«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

بیایید و زیر سایه ام پناه گیرید؛ وگرنه ... ـ بازانتشار

سودمندترین و نیشدارترین داستان کتابی "آسمانی"


«روزی درخت ها  اراده می کنند تا برای خود رهبری برگزینند؛ پیش درخت زیتون می روند و به او می گویند:
فرمانده ی ما باش!

درخت زیتون در پاسخ می گوید:
می خواهید مرا وادارید که از سرشت خودم که فرآوری روغن و مورد سپاس مردم و خدایان است، دست بردارم و همواره دوره بیفتم و بر شما سروری کنم؟! درخت ها با شنیدن این پاسخ به سراغ درخت انجیر می روند و به او می گویند:
بیا و سرور ما باش!

انجیر در پاسخ می گوید:
می خواهید وادارم کنید که از شیرینی و میوه ی خوب خودم دست بکشم، آواره ی راه و بیراهه شوم و از بامداد تا شب به کار سیاست بپردازم؟! پس از این گفتگو، درخت ها به سراغ تاک می روند و به او می گویند: بیا و فرمانروای ما باش!

تاک هم در پاسخ شان می گوید:
می خواهید که از فرآوری انگور که آبش مردم و خدایان را آرامش می بخشد، دست بردارم؟ رهبر شما بشوم و تنها سخن سرایی کنم؟!

سرانجام، درخت ها به سراغ بوته ی خار می روند و از او می خواهند که فرمانروای آن ها باشد. خار بی درنگ در پاسخ شان می گوید که اگر یکدلانه می خواهید که من شاه شما باشم، بیایید و زیر سایه ام پناه گیرید؛ وگرنه، بگذار آتش از خارهایم بیرون زند و همه تان را بسوزاند و خاکستر کند.

این داستان، بی گفتگو یکی از نیشدارترین داستان های تورات است. بوته ی خار فرمانروایی بر درخت ها را می پذیرد؛ چون کاری از این بهتر از دستش برنمی آید.» 

برگرفته از کتاب «مکتب دیکتاتورها»، اثر «ایگناتسیو سیلونه» که متن برگردان آن را ویرایش و پاکیزه نویسی نموده ام. برنام و زیربرنام آن نیز از آنِ من است. خواندن و بازخوانی این کتاب بسیار ارزشمند را به همگان، بویژه نیروهای چپ، سپارش می کنم.      ب. الف. بزرگمهر

http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/05/blog-post_6820.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!