«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ تیر ۴, شنبه

هرچه بزبان خوش گفتیم بفرمایید به بهشت تشریف ببرید، زیر بار نرفتید

هرچه بزبان خوش گفتیم بفرمایید به بهشت تشریف ببرید، زیر بار نرفتید. اینک، این دوزخ و این شما؛ درست همینجا! مگر نمی فهمید که در این ولایت، جایی برای شما نیست؟! به چه زبانی به شما حالی کنیم که هستی شما هیچ سودی برای ما و ولینعمت های مان ندارد؟ اگر نِسوانِ نوجوان و جوان، آن هم تنها خوش بر و روترین شان را کنار بنهیم که برادران دینی پول و پله دارمان در اقصی نقاط جهان برای بچنگ آوردن شان جان می دهند و دیگرانی نیز برای خاطر آن ها آماده ی اسلام آوردن و بریده شدن رَجُل های شان هستند که هر دوی این گروه بر ثروت و مکنت و عظمت اسلام عزیز می افزایند، شما به چه درد ما می خورید؟ مگر نه آن است که دست بیش از ۷۰⸓ تان بدهان تان نمی رسد و ما ناچاریم با هزار بدبختی و فروش منابع الهی اسلام با یارانه و اینا شکم صاحب مرده تان را پر کنیم؟! مگر می توانیم شما را به داد و ستد بگذاریم و در بازارهای برده داری اسلامی بفروش برسانیم؟ می بینید که چنین بازارهایی هنوز به معنای اسلامی مورد پذیرش مان پدید نیامده و کوشش های مان در این زمینه، هنوز پله های نخست خود را طی می کند.

مغز خر که نخورده اید؟! نمی بینید که برای ما آب و علف و سبزه و آبادانی، تنها به آن اندازه که دور و بر استخرهای مان که بحمدلله وسیع تر و پاک تر از حوض های قدیمی هستند را پر کند، کافی است؟ بما چه مربوط که کشاورزِ «قحط ریجان» آب ندارد تا با ناله سودا کند؟ ما صنعت می خواهیم چکار که تنها عمله هایی که خود را کارگر می نامند و مُخلِّ جان مان هستند، می پرورند و روی پلّه پلّه مرحله های انقلاب اسلامی که با رنج و مرارت آن ها را ترسیم کرده ایم، می رینند؟ آیا کورید یا خود را به ندیدن زده اید که در همین یک ماه گذشته، رییس جمهور محترم مان، جناب آقای دکتر به توان دو حجت الاسلام رییسی و وزیر زیر سَبَدشان ـ اگر اشتباه نکنم، «صمد» و اینا ـ درِ ۱۱۰ کارخانه ی کوجک و بزرگ فولادسازی را بستند و ۲۵۰۰۰ عمله را بیرون انداختند؟!

وختی خدای متعال الی ماشاء الله دریاهای بزرگ زیرزمینی نفت و گاز و اینا به ما عطا کرده که از فروش شان بی هیچ دردسر، بحمدلله میلیاردها دلار و یورو دست مان را می گیرد، کشاورزی و صنعت می خواهیم چکار که تنها بلای جان مان را می پرورند؟! ما به کسانی نیازمندیم که از انقلاب مقدس اسلامی مان با گُرز و چاقو و مواد محترقه و سایر ابزار آلات قتالّه پاسداری کنند. بیش از آن چیزی نمی خواهیم. می فهمید یا به نیابت از خدای متعال دستور بدهیم تا هیزم و نفت بیش تری برای گداختن فراهم کنند؟

از زبان «کیر خر نظام خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   چهارم تیر ماه ۱۴۰۰

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام»): هرچه بزبان خوش گفتیم بفرمایید به بهشت تشریف ببرید، زیر بار نرفتید



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!