لرزه افتاده بود، فراتر نمی رود و تنها به یاری سیاست های امپریالیستی و سستی ها و نارسایی های پرگویان چپ که دیر جنبیدند، توانستند از کناره ها به کانون جنبش گام نهند و پشت روح الله خمینی که با همه ی ندانمکاری هایش، بویژه در خودی و ناخودی کردن نیروهای انقلابی با هیچکدام از این نُخاله ها از این پُفیوز دزد و یار غارش، رهبر دَبَنگ و ورشکسته ی کنونی گرفته تا دیگر نیروهای ضدانقلابی در پوستین اسلام درآمده به هیچ رو سنجش پذیر نبوده و نیست، سنگر بگیرند و سپس کلاه بر سرش بگذارند!

دانشجویان مارکسیست و طرفدار شاه در یک سو؟! تُف بر چهره ی پلیدت! ننگ بر آن دروغگو و نیرنگبازِ ورشکسته و تن به خواری و سرسپردگی امپریالیست ها داده که تفاله ای چون ترا «استوانه ی انقلاب» و آن ایرانی تبار خودفروخته و حجتیه ای زاده را «بچه ی انقلاب» نامید! ننگ بر رژیمی که ایران و ایرانی را سرافکنده و ریشخند جهانیان نموده است! ننگ بر رژیمی آنچنان تن به نوکری و سرسپردگی امپریالیست ها داده که همان هنگام که با لولوی «گزینه نظامی» تهدیدش می کنند و این تهدید بیگمان همه ی مردم ایران و هر ایرانی در هر جای جهان را دربرمی گیرد، سرگرم نوشتن و دستینه کردن یکی از ننگین ترین پیمان های تاریخ ایران است! تُف بر شرف و وجدان نداشته تان، بیشرم ها!

سرنگون باد رژیم ضد انقلابی جمهوری اسلامی!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۴ اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

* برگرفته از پیوند زیر:

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!