«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

یادآوری و درخواستی از همگی!


بر بنیاد برخی گزارش ها، تنی چند از «وبلاگ نویسان» ساکن در ایران که در «فیس بوک» یا شاید دیگر رسانه های به اصطلاح اجتماعی، کنشی داشته اند را به وزارت اطلاعات» رژیم تبهکار فراخوانده و از آن ها بازجویی و بازخواست نموده اند. با روندی که حاکمیت ناتوان از گره گشایی دشواری ها بزرگ اقتصادی ـ اجتماعی می پیماید و از سویی در منگنه ی فشارهای اجتماعی و خواست های برآورده نشده ی انقلاب بهمن ۵۷ قرار گرفته و از سوی دیگر، تن به یکی از ننگین ترین قراردادهای تاریخ ایران با امپریالیست ها داده، این امکان که چون گذشته و از سر بیچارگی و برآشفتگی به کارهای پست و ناجوانمردانه ی دیگر و بدتری دست یازد، در آینده بازهم بیش تر از نمونه های امروزی آن، چون اسیدپاشی به چهره ی زنان ایران خواهد بود. چنین سخنی نه از نگاهی بدبینانه که از منطقی علمی برمی خیزد؛ همان منطقی که با به کار گمارده شدن آخوند امنیتی: حسن فریدون روحانی از آن میان، پیش بینی نموده بود:
«کلیدی بنفش رنگ! به رنگِ مرداب؛ به رنگِ کبودی؛ به رنگِ خفقان! کلید دوزخ! ... در آن را برایتان باز خواهم کرد ...»*  

برخی از شما با نگرش من درباره ی ناامنی های پدید آمده در اینترنت و رسانه های اجتماعی آشنایید و شاید یادداشت هایم در این زمینه را که از گذشته ای دورتر و پیش از پا نهادن در «گوگل پلاس» نوشته ام، خوانده باشید. برخی از آن ها را در اینجا بازانتشار نموده ام. این رسانه ها و بگونه ای کلی تر اینترنت، فضایی رویهمرفته ناامن است. در این ناامنی، پیش از هر حاکمیت تبهکار دیگری، چون رژیم جمهوری اسلامی، کشورهای امپریالیستی سهم دارند و بیش از همه گناهکارند. همه ی آن ها، دست در دست هم، فن آوری های نوینی را که می تواند به نزدیکی و دوستی بیش تر مردم جهان یاری رساند، دانسته و آگاهانه به ابزار آمارگیری های ناخواسته، ربودن خصوصی ترین نامه ها، داده ها و یافته های آدم ها و از همه بدتر، جاسوسی برای بزرگ ترین سازمان های جاسوسی جهان دگردیسه نموده اند.

با این همه، همانگونه که پیش تر نیز یادآور شده ام از این رسانه ها می توان در چارچوب های مشخص و کم و بیش بسته ای، برای پیشیرد آماج های آدم دوستانه و پیشرو به سود توده های مردم در همه جای جهان سود برد.

در هماوندی با رسانه های اجتماعی که من دانسته و آگاهانه از آن با برنام «رسانه های به اصطلاح اجتماعی» یاد می کنم، نکته ای دیگر نیز افزون بر آنچه گفته شد، شایان درنگ بیش تری است:
سرشت و کاربرد اجتماعی چنین رسانه هایی در چارچوب کارِ نرم ابزاری نیز زمینه ی بهره برداری های نابجای «هکر»ها از آن را در سنجش با سامانه هایی چون «ای ـ میل» و دیگر هماوندی های اینترنتی،  بهتر و بیش تر فراهم می کند. به سخنی دیگر: در اینجا باید بیش از جاهای دیگر مراقب بود و از آن برای هماوندی های خصوصی تر و شخصی تر به هیچ رو سود نبرد.

در هماوندی با یادداشت های های خودم در گوگل پلاس نیز چنانچه گزینه ای برای برداشتن آنچه «+۱» نامید شده، می بود، آن را برمی داشتم و نگرانی خودم را از این سویه که ناخواسته، دردسر برای کسی در ایران فراهم کنم، می زدودم. پیش تر نیز در این باره که نیازی به «+۱» کردن یادداشت هایم نیست، یادآور شده بودم. همین که نوشته هایم خوانده می شوند، خرسندم و خوشبختانه آمار بازدید نسبی صفحه را «گوگل پلاس» هر روز تازه می کند.

به همه ی کسانی که در حلقه ام دارم، هر یک به گونه ای، دلبسته ام و به دیگران نیز احترام می گذارم. روزگار، هم اکنون چنین است و به گفته ی آذربایجانی ها: «بودور که وار!». باید شکیبایی پیشه نمود و همراه با آن، کار پیگیر «به ناخن خاره ی بیداد سنبیدن» را پی گرفت تا اوضاعی دگر شود و شرایط گفتگو و ستیزه های علمی و فنی در زمینه های گوناگون و کار گسترده تر اجتماعی، بی آقا بالا سری کتاب فرمان های الهی بدست و ساز و برگ یافته به سگ و بوزینه و اسید و ریسمان گره دار الهی از هر سویه فراهم شود.  به امید آن روز با کار و پیکار پیگیر همگی!     

ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۳

* «کلیدی بنفش رنگ به رنگِ مرداب؛ به رنگِ کبودی؛ به رنگِ خفقان! کلید دوزخ!»، ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۲ 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!