«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آذر ۱, شنبه

خدا کارش را تمام کرده و آسایش می خواهد! دست از سرِ خدا بردارید ... ـ بازانتشار


عکس چند نفری که دمپایی یا کفش های لنگه به لنگه و نامناسب به پا دارند، درج کرده و نوشته است:
«اینو واسه عاشقا گذاشتم که حس میکنن خیلی غم دارن ... اونایی که ادعا میکنن دنیا دیگه به آخرش رسیده ... شاید با دیدن این عکس خجالت بکشن ... به خودشون بیان ... بفهمن خدا چقدر دوسشون داره»  از «گوگل پلاس»

می نویسم:
اولش رو خوب شروع کردی داداش جان! ولی آخرش را ... زدی! یعنی خدا این ها را که توی عکس زدی، دوست نداره؟! اصلن من نمی دونم، چرا دست از سر این خدا برنمی دارید؟! داداش جان! خدا ۶ روز هفته رو اینجور که احادیث می گن، کار کرد؛ روز آخرش که میان ادیان مختلف سرش دعواست (جمعه، شنبه، یکشنبه یا هر روز دیگه) گذاشت واسه ی استراحت! یعنی از اون موقع تا حالا هم دیگه استراحت می کنه. یک دانشمندی بوده یه زمانی به نام اسپینوزا. این دانشمند با ریاضی ثابت کرده که اگه خدا ذره ای از جاش حرکت کنه، دیگه خدا نیست. خدا نه کسی رو دوست داره؛ نه از کسی بدش میاد و نه تو هیچ کاری کم ترین دخالتی می کنه؛ چون نباید از جاش حرکت کنه؛ وگرنه، از خداییش کم می شه!

حالا اون عشقولانه ها اگه به قول شما با این عکس ها شرم شون بشه، کم تر چُسناله سر بدن یه حرفی! ولی دیگه تو سر این پاپتی ها نزن! نکنه شما هم توی کابینه ی این آخوند ریش حنایی نشستی که اینجوری صحبت می کنی؟ کلاه مون میره تو هم ها... 

ب. الف. بزرگمهر   دهم مهر ماه ۱۳۹۲ 
 
http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/10/blog-post_8193.html


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!