«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ تیر ۱, چهارشنبه

روبهکان و شغال های ریز و درشتِ گردآمده زیر چتر «ناتو»، کار را به بن بستی می کشانند که خود نخستین قربانیان آن خواهند بود

روبهکان و شغال های ریز و درشتِ گردآمده زیر چتر «ناتو» با انگولک کردن و برانگیختن کشوری به واکنش که شیره ی جانش را مکیده و همچنان می مکند، همان سیاست تبهکارانه ی امپریالیست های «یانکی» و انگلیسی در جان بسر نمودن روسیه را پی می گیرند و با زیر پا نهادنِ همه ی قانون ها و هنجارهای هوده ی آدمی و جهانی، کار را به بن بست کشانده و دستینه های سیاه روی سپیدِ خود را به فراموشی می سپارند؛ و آنگاه که شکیبایی آن کشور از چنان تبهکاری هایی سر رفت و دست شان را در حنا نهاد، زوزه های گوش آزارِ هوده ی روباهی و شغالیِ شان (بجای «هوده ی آدمی»!) به آسمان بلند می شود و پشت کونِ شیر بی یال و دُمِ آنسوی اُقیانوس پناه می گیرند که خود از این ها درمانده تر است. گزارش دنباله دارِ زیر که گزیده ای از آن را برگرفته ام، نمونه ای از آن میان است:
«لیتوانی در تنگنا نهادن (محاصره) «کالینینگراد» را گسترش می دهد. «ویلنیوس» با بکارگیری بخشنامه (دستورالعمل) های کارگروهی از «باهماد اروپا» انجام این راهبست (محدودیت) ها را روز شنبه ی گذشته، زمانی که کاروَرِ (اُپراتور) ملی راه آهن لیتوانی جریان کالاهای راهبست (تحریم) شده میان آن سامان (منطقه) و روسیه را با گواه گرفتن آن بخشنامه، ناشایا (ممنوع) کرد، آغازید. هم «ویلنیوس» و هم «باهماد اروپا» پامی فشارند که راهبست‌هایی که چشم به آن دارند، کم و بیش ۵۰⸓ از جریان بسته های بار (محموله‌ها) میان آن سامان و روسیه را دربرمی گیرد، نشانه ی راهبست به آرشِ در تنگنا نهادن («محاصره») نیست که تنها چون انجامِ راهبست های رویارویی با روسیه بکار گرفته می شود!»۱ 

نمونه ای واژگون، ولی با سرشتی همسان با نمونه ی یادشده در بالا و شیوه ی برخورد گستاخانه و روباه سرشتانه ی آن باهماد دوزخی که شاخه، چهره و نمادی دیگر از سازمان تبهکار «ناتو» بیش نیست را در زیر یادآور می شوم:
«جوزپ بورل، دست اندر کار (مسوول) «سیاست برونمرزی باهماد اروپا» روز دوشنبه ی گذشته، پیش از دیدار با وزیرانِ برونمرزیِ آن باهماد تبهکار که بنا بود بر راهکارهای آزادنمودن آزوکِ (غلّات) اوکراینیِ گیر افتاده در بندرهای «دریای سیاه» در هنگامه ی درگیری های رزمی، کانونمند شوند به رسانه ها گفت:
راهبست های ما خوراکی ها را آماج نمی گیرد؛ کودها را آماج نمی گیرد. هر کسی که می خواهد خوراکی ها و کودهای شیمیایی روسیه را بخرد، می‌تواند این کار را انجام دهد؛ بدون هیچ راهبندی ... بنابراین می‌توانند دست بکار شوند؛ می‌توانند بخرند؛ می‌توانند جابجا کنند؛ می‌توانند بیمه کنند.»۲ 

«با این همه، راهبست های «باهماد اروپا» کشتیرانی روسیه را آماج گرفته و از واگذاری (تحویل) آزوک و کودهای شیمیایی این کشور به بازار جهانی جلو می‌ گیرد. کاری که آشوب کمبود فزاینده ی خوراکی ها را در پی داشته و بهای گندم در دو ماه گذشته را به بالاترین اندازه آن رسانده است.

به گفته «بورل»، پیامدهای آشوب در اوکراین «نه تنها برای اوکراین که برای همه ی جهان بسیار بیم برانگیز است. من باید یکبار دیگر درباره ی بیم کمیابی و نایابی (قحطی بزرگ) در جهان بویژه در آفریقا هشدار دهم؛ و این جنگ است که افزایش بها و کمبود انرژی و خوراکی ها را در پی داشته است ...»۳

دوپهلوگویی و پیچاندن جُستار به ناکجاآبادِ این شغال بیشرم و آبرو را می بینید؟ از سویی، هر جا که دست شان برسد و تیغ شان بِبُرّد از هیچگونه تبهکاری خودداری نمی کنند و از سوی دیگر با گستاخی هر چه بیش تر از نیروی کار ارزان (چین و بسیاری جاهای دیگر جهان)، کالاهای بسیار ارزان روسی از نفت و گاز و اورانیوم و «فلزات کمیاب» گرفته تا آزوک و گندم آن بهره مند شده، شکم آزمندِ سرمایه داری امپریالیستی را می انبایند و با این همه، زبان شان بروی هر دوی این کشورها دراز است و هر از گاهی دندان های ریز خود را نشان می دهند. بماند که در بسیاری دیگر از کشورهای جهان، کارشان رُک و پوست کنده و بی رودربایستی، چاپیدن و لخت کردن ملت ها و خلق هایی است که بویژه در دوره ی پنجاه ساله ی کنونی، هر روز بی رَمَک (رمق) تر از پیش شده و نایی برای چاپیده شدن بیش تر ندارند. با این همه، آنچه در چارچوب هماوندی های کشورهای امپریالیستی با روسیه، چشم آزارتر است، کمبودها و نارسایی های همچنان پابرجا در سیاست های برونمرزی این کشور است؛ کشوری که در روز و روزگاری اینچنین بویژه نیازمند سیاستی یکپارچه، دربرگیرنده (اختسادی ـ هازمانی درونی و برونمرزی) و هماهنگ است، نباید وختی که از هر سویه در تنگنایش نهاده و آزار می رسانند، همچنان با دست و دل بازی رفتار نموده، همه ی نیازمندی های آن آزمندان را به ارزانی پیشکش شان نماید. چنین دست و دل بازی، آن هم بر بنیاد سیاست خام فروشی جز خریّت بیش نیست. با آن ها باید بسان خودشان، بر بنیاد نرخ روز بازار و قانونِ جان ننه شان: زرّینِ «داد و خواست» («عرضه و تقاضا») داد و ستد کرد.۴ باید افزون بر این، سرِ خرِ اختساد را بسوی فرآوری کالاهای فن آورانه چرخاند و همزمان، در پهنه ی هازمانی، دادگری پیشه نمود؛ کاریایی که جز با سمتگیری بنیادین بسوی سوسیالیسم شدنی نیست؛ کاریایی که روسیه از همه ی زمینه های فنی ـ دانشورانه و هازمانی آن برخوردار است و برای زنده ماندن و نیز زنده نگه داشتنِ جهان چپاول شده ناگزیر است تا دیر نشده، در این راه گام بردارد؛ هر چه زودتر، هم برای کشور پیشتازی که بسیار به «حزب سرفراز بُلشویک» و رهبر فرزانه و گرانمایه اش: «و. ای. لنین» و انبوه توده های کارگر و کشاورزی که در راه والاترین آرمان های آدمی بدرازای تاریخ جان باختند، وامدار است، بهتر و سودمندتر خواهد بود و هم برای میلیاردها توده ی مردم جهان که زیر یوغِ سامانه ی بی سر و سامان، زمینگیر شده و انگل سرشت سرمایه داری امپریالیستی رنج می برند و جان می دهند. این نخشِ پیشاهنگِ تاریخی، هم اکنون و باری دیگر بر دوش مردم نیک نهاد و ارژمندِ روسیه نهاده شده است؛ مردمی پایدار در دوران های سخت که سخت نیازمند دستگاهِ رهبری توانمند، آگاه و کارآ برای برداشتن گام هایی غول آسا بسوی سوسیالیسمی پیشرفته و پویا هستند.

ب. الف. بزرگمهر   یکم تیر ماه ۱۴۰۱

پی نوشت:

۱ ـ برگردانِ گزیده گزارشی برگرفته از «آرتی» به یاری «گوگل» به تاریخ ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ برگردانِ گزیده گزارشی برگرفته از «آرتی» به یاری «گوگل» به تاریخ ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ همانجا

۴ ـ پرداختن همه سویه به این جستار در چارچوب این یادداشت نیست؛ افزون بر آنکه پرداختی خوب و سودمند در این زمینه، بیرون از توان من است. پرداختن به آن که نیازمندِ کاوشِ داده های بس بیش تری است را به پژوهشگران جوان سپارش می کنم. من تنها نوک تک و توک کوه های یخی بیرون زده از زیرِ آب را دیده ام.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!