«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو


مزرع  سبز  فلک  دیدم  و  داس  مه  نو
یادم  از کشته خویش  آمد  و هنگام درو

گفتم ای بخت  بخفتیدی  و  خورشید  دمید

گفت  با  این همه  از سابقه  نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک

از چراغ تو به خورشید رسد  صد پرتو
تکیه  بر اختر  شب دزد  مکن  کاین عیار

تاج   کاووس  ببرد  و   کمر  کیخسرو
گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش

دور خوبی  گذران  است  نصیحت  بشنو
چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن

بیدقی راند که برد از مه و خورشید  گرو
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو

آتش  زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت

حافظ  این  خرقه  پشمینه  بینداز  و  برو
 حافظ شیرازی


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!