«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ خرداد ۳, یکشنبه

زخم خوردگانی به فراموشی سپرده شده!


هر خانواده ای که در آن یک یا چند تن به جبهه رفته باشند، بی قراری را می شناسد. روزهایی به خانه برنگشتن هر رزمنده، کابوس چند خانواده بود. اکنون تازه خبر رسیده است که ۱۷۵ غواص ایرانیِ ناپدید شده با دست های بسته به میهن بازگشتند. غواصانی که دست های شان پاروی شنای شان بود؛ ولی بال شنای شان را بسته و زنده به گورشان کرده بودند؛ جنگی بی رحم که هنوز هم زخم می زند.

زمانی، دو برادرم، پدرم و همسر خواهرم، کمابیش همه ی مردان خانه ام، همزمان به جبهه رفته بودند و سه تن شان زخمی برگشتند ... ولی مگر این زخم به فرجام رسید؟ بارها دور از ایران دیده ام که مردمِ جهان، چگونه رزمندگان و شهیدان جنگ های شان را پاس می دارند؛ ولی در ایران، رژیم فرمانروا، رزمندگان و تعریف های ارزشمند رزم را از آنِ خود نمود و پس از جنگ هم این رزمندگان بودند که از چند سو زخم خوردند و کنار نهاده شدند. مردانی که پس از جنگ هم زخمی شدند در ایران کم نیستند. بازگشت رزمندگان با دست های بسته به میهن می بایستی همه مان را بدون «حکمِ حکومتی و دولتی» داغدار می کرد و به یادشان، هر جای جهان که هستیم، شمعی می افروختیم؛ درست بسانِ همه جایِ جهان که رزمندگان شان را پاس می دارند.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!