«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ فروردین ۳۱, شنبه

پرسش های یک کارگر آموخته

«تب» هفت دروازه را چه کسی ساخت؟
در کتاب ها نام پادشاهان آمده است؛
تخته سنگ ها را پادشاهان بر دوش کشیدند؟
و بابِل را که بارها ویران شد، چه کسی هربار ساخت؟

کارگران برده در کدام خانه های شهر پر زرق و برقِ لیما آشیانه داشتند؟

در غروب روزی که دیوار چین تمام شد، سازندگانِ آن به کجا رفتند؟

رُم پرشکوه، پر از درگاه پیروزی است؛
چه کسی آن ها را بر پا کرد؟

سزارها بر چه کسانی پیروز شدند؟

آیا بیزانس پر آوازه در سرودها، برای باشندگان خود، تنها کاخ داشت؟

در آتلانتیس افسانه ای، حتی در آن شب که دریا به کام خود می کشیدش،
به دریا افتادگان، بر سر بردگان شان نعره می کشیدند!

اسکندر جوان بر هند چیره شد؛
خودش تنها؟

سزار، «گُل ها » را در هم کوبید؛
دستِکم یک آشپز همراهش نبود؟

فیلیپ اسپانیایی، هنگامیکه ناوگانش در آب فرو رفت، گریست؛
جز او هیچکس گریه نکرد؟

فریدریش دوم، در جنگ هفت ساله پیروز شد؛
جز او کس دیگری پیروز نشد؟

بر هر برگ یک پیروزی!
چه کسی شام پیروزی ها را می پخت؟

هر دهه، یک بزرگمرد!
چه کسی هزینه های افزوده* را می پرداخت؟

این همه بازگفت، این همه پرسش!

برتولت برشت

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران» (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

* واژه ی پارسیِ «افزوده» را با اندک چشم پوشی بجای واژه ی «جانبی» نشانده و بگمانم به آرش آن لنگه در سروده، نزدیک تر نیز باشد.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!