«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ خرداد ۲۷, جمعه

بخدا دست خودمان نیست؛ هر وخت باد در روده مان می پیچد ...

بخدا دست خودمان نیست؛ هر وخت باد در روده مان می پیچد و گوزپیچ می شویم، ناخودآگاه سخنانی نه چندان شایسته بر زبان می آوریم؛ درخواست هایی بیجا از این و آن می کنیم و به کارهایی دست می یازیم که خوشایند هیچکس نیست. کار بجایی رسیده که حتا «شاهزاده چارلز» که دستِکمی از خودمان ندارد نیز از دستم به تنگ آمده است. بدبختی اینجاست که هیچکدام شان هماوندی میان این جُستارها با یکدیگر را درنمی یابند.

از زبانِ «کُسخل میرزای جامعه جهانی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۷ خرداد ماه ۱۴۰۱

«کریستوفر گِید»، دومین رایزن هنجار (اخلاق) «داونینگ استریت» است که به شَوَندِ تنش با «بوریس جانسون» [بخوان: «کُسخل میرزای جامعه جهانی»!]، نخست وزیر بریتانیا در کمتر از دو سال کار با وی کناره گرفت. وی در نامه ی کناره گیری خود که دبروز از سوی «داونینگ استریت» به آگاهی رسید، پاش (فاش) کرد که از او خواسته شده بود تا دیدگاهش درباره ی آماج دولت برای بدیده گرفتنِ سنجه هایی که بیم زیر پا نهادنِ آگاهانه و آماجمند قانون های وزارتخانه را دربردارد، در میان نهد.

بگفته ی «گِید»:
«این درخواست مرا در جایگاهی نگنجیدنی و بیزاری برانگیز نهاده است.» او افزود:
«این گمان که یک نخست‌وزیر به هر اندازه ای توانایی داشته باشد که دانسته و آگاهانه قانون های خود را زیر پا نهد، مایه ی سرافکندگی است. من نمی توانم در این کار دستی داشته باشم.»

گزیده گزارشی برگرفته از «آرتی» به تاریخ ۲۶ خرداد ماه ۱۴۰۱ (با برگردان، ویرایش و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!