«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ تیر ۷, سه‌شنبه

از کجا برای تان بگویم؟

از کجا برای تان بگویم؟* از فروکاستی اختسادی هر دم فزاینده و روز و روزگار تیره ترِ پیش رو که هیچ راه گره گشایی برای آن نمی یابیم؟ از آن غول بی شاخ و دُمِ خودمان که هر روز شماری مزدور خود را به میدان می فرستد تا آشوب بپا کنند و برگزیده شدن مان به ریاست جمهوری را به چالش بکشند؟ از این دور همی های بیهوده و خسته کننده با شماری کودن و هرزه و از همه بدتر آن کُسخل میرزای آبزیرکاه که همه چیز را به شوخی می گیرد و درنمی یابد در لبه ی پرتگاه ایستاده ایم؟ یا شاید از دسته گل های روی آب آمده ی گُه پسرِ جنده بازمان در اوکراین که هم خرج های گزافی روی دوش مان نهاده و هم آبروی مان را در رسانه ها برده است؟! نه، بهتر است چیزی نگویم و چشم براهِ دیدنِ دوباره ی همین ها در دورِ همیِ برنامه ریزی شده در اسپانیا باشم.

از زبان «پرزیدنت بادبادی»:  ب. الف. بزرگمهر   هفتم تیر ماه ۱۴۰۱

* «جو بایدن»، مِهتَر‌جمهور «یانکی» ها در نشستِ پایانیِ (امروز) سران «گروه ۷» در آلمان سخنرانی برنامه ریزی شده ی خود را به انجام نرساند. «کاخ سپید» [بخوان: «کاخ روسیاه»] گفت، آب و هوای بد، مِهتَر‌جمهور را ناگزیر به دگر نمودن برنامه های خود کرده است. بنا بر آن بود که وی پیش از رهسپاری به «مادرید» (اسپانیا) با بالگرد به «مونیخ» (آلمان) برود؛ ولی به شَوَندِ نگرانی از هوای مِه آلود و گمانه ی تُندَر و آذرخش (رعد و برق) در نزدیکیِ آنجا از واپسین بخشِ برنامه اش چشم پوشید و بجای آن با یک موتورسیکلت به مادرید رفت تا دوباره با برخی از رهبران «گروه ۷» که بتازگی با آنها در آلمان بدرود گفته، دیدار داشته باشد.

برگردان گزیده گزارشی به یاری «گوگل»، برگرفته از «آرتی»  هفتم تیر ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!