«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ تیر ۱۶, جمعه

حیدرعمواوغلی ـ بازانتشار

• حیدر عمو اوغلی از انقلابیون قفقاز و از پایه گذاران حزب سوسیال دمکرات، حزب عدالت و بعدها حزب کمونیست ایران بود. حیدر عمو اوغلی معروف به حیدر برقی که نام اصلیش تاری ویردیوف است در بیستم دسامبر ۱۸۸۰ میلادی در شهر رضائیه از پدری بنام علی اکبر افشار و مادری بنام زهرا خانم متولد شد ...

راویان و مورخان، حیدر عمو اوغلی را از انقلابیون قفقاز و از پایه گذاران حزب سوسیال دمکرات، حزب عدالت و بعدها حزب کمونیست ایران می دانند.

حیدر عمو اوغلی معروف به حیدر برقی که نام اصلیش تاری ویردیوف است در بیستم دسامبر ۱٨٨۰ میلادی در شهر رضائیه از پدری بنام علی اکبر افشار و مادری بنام زهرا خانم متولد شد. پدرش پزشک داروساز بود و در تهران تحصیلات خود را به اتمام رسانده بود.

او به آن دلیل که مردم رضائیه و روستاهای آذربایجان برای درمان و یا یافتن راه حلی برای دشواری های روزمره خود به وی مراجعه می کردند و او نیز از هیج کمکی دریغ نمی کرد ،در میان مردم محبوبیت فراوان یافته بود و به همین دلیل زیر فشار خوانین بود. پس از مدتی، به همراه خا نواده اش ناچار به جلای وطن شد و در ارمنستان اقامت گزید.

قفقاز

حیدر خان همراه خانواده خود مقیم ارمنستان شد و در ۸ سالگی به مدرسه رفت و دوران تحصیلات را بعنوان شاگرد ممتاز به پایان رساند.سپس دردانشکده فنی تفلیس که تنها دانشکده فنی در تمام قفقاز بود تحصیلات خود را در رشته مهندسی برق به اتمام رساند. در همین سالها علاوه بر آشنائی با انقلابیون مشهور قفقاز به کشورهای اروپائی نیز سفر کرد . او ضمن تسلط به زبانهای روسی، ارمنی و گرجی به زبانهای فرانسه، آلمانی و ایتالیائی نیز آشنایی داشت.

حیدرخان بعد از پایان تحصیلات به باکو رفت و در صنایع نفتی تقی اف به کار مشغول شد. در این هنگام حزب اجتماعیون به رهبری نریمان نریمانف در باکو تشکیل شد و حیدرخان به عضویت کمیته مرکزی این تشکیلات انتخاب گردید.

مشهد

با اختراع چراغ برق و ورود آن به ایران متولیان آستان قدس به فکر افتادند که برای تأمین روشنائی حرم از کارخانه چراغ برق استفاده کنند. بنابراین مظفرالدین شاه در هنگام بازگشت ازسفر اول اروپا) در سال ۱۲۷٨ هجری شمسی) سه روز در باکو ماند و دستوری برای خرید یک دستگاه مولد برق با قدرت دوازده ۱۲ اسب بخار از روسیه به قیمت هشت هزار تومان پول نقره برای حرم امام رضا در مشهد صادر کرد، چون در آن زمان بین مسلمانان مهندس چراغ برق بسیار کم بود، بنابراین مسلمان‌های باکو، حیدرخان عمو اوغلی را معرفی کردند. به عقیده کسروی ، حیدرخان چون تحصیلات مهندسی برق داشت، به دعوت رضایوف (حاج میرزا محمود میلانی) از بازرگانان تبریز، پس از خرید ماشین و لوازم چهارصد چراغ، به‌سمت خراسان حرکت کردند ودر سال ۱۲٨۰ بعد از ۱۵ ماه کارخانه برق حرم امام رضا و بالا خیابان نصب و راه اندازی شد. طبق اسناد وزارت نیرو بعد ازدربارشاه اولین بار بود صنعت برق وارد ایران شد ( تاریخ صنعت برق در ایران از انتشارات وزارت نیرو).

در این زمان در مشهد نیرالدوله حکم‌رانی می‌کرد وسهام الملک متولی باشی آستان قدس بود، طبق خاطرات حیدرخان که میرزا ابراهیم منشی زاده به رشته ی تحریر در آورده ؛ «نیرالدوله درحین حرکت و عبور از کوچه و بازار عده کثیری از فراش‌ها تقریباً به عده چهارصد نفر جلو و عقب خود انداخته و کسانی را که نشسته بودند، به زور بلند کرده و حکم به تعظیم کردن می‌نمودند، و حتی متولی باشی نیز از این حرکات معمول می‌داشت. چون چراغ برق یک چیز تازه درایران بود، اهل خراسان اغلب به‌تماشای کارخانه می‌آمدند. به همین دلیل تقریباً با تمام اهل خراسان از وضیع و شریف آشناشدم» از مجموع خاطرات حیدرخان چنین برداشت می‌شود که رابطه وی به‌واسطه دارا بودن روحیه و اندیشه‌های انقلابی، با متولی باشی حسنه نبوده، به‌طوری‌که روزی در اول شب، کسی به عجله وارد کارخانه شد و گفت: متولی باشی برای تماشای کارخانه می‌آید، بهتر است چراغ جلو بفرستید، حیدرخان اعتنائی به او نکرد و دستور داد دروازه کارخانه را نیز بستند و متولی باشی پس از نیم ساعت انتظار، وارد کارخانه شد. مقصود حیدرخان از این تحقیرات، به صرافت انداختن و حالی کردن به مردم بود که تکلیف و وظیفه شخصیت بشریت را درک نمایند( تاریخ اورمیه – آرمین اسکندری).

سفاکی‌های حاکم وقت خراسان، نیز او را ناراحت می‌کرد. در بدو ورود، حیدرخان نیرالدوله یک نفر را بر دروازه شهر شقه نموده و به واسطه این عمل مردم حکم‌ران را تحسین می‌کردند ( رئیس نیا - ۳۵ ). حیدرخان با توجه به اوضاع اجتماعی مشهد، گرانی نان و قحطی را بهانه تحریک مردم علیه حکم‌ران قرار داده و خواست برای عزل وی قیام کنند، بنابراین هیجان عجیبی در مردم ظاهر شده و یک‌باره عزل حاکم را خواستار شدند. در این قیام چندین خانه هم تاراج شد که یکی از آنها خانه نایب التولیه بود که بیست خم شراب از منزلش بیرون آوردند، دو خم از آن شراب را در دم بست دروازه صحن گذارده به عابرین می‌گفتند، این شراب‌ها از خانه نقیب‌السادات سرکشیک حرم بیرون آمده‌است که ظاهراً خود را تقدیس می‌نماید. پس از این قیام (۱۲٨۰‌ ش) نیرالدوله از حکومت عزل و رکن‌الدوله بجای او منصوب گردید.. (نشریه ی یادگار شماره های ۵و ۶ آذر و دی ماه ۱٣۲۵ هجری شمسی).

حیدرخان در مشهد به نشر افکار حزب سوسیال دمکرات پرداخت و حتی سعی و تلاش داشت که فرقه سیاسی تشکیل بدهد که موفق نشد. و با آزادی‌خواهان آن دیار همچون ملک الشعرای بهار ارتباط و همکاری داشت. ملک الشعرای بهار ضمن اشاره به آن، خود را جزء اعضای کمیته ایالتی نامیده‌ است.

تهران

حیدرخان به تهران عزیمت نمود و به مدت چند ماهی در بانک استقراضی و اداره راه آهن تهران و سپس به عنوان متصدی و سر مکانیک کارخانه چراغ برق تهران مشغول به کار شد. پس از چندی نظارت در ساختمان خیابان های تهران و راههای شوسه اطراف تهران نیز به اومحول گردید. اشتغال به کارهای مختلف موجب گردید که حیدرعمو اوغلی را از نزدیک با زندگی توده های زحمتکش ایران و اوضاع اقتصادی و اجتماعی آشنا سازد.او از این موقعیت و فرصت برای نشر افکار انقلابی در میان کارگران استفاده کرد و عده ای از ایرانیان مترقی و انقلابی را به محفل سوسیال دموکراسی تهران وارد نمود و در تهران و سایر شهرها به ایجاد حوزه ها و محافل سوسیال دموکراسی مبادرت ورزید. (حوزه مخفی سوسیال دموکراسی اجتماعیون و عامیون تهران به رهبری حیدرخان تشکیل شد. مرکز غیبی تبریز و مرکز غیبی رشت موسوم به کمیته ستاری در تربیت مجاهدین انقلاب مشروطیت رل مهمی بازی کرده اند).

اروپا

پس از شکست انقلاب ۱۹۰۵ روسیه حیدر عمواغلی مسافرتی به کشورهای اروپا ئی نمود. وی در این مسافرت ها به تکمیل معلومات فنی خود پرداخت. حیدرخان طبق توصیه انجمن مجاهدین فنون ساختن بمب و سایر اسلحه و ادواتی که به کار مبارزه انقلابی می خورد آموخت. در سال ۱۹۰۷ میلادی (۱۲٨۶ شمسی) او مجددا به ایران باز می گردد و فعالیت انقلابی خود را در راس مجاهدین و مبارزین نهضت مشروطیت از سر می گیرد.

آذربایجان

حیدرخان در آذربایجان و مناطق خوی و ماکو علیه ارتجاع و خانهای ماکو و اقبال السلطنه و خانهای مرتجع ایل شکاک به مبارزه مسلحانه پرداخت.

در این جنگها حیدرعمواوغلی یک میلیشیای مرکب از جوانان کرد، آذربایجانی، ارمنی، آسوری، گرجی و ترک و غیره تشکیل داد. آنها را علیه ارتجاع رهبری و فرماندهی کرد. در همان ایام روزنامه مشروطه خواه "مکافات" چنین نوشت: "اگر مجاهدت و راهنمائی حیدرخان نبود به طور حتم قلعه خوی به دست مرتجعین می افتاد" او در مد تی کوتاه مشکل نان رادر خوی که به وسیله محتکران بوجود آمده بود حل کرد. در همین ایام است که اولین دبستان در خوی به وسیله‌ حسن رشدیه‌ با کمک حیدرخان دائر می شود . مردم خوی به قدردانی از زحمات او به نامش شعر گفتند و سر زبانها انداختند (آذربایجان در جنبش مشروطه- صمد بهرنگی) حیدر عمواوغلی در دفع شجاع نظام مرتجع معروف و یکی از سردستگان خونخوار و از دشمنان آزادی ایران تدابیر فراوانی به کار برد و بالاخره مشروطه و مشروطه خواهان را از شر وی نجات داد.

به‌ کمک حیدر خان در تهران چند رشته‌ عملیات مسلحانه‌ طرح و اجرا شد که‌ مستبدان و سردمداران را به‌ ترس انداخت از جمله حمله‌ به‌ اقامتگاه‌ علا الدوله‌ که‌ خود شخصأ شرکت داشت،ترور اتابک اعظم به‌ وسیله‌ عباس آقا تبریزی و متهم به‌ ترور سید عبدالله‌ بهبهانی از رهبران اعتدالیون( اعتدالیون مشروطه‌ خواهان واقعی از جمله‌ اعضای حزب اجتماعیون و عامیون را کافر ، بی دین و مشرک می خواندند)

حیدر عمواغلی همراه‌ عده‌ ای از همفکرانش دستگیر می شود اما پس از چهل روز چون هیچگونه‌ مدرکی دال بر دخالت آنها در ترور آیت الله بهبهانی ارائه‌ نشد از زندان آزاد شدند.

حیدر عمواوغلی غالبأ تحت نظر بود و دو بار نیز مورد سوء قصد ترورریست های حزب اعتدالیون قرار گرفت و جان سالم بدر برد در این مدت بود برای رد گم کردن و فعالیت های اگاه گرانه با تنی چند از دوستانش سفرهایی به‌ شهر های مختلف ایران از جمله‌ مشهد ،اصفهان، قم ،سنندج و مناطق ایل بختیاری نمود.

محمد علی شاه برای تسلط حکومت استبدادی خود سرهنگ لیاخوف را وادار کرد در تابستان ۱۹۰٨ مجلس شورای ملی ایران را به توپ بسته و آزادیخواهان را قلع و قمع نماید.

محمد علی شاه نه تنها مشروطه مورد موافقت پدرش را از بین برد بلکه کشور ایران را ، به بیگانگان واگذار نمود . لذا مردم ایران نسبت بوی نفرت شدیدی داشتند . جهانگیر خان صوراصرافیل، ملک المتکلمین و سایر آزادیخواهان معروف و نیکنام ایران بدستور او بقتل رسیدند.

حیدر عمواغلی مامور از میان بردن محمد علی شاه گردید. حیدرخان با بمب هائی که خود ساخته بود به کالسکه محمد علی میرزا بمبی پرتاب نمود. بمب به درشکه چی و بعضی ازمحافظین او اصابت کرد ولی شاه جان سالم به دربرد. در نتیجه او بازداشت میشود و برای اعدام در اطاق مرگ زندانی می گردد. ولی حیدر عمواغلی با کمک کمیته سری سوسیال دموکراتها و رفقای خود موفق می شود از زندان بگریزد.

پس از فرار بلافاصل به بغداد و اسلامبول و سپس به اروپا مسافرت کرد و بعد از اندک مدتی بنا به تصمیم حزب سوسیال دموکرات به ایران باز میگردد. در موقع اقامت در اروپا حیدرخان بیکار ننشست. افکار عمومی آزادیخواهان اروپا را برای پشتیبانی از مجاهدان آزادی ایران جلب کرد.

در ٣۱ اوت ۱۹۰۷ قرارداد انگلستان با روسیه تزاری درباره تقسیم ایران و افغانستان ثبت و مناطق نفوذ به امضاء رسید. طبق این قرارداد شمال ایران تا اصفهان و یزد و قصرشیرین جزو منطقه نفوذ روسیه تزاری و جنوب شرقی از بیرجند، کرمان ،بندرعباس و مرز افغانستان جزو منطقه نفوذ انگلستان گردید . بین منطقه شمال و جنوب یک ناحیه و منطقه بی طرف بود که برای ایران باقی مانده بود و آنهم بعدا در سال ۱۹۱۵ بین طرفین تقسیم گردید.

حیدر عمواغلی چنانچه گفته شد افکار عمومی آزادیخواهان اروپا را برای کمک به انقلابیون ایران جلب کرد و بوسیله رفقای خود اورژنیکیذه و شائومیان و هلنا به کنفرانس پراک حزب بالشویک به نزد لنین از فجایع و تجاوزات دولت روسیه تزاری نسبت به آزادیخواهان ایران شکایت برد. در نیتجه بنا به پیشنهاد لنین کنفرانس پراک مورخه سال ۱۹۱۲ قطعنامه زیر را صادر مینماید:
«حزب سوسیال دمکراسی کارگری روسیه علیه روسیه تزاری که میخواهد با اعمال بربر منشانه خود آزادی را در ایران خفه کند اعتراض مینماید. کنفرانس همدردی کامل خود را با مبارزه خلق ایران از آن جمله با مبارزه حزب سوسیال دموکرات ایران که در نبرد علیه ستمکاری تزاری، آنهمه قربانی داده است ابراز میدارد.»

جنگ جهانی اول ایران را مصون نگذاشت. اگر چه دولت ایران رسما بیطرفی خود را اعلام کرده بود ولی خاک ایران مبدل به اردوگاه نظامی دول متخاصم گردید. دولت ایران قادر نبود کشور را از تاخت و تاز ارتش متخاصمین محفوظ نگاهدارد. در اینموقع میهن پرستان و آزادیخواهان به دفاع از میهن خود برخاستند. حیدرخان در این مبارزات نقش مهمی بازی کرد. او در سال ۱۹۱۵ به نهضت ملیون مهاجرین و ژاندارمری (که در آن زمان رل مترقی و میهن پرستانه داشت) وارد شد. در حکومت موقت ملی که در قم و سپس در کرمانشاهان تشکیل یافته بود، حیدرخان شرکت فعال داشت. پس از جنگهای خونین با اشغالگران در قم قوای ملیون دچار شکست میگردد. حیدرخان اسیر و محکوم به حبس با اعمال شاقه می شود ولی پس از اندک مدتی موفق به فرار ومجددا به اروپا می رود . حیدرعمواغلی بنا به دعوت سید حسن تقی زاده که آن زمان در برلن با عده ای از ایرانیان به نشر مجله کاوه پرداخته بود در سال ۱۹۱۷ به برلن آمد وپس از مدت کوتاهی به ایران باز می گردد.

عزیمت به کشور شوراها

حیدرخان در سال ۱۹۱۹ به دعوت لنین از طرف (حزب عدالت) در تشکیل اولین کنگره بین المللی سوم کمونیستی به پطروگراد دعوت میشود و بعدا به نمایندگی ایران در هیئت اجرائیه بین المللی سوم (کمینترن) انتخاب میگردد.

در متینگ بین المللی کارگران پطروگراد که به مناسبت اعیاد بین المللی کمونیستی تشکیل شده بود، حیدرعمواوغلی نطق مبسوطی از وضع ایران و آمادگی مردم ایران برای مبارزه و کمک به ارتش آزادیبخش سرخ ایراد نمود و این نطق در جرائد پطروگراد در آن زمان درج و منتشر گردید. او در قسمتی از نطق خود چنین گفت:
انقلاب اکتبر قرارداد ۱۹۰۷ بین انگلستان و روسیه تزاری را از بین برد. انقلاب اکتبر تمام مقاصد و هدف جهانگیرانه امپریالیسم روسیه را از بین برد، ارتش روسیه را از ایران فرا خواند و بدین طریق پایه و اساس انقلاب سوسیالیستی جهان را پایه گذاری کرد.

رفقا!
امروز پس از پیروزی انقلاب اکتبر ما شما را مانند برادران و دوستان خود حساب میکنیم برادروار بایستی کمک همدیگر باشیم. ما موفق شدیم تا بحال ۱٣٨۰۰ نفر ایرانی را در صفوف ارتش سرخ متشکل کنیم. ما بیش از پیش خوشوقت و سعادتمند خواهیم بود که رابطه بیشتری بین روسیه امروز و ایران انقلابی برقرار کنیم. به ما امکان بدهید که دوشادوش شما با دشمنان مشترک مبارزه نمائیم ...

گیلان

شرکت حیدرخان عمواغلی که طرفداران زیادی در انقلاب مشروطیت ایران به دست آورده بود، در انقلاب گیلان موجب مسرت و خوشحالی آزادیخواهان و رونق مجدد انقلاب گیلان گردید. در عین حال موجب وحشت و نگرانی محافل ارتجاع و امپریالیسم. پس از تاسیس حکومت شوروی در آذربایجان و رانده شدن ارتش انگلیس از قفقاز و سپس از گیلان، جنبش آزادیبخش در گیلان دوباره احیا شد و در اوائل ژوئن سال ۱۹۲۰ نخستین جمهوری انقلابی در گیلان اعلام شد. رهبری این جمهوری جوان را یک جبهه برعهده داشت که میرزا کوچک خان در راس آن بود. احسان الله خان و خالوقربان بعنوان بخش چپ این جبهه، همراه با نیروهای مسلح خود و میرزا کوچک خان نیز همراه با نیروهای مسلح خویش جمعا سه نیروی اصلی این جبهه را تشکیل می دادند، اما در ترکیب این جبهه واحد، علاوه بر نیروهای فوق، اعضای" حزب عدالت" که سپس به حزب کمونیست تبدیل شد نیز حضورو نقش داشتند متاسفانه ناهمگونی جبهه واحدی که رهبری این جمهوری را برعهده گرفته بود بتدریج تاثیرات منفی خود را بروز داد و جمهوری جوان گیلان نتوانست به وظایفی که در برابرش قرار داشت عمل کند. جز عده قلیلی بقیه دهقانان بی زمین ماندند، وضع کارگران و پیشه وران و حتی شهرنشینان بهتر نشد، زیرا کوچک خان از گسترش پایگاه توده ای جنبش انقلابی و جمهوری نوپا بیم داشت. اختلاف در جبهه از همین جا بالا گرفت و عوامل نفوذی انگلیس و شاه نیز به آن دامن می زدند تا جبهه حکومتی را از داخل متلاشی کنند و موفق نیز شدند.

اوائل ژوئیه همان سال (۱۹۲۰) کوچک خان رابطه خود را با حزب کمونیست (عدالت) قطع کرد و با نماینده حکومت شاه در رشت، یعنی سردار فاخر که خواهان قبول حاکمیت دربار تهران از سوی رهبران جمهوری گیلان بود وارد گفتگو شد. کوچک خان این مسئله را در کمیته انقلاب نیز مطرح کرد. اما احسان الله خان هرگونه گفتگو با نمایندگان شاه را رد کرد و ۱۹ ژوئین ۱۹۲۰ کوچک خانه با ۱۱۰۰ تن از افراد خود مخفیانه راهی فومن شد. پس از خروج کوچک خان از رشت دولت موقت به رهبری احسان الله خان در ٣۱ ژوئین تشکیل شد و همزمان با آن "کمیته ملی آزادی ایران" نیز تاسیس گردید. اخراج انگلیسها از ایران، سرنگون کردن سلسله قاجار، مصادر زمین های مالکان و یک سلسله تصمیمات مترقی دیگر در دستور کار دولت جدید قرار گرفت. این برنامه آشکارا سمت گیری سوسیالیستی داشت. کوچک خان برای درهم کوبیدن دولت جدید و بازگشت به قدرت، به رشت حمله کرد ولی نیرو های انقلابی مسلح که با نام "کمیته ملی" تشکیل شده بود این حمله را دفع نموده ومیرزا شکست خورده به جنگل عقب نشینی کرد.

شکست میزراکوچک خان از ارتش کمیته ملی، مشوقی شد برای چپ روی ها در دولت انقلابی. در اوت سال ۱۹۲۰ ارتش انقلابی به فرماندهی احسان الله خان به تهران حمله برد تا با جمع کردن بساط سلطنت قاجاریه نخستین جمهوری انقلابی ایران را اعلام کند. نخستین یورش ها با موفقیت همراه بود. در منجیل ارتش شاه و قوای انگلیس از انقلابیونی که به سمت تهران درحرکت بود ند شکست خوردند. انگلیس ها هنگام عقب نشینی پل ها، وسائل ارتباطی، ارزاق و غیره را از بین می بردند. منجیل فتح شد و ارتش مشترک شاه و انگلیس ناچار به عقب نشینی شدند اما هنوز تا تهران راه درازی در پیش بود و نیروی شکست خورده توان بازسازی خود را حفظ کرده بودند. هیجان و خوش بینی ناشی از پیروزی در منجیل، احسان الله خان دوستار از رهبران چپ نهضت جنگل. و فرماندهان نظامی تحت امر او را تشویق به ادامه حمله کرد و این درحالی بود که هنوز آمادگی نظامی لازم برای چنین حمله ای وجود نداشت و هیچ همآهنگی و تماسی با دیگر نیروهای انقلابی در نقاط دیگر کشور صورت نگرفته بود. قوای انقلابی بطرف قزوین به حرکت در آمد اما در یک نبرد نابرابر با قوای نظامی انگلیس و شاه شکست خورد و ناچار به عقب نشینی شد. احسان الله خان که یک تنه می خواست فاتح تهران شود، نه تنها منجیل را از دست داد، بلکه رشت پایتخت جمهوری نوپای گیلان نیز در خطر قرار گرفت. این شکست و عقب نشینی، مانند هر شکستی موجب بالا گرفتن اختلافات در جبهه "کمیته ملی آزادی ایران" شد. آنها که منتقد چپ روی های احسان الله خان بودند دربرابر او ایستادند. مالکین و روحانیون مرتجع موفق به تحریک پیشه وران و خرده مالکین شدند. جبهه از هم پاشید و ارتش شاه از قزوین و منجیل به رشت رسید. دسته های مسلح میرزاکوچک خان نیز که نسبت به دولت احسان الله خان کینه داشتند،بجای مقابله با ارتش شاه، با آنها همراه شده و کشتار دسته جمعی کمونیست ها و کادرهای دولت انقلابی را آغاز کردند!

پیش از این شکست (۲۲ژوئن ۱۹۲۰) اولین کنگره حزب عدالت در انزلی تشکیل شد و نام حزب را به حزب کمونیست ایران تغییر داد . دراین کنگره یک سلسله تزهای انقلابی به تصویب رسید. کنگره کمیته مرکزی را انتخاب کرد و حزب وارد انترناسیونال کمونیستی شد. برای نخستین بارحزب درایران با برنامه و اسناسنامه مدون تشکیل شد.

گروه چپ رو هم در کنگره و هم در کمیته مرکزی منتخب کنگره شدیدا فعال بود. دراین کنگره حیدرعمواغلی نتوانسته بود شرکت کند. چپ روی در بدنه و کمیته مرکزی و تحریکات حکومت علیه حزب کمونیست، عملا حزب را فلج کرده بود و از سوی دیگر دولت نوپای انقلابی در رشت را با مخاطره روبرو ساخته بود. پیش از آنکه برای این چپ روی چاره اندیشی شود ، ارتش های انگلیس و شاه به رشت و جمهوری گیلان یورش برده و آن را شکست دادند. در سپتامبر ۱۹۲۰ نخستین پلنوم وسیع حزب کمونیست با هدف جمعبندی دلائل شکست جمهوری گیلان و خاتمه بخشیدن به چپ روی ها تشکیل شد. دراین پلنوم حیدرعمواغلی که شخصا در آن حضور داشت به دبیراولی حزب انتخاب شد و شخصیت هائی نظیر "کریم نیک بین"، "سلیمان تاریوریف"، "محمد آخوند زاده(سیروس بهرام)، " میرجعفرجواد زاده "(پیشه وری) به عضویت کمیته مرکزی برگزیده شدند. در ماه ژانویه ۱۹۲۱ تزهای جدید حزب در باره وضع اجتماعی- اقتصادی ایران و تاکتیک های نوین حزب کمونیست ایران انتشار یافت حیدرخان برای تحکیم وحدت در حزب و ایجاد جبهه واحد در جنبش آزادی ملی ایران دست به تلاش های جدید زد و بارها با احسان الله خان، خالوقربان و میرزا کوچک خان و سایر رهبران جنگلی ها ملاقات کرد. چپ روها در درون حزب با این تحرکات جدید حیدرخان موافق نبودند و بویژه منتقد ملاقات های او با کوچک خان بودند. حیدرخان به سیاست خود ادامه داد و برای امضای قرارداد میان انقلابیون گیلان و آشتی دادن احسان الله خان با کوچک خان به گفتگو و ملاقات با خالوقربان ادامه داد. در اوائل ماه مه ۱۹۲۱ در فومن که اقامتگاه کوچک خان بود، ملاقات بین احسان الله خان و کوچک خان با میانجیگری حیدرعمواغلی صورت گرفت و موافقتنامه ای نیز در باره وحدت به امضاء رسید. مطابق این توافق، "کمیته انقلاب ایران" با شرکت میرزاکوچک خان، حیدرخان، احسان الله خان، خالوقربان و محمدی تشکیل شد و چهارم اوت ۱۹۲۱ در گیلان ( حکومت شوراها اعلام شد). خود حیدرخان در دولت انقلابی جدید وزارت امور خارجه را به عهده گرفت ولی در حقیقت رهبری انقلاب گیلان با او بود.

کمیته انقلاب در زمینه های مختلف به اصلاحات دست زد. تقسیم اراضی فئودالها بین دهقانان را حیدرعمواوغلی شخصا رهبری کرد. از سوی همین کمیته نمایندگانی برای ارتباط و تماس با انقلابیون دو منطقه دیگر، یعنی آذربایجان و خراسان انتخاب و اعزام شدند تا با شیخ محمد خیابانی در آذربایجان و کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان مذاکره کنند و برای طرح حمله از سه جبهه جهت فتح تهران و اعلام جمهوری در سراسر ایران را همآهنگ کنند.

نیرو گرفتن کمیته انقلاب و تحکیم موقعیت جمهوری شوراها در گیلان و آغاز پیوند این جمهوری با دو خیزش مهم و انقلابی دیگر در خراسان و آذربایجان هراس بزرگی را برای روحانیون مرتجع، درباری ها و دولت انگلستان به همراه آورد. آنها متحد در پی چاره برآمدند و سرکوب انقلاب گیلان و یورش به دو جنبش ملی خراسان و آذربایجان را در دستور کار قرار دادند.

رضاخان سردار سپه در راس ارتش شاهنشاهی برای سرکوب جمهوری گیلان اعزام شد، اما از ارتش انقلابیون که حیدرخان فرماندهی آنرا برعهده داشت شکست خورده‌ و پراکنده شدند. پس از این شکست، رخنه در صفوف انقلابیون و ایجاد اختلاف و جدائی که سیاست همیشگی انگلستان بوده در دستور قرار گرفت. دراین مرحله موفقیت بزرگ با رخنه در میان اطرافیان کوچک خان نصیب انگلیس و دربار شاهنشاهی شد و سرانجام شخص میرزا نیز با توطئه همراه شد.

۲۹ سپتامبر ۱۹۲۱ جلسه نوبتی کمیته انقلابی در "صومعه سرا" اقامتگاه کوچک خان تشکیل شد. احسان الله خان که درجبهه رودسر بود نتوانسته بود درجلسه شرکت کند. هنگامیکه اعضای کمیته انقلابی در اتاق جلسه نشسته و منتظر ورود کوچک خان بودند، ناگهان صدای شلیک تفنگ از همه طرف بلند شد. خالوقربان، خالو کریم و حیدرعمواغلی از پنجره به بیرون پریده و شلیک کنان خود را به جنگل رساندند. این یک کودتای داخلی بود به رهبری کوچک خان و به تحریک انگلیس ها و دربار شاهنشاهی. خالوقربان و خالو کریم خود را به بندر انزلی رساندند ولی حیدرعمواغلی که زخمی شده بود و با جنگل نیز آشنائی نداشت تنها توانست خود را به سختی تا "پسیخان" نزدیک رشت برساند. دسته های مسلح میرزا کوچک خان او را دراین محل دستگیر و تحویل معین الرعایا، از طرفداران کوچک خان دادند و او نیز حیدرخان راناجوانمردانه به قتل رساند . بدینسان نخستین رهبر حزب کمونیست ایران در سن ۴۲ سالگی و درجریان یک کودتای درون حکومتی( جمهوری گیلان) کشته شد. پس از این جنایت، طرفداران کوچک خان به رشت حمله ور شده محل کمیته مرکزی حزب کمونیست را سوزاندند، اموال آن را غارت و عده ای از فعالان حزب را نیز بقتل رساندند. اواخر سال ۱۹۲۱ ارتش شاه تحت فرماندهی رضا خان بعنوان فاتح وارد رشت شد و شکست جمهوری گیلان را اعلام کرد. کوچک خان که خود آلت دست این فاجعه شده و تنها و منزوی مانده بود از بیم افتادن بدست ارتش مرکزی به همراه نفرات خود به جنگل گریخت و پس از چندی جسد یخ زده او را در نزدیکی کوه های طالش پیدا کردند.

حیدرخان عمواغلی "افشار" از شخصیت های برجسته و از انقلابیون مبا رز میهن ماست. وی یکی از بنیاد گذاران نهضت مشروطه و پایه گذاران جنبش کارگری و از پیشاهنگان ترویج اندیشه مارکسیسم لنینیسم در ایران است. او هم اهل علم بود و هم اهل عمل و بدون تردید از تابناکترین چهره های تاریخ معاصر است.ستارخان بازوی نیرومند انقلاب مشروطه،که دسته های فدایی تحت رهبری حیدرعمواوغلی را تا آخرین روزهای مقاومت تبریز در کنار خود داشت . همیشه می گفته است: «حرف همان است که حیدر خان بگوید».

عارف قزوینی شاعر و ترانه سرای ایران، حیدرعمواوغلی را چکیده ی انقلاب نامیده و تصنیف معروف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را به حیدر عمواوغلی هدیه کرده است.

"نیما – سنندج"

منابع و ماخذ

ـ تاریخ هجده ساله آذربایجان - احمد کسروی
ـ حیدرعمواوغلی در گذر از طوفان ها - رحیم رئیس نیا
ـ آذربایجان در جنبش مشروطه - صمد بهرنگی
ـ تاریخ ارومیه - آرمین اسکندری
ـ تاریخ صنعت برق در ایران - از انتشارات وزارت نیرو
ـ چگونه برق به ایران آمد؟ - غلام رضا ممتحن میلانی

«برگرفته از تارنگاشت «فرهنگ توسعه
http://www.farhangetowsee.com/333/333-13.htm

http://www.behzadbozorgmehr.com/2009/12/blog-post_24.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!