«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۰, شنبه

از رسانه های "اجتماعی" می توان در چارچوب بسته ای به سود آماج های توده ای سود برد!


تصویر پیوست را که در آن بگونه ای کنایه آمیز آمده:
«کی گفته مردهای ایرانی قدر زن ها را نمی دانند» در «گوگل پلاس» درج کرده است.

می نویسم:
این پدیده نمایانگر دو چیز بیش تر نیست که دومی فرآورده و پیامد نخستین آن است:
یکم ـ بخش عمده ای از آدم ها و شوربختانه جوان هایی که در این شبکه های به اصطلاح اجتماعی گرد می آیند، بیش از آنکه در جستجوی دانش و راهی برای بهبود دشواری های اجتماعی و سیاسی کشور خود باشند از چنین رسانه هایی به عنوان سرگرمی و گذراندن اوقات  بیکاری، دوست پسر یا دوست دختریابی سود می برند که به نوبه ی خود بد نیست؛ به شرط آنکه سویه ی عمده ی زندگی شان را فرا نگیرد و به آن خو نگیرند که همواره در گوگل پلاس یا فیس بوک و ... پلاس باشند؛
دوم ـ سطحی بودن بیش تر گفتگوها و ستیزه ها که نمودار زیر نمونه ای از آن است.

در حالیکه اگر هوشمندانه تر عمل شود از چنین رسانه هایی که بی برو برگرد در خدمت بهره کشان بزرگ جهان عمل می کنند و از آن ها بیش از آنکه به پندار آید به عنوان دستگاه جاسوسی و در بهترین حالت نظرسنجی و روانشناسی اجتماعی توده ها و روشنفکران و ... به سود آماج های پلیدشان سود برده می شود، می توان برای آگاهی رسانی های سودمند و افزایش دانش و بینش خود و نیز سازماندهی برخی کارها در چارچوب مشخصی بهره برد و تا اندازه ای حتا آماج های گردانندگان و پدیدآورندگان این رسانه های به اصطلاح اجتماعی را که به پیشه ی" شریف" جاسوسی سرگرمند* بی اثر نمود!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ اردی بهشت ماه ۱۳۹۳

* به عنوان نمونه، نگاه کنید به نامه ی به اصطلاح اعتراضی زاکربرگ و مدیران دیگر رسانه های به اصطلاح اجتماعی به دولت یانکی ها، چندی پیش که بیش تر برای از سر خود واکردن مسوولیت بود و نشان می داد که آن ها همه ی چیزهایی که سازمان های جاسوسی آن کشور و شاید دیگر کشورهای باختری از آن ها خواسته بودند و می خواهند، سال هاست موبمو به انجام می رسانند و به نوبه ی خود در برابر وجدان خود (اگر وجدانی برجای مانده باشد!) کاربران و وجدان جامعه ی جهانی پاسخگو هستند!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!