«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ فروردین ۳۰, جمعه

جامعه و هِرَمی واژگون!

«بر بنیاد آمارهای ”مرکز آمار ایران“، ۳۸ درصد انبوه بیکاران، ۱۰ ساله و بیش تر از کل بیکاران را دانش آموختگان آموزش عالی دربرمی گیرد. بیکاری انبوه دانش آموختگان نیز در سنجش با کل بیکاران در شهر و روستا به ۴۱.۴ درصد سر می زند (خاستگاه: «مرکز آمار ایران»).

در کشور که نه، در ولایتی که یک کیر خر در بالای هرم رهبری آن کاشته باشند، بیش از این نباید چشم داشت. خودِ آن هرم نیز واژگون است:
«نادان ترین ها در بالای هِرَم و داناترین هایی که بخش بزرگی از آن ها در آن دم و دستگاه آلوده، دربرگیرنده ی چابلوسان و کاسه لیسان و .... مالان است در پایین ترین تراز هرم، جای گرفته اند. کشوری که کارشناسان دانش آموخته و باوجدان آن که تن به پستی نداده اند، ناچار به رفتگری و جاروکشی* شده و زنان فرهیخته ای که حتا کتاب از زبانی دیگر به پارسی برگردانده اند در شمار ”کارتن خواب“ ها گنجیده اند ...»**

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۸

* نه آنکه رفتگری و جاروکشی، ننگ یا کاری ناروا باشد! من به بچه های خودم، آن هنگام که بزرگ تر شده بودند و برای گزینش این یا آن رشته ی آموزشی یا پیگیری و پذیرش پیشه ای سردرگم، بی آنکه هیچکدام شان را برای برگزیدن این یا آن رشته و کار، دلگرم یا دلسرد نمایم، همواره می گفتم:
شما بهتر است کاری درخور برای خود برگزینید؛ هنگامی که شما کاری بسیار پایین تر از تراز آموزشی و توانایی اندیشگی خود برمی گزینید به دو تن ستم روا داشته اید:
الف. به خودتان که کاری دشوارتر و در ترازی بالاتر را می توانسته اید انجام بدهید و در پی آن نرفته اید، و
ب. به آن دیگری که به هر شَوَندی از کمبود آموزش گرفته تا ناتوانی های ذهنی از انجام کار کنونی شما برنمی آید!

برگرفته از پی نوشتِ یادداشت «پایش بیفتد، کاسه کوزه ی همه چیز را به گردن خدای بیچاره در آسمان خواهند افکند!»، ب. الف. بزرگمهر     ۲۰ تیر ماه ۱۳۹۴

** برگرفته از یادداشتِ «پایش بیفتد، کاسه کوزه ی همه چیز را به گردن خدای بیچاره در آسمان خواهند افکند!»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!