«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آذر ۴, سه‌شنبه

... که هرچه ساقه ها را می برید از هم نمی پاشد؟


سروده ای به مناسبت چهلمین روز تبهکاری اسیدپاشی به روی زنان و دختران مردم ایران

گره از کار گیسو واکنید از هم نمی پاشد
که دریا با تکان های شدید از هم نمی پاشد

پریشان می شود هربار و کولی وار می رقصد
ولی با های و هوی باد، بید از هم نمی پاشد

به لطف عشق تا صد سال هم در جنگ با سهراب
ستون لشکر گردآفرید از هم نمی پاشد

نمی بینید، جنگل، اجتماع تک درختان نیست؟
که هرچه ساقه ها را می برید از هم نمی پاشد؟

شماها درس زیبایی شناسی را نمی فهمید
نمی دانید "دریا" با "اسید" از هم نمی پاشد

از سراینده ای ناشناس («گوگل پلاس»). برنام را از متن آن برگزیده ام.    ب. الف. بزرگمهر
  
پای آن نوشته ام:
بسیار بسیار زیبا! تنها یک نکته ی کوچولو که بیش تر سلیقه است و شاید اینگونه که نوشته اید هم بهتر باشد؛ ولی به هر رو در میان می گذارم:
نوشته اید: «شماها» که توی سروده چندان گوشنواز نیست؛ افزون بر اینکه غلط مصطلح آن («شما» خود جمع است!) بیش تر به دیده می آید. شاید «شمایان» بهتر باشد که در سروده به نظرم گوشنوازتر است و آن غلط دستوری جاافتاده نیز تا اندازه ای گرد می شود؛ و همه ی این ها نیز نه نظری کارشناسانه که بیش تر سلیقه ی شخصی!
...

ب. الف. بزرگمهر    چهارم آذر ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!