«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ خرداد ۶, سه‌شنبه

تیرهامان به هدف نیک رسیده ست ولی ...


ز دل و دیده گرامی تر هم آیا هست؟

آری
ز دل و دیده گرامی تر
دست

هرچه اسباب جهان باشد در روی زمین
دست دارد همه را زیر نگین
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
خوشترین مایه دلبستگی من با اوست

در فروبسته ترین دشواری
در گرانبارترین نومیدی
بارها بر سر خود بانگ زدم
هیچت اگر نیست مخور خون جگر
دست که هست

بیستون را یاد آر
دستهایت را بسپار به کار
کوه را چون پر کاه از سر راهت بردار

وه چه نیروی شگفت انگیزی است
دستهایی که بهم پیوسته است
به یقین هرکه به هر جای درآید از پای
دستهایش بسته است

دست در دست کسی یعنی پیوند دو جان
دست در دست کسی یعنی پیمان دو عشق
دست در دست کسی داری اگر
دانی دست چه سخنها بیان می کند از دوست به دوست

لحظه ای چند که از دست طبیب
گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد
نوشداروی شفابخش تر از دارو اوست

دست گنجینه مهر و هنر است
خواه بر دسته داس، خواه بر دنده چرخ، خواه بر گردن دوست،
خواه در یاری نابینایی، خواه در ساختن فردایی

آنچه آتش به دلم می زند اینک هردم
سرنوشت بشریت داده با تلخی غم های دگر دست به هم
باز این درد و دریغ است که ما
تیرهامان به هدف نیک رسیده ست ولی
دستهامان نرسیده ست بهم

فریدون مشیری

از «گوگل پلاس». برنام آن را از متن سروده برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!