«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ خرداد ۲۲, پنجشنبه

گویی ما زنان از زنانگی و جوانزنی برخوردار نیستیم و از پهلوانی بویی نبرده ایم!

می بینی حاج آقا شاگردانت چه بیانیه ای از خود در کرده اند؟! در همان بند شماره یک آن که با «... احترام به بانوان سرزمین مان ...»* می آغازد با اشاره به «حضور پهلوانان و مردان راستینِ عرصه مردانگی و فتوت و جوانمردی»* و اینکه «هیچگونه سابقه ای از حضور بانوان مطلقا وجود ندارد»* 
از پا نهادن ما زنان به میدان زورخانه، چون «لکه ننگی در کارنامه سیاه»* یاد  کرده اند و روشن نیست روی سخن شان با ماست یا آنگونه که نوشته اند:՛فدراسیون ورزش‌ زورخانه‌ای՝ و یا شاید هر دو با هم (؟!)؛ گویی ما زنان از زنانگی و جوانزنی برخوردار نیستیم و از پهلوانی بویی نبرده ایم!

اگر به تاریخ ایران بنگرید، خواهید دید که ما زنان از گذشته های دور دوش بدوش مردان در بسیاری پهنه های کار و رزم و زندگی کوشیده ایم و حتا در دوره ی «عیّاران» به چنان کارهای شگفت انگیزی دست یازیده ایم که مردان از پس آن برنمی آمدند. در آن دوران تا آنجا که می دانیم از لات بازی های زشت و زننده که سپس بویژه در دوره ی قاجارها گسترش بیش تری یافت و بیش تر لات و لوت ها میدان زورخانه ها را پر کردند، کم ترین نشانی نبود. اینگونه که از بند دوم و تا اندازه ای بند سوم بیانیه بدیده می آید، آماج سخن کسانی که از آن ها به عنوان «اهالی و پیشکسوتان ورزش باستانی» یاد شده از «هتک حرمت و بی اعتنایی به پهلوانان و صاحبان واقعی زنگ ... [و] آداب و قوانین قرن های متمادی این ورزش»،* درست همین دوره ی قاجارها و واماندگی نزدیک به ۵۰۰ ساله ی ایران است که ریشه در دوران صفویان و پیش از آن داشت و تا پایان دوره ی قاجار و آغاز پادشاهی پهلوی بدرازا کشید؛ دورانی که برخی نمادهای بکار گرفته در زورخانه ها از آن میان «زنگ»، جایگزین آرش و مانش راستین ورزش پهلوانی شد و جاهل ها و باژبگیران نامدار کوی ها و برزن های یکی دو شهر بزرگ آن هنگام، جای پهلوانان راستین را گرفتند. راستی! مگر زنان نمی توانند پهلوان باشند؟! زنان که بسیاری کارها و ساماندهی خانه و کاشانه و حتا راهبرد بسیاری مردان بر دوش شان است، حتا اگر زورخانه هم در کار نباشد، بس پهلوان تر از بسیاری از مردان هستند.  

همینجا به شما حاج آقا گوشزد می کنیم که دست پروردگانِ یکی از دیگری با بصیرت ترتان که ما همگی شان را چون زنبورهای گاوی می شناسیم، سر جای شان بنشانید و درست سخن گفتن با زنان را به آن ها بیاموزانید و اگر نمی دانید چجوری، رُک و پوست کنده، بی سخنان نیرنگبازانه، بگویید تا خودمان یادتان بدهیم. کاری نکنید که ناچار شویم بر سر در زورخانه های مان بزبانی گوش آشنا برای تان بنویسیم:
دخول هر جَک و جانوری از عام و خاص آزاد است؛ اِلّا پلنگ صورتی!

از زبان مُرشد جوانزنِ پهلوان:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۹

«گروهی از اهالی [بخوان: زورگیران!] و پیشکسوتان [بخوان: لات و لوت های از توش و توان افتاده!] رشته ی ورزش‌های زورخانه‌ای با گردهمایی در زورخانه ی ՛شهید عراقی تهران՝ به برنامه‌ریزی ՛فدراسیون ورزش‌های زورخانه‌ای՝ برای پا به میدان نهادن زنان در این رشته ی ورزشی، ناخشنودی خود را نشان دادند.» (بنیاد داده ها برگرفته از «ایسنا» به تاریخ ۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۹ با بازنویسی درخور از اینجانب است؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

* تصویر پیوست

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!