«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ تیر ۷, چهارشنبه

نسلی از آهنگسازان زن


سخن از زنی ست که یکی از اندک آهنگسازان دانش آموخته ی ایرانی است. او که از هنرمندان جدی و باارزش ما بشمار می آید، زاده ی ٢٤ آذر ماه سال ١٣٢٠ است و زمانی که در استانبول بزرگ می شد، زیر تاثیر عمه هایش که در «کنسرواتوار» موسیقی ترکیه دانش می آموختند، با ساز پیانو آشنا شد. پس از بازگشت همراه خانواده به ایران، در هنرستان موسیقی آموزش دید و سپس برای پیگیری آن راهی اتریش شد. دانشکده ی موسیقی وین، مدت ده سال، میزبان این دانشجوی کوشای ایرانی بود که برای آموختن رشته های نوازندگی پیانو و آهنگسازی خود را آماده نموده بود.


شیدا قرچه داغی در سال ١٩٦٩ ترسایی، پس از به پایان رساندن آموزش در وین، با چنته ای پر به ایران بازگشت. وی، نخست به تدریس در کنسرواتوار تهران سرگرم شد و سپس به تدریس موسیقی در دانشگاه فارابی در بخش «اجرای هنری» («performing art») پرداخت.


یک سال پس از حضورش در ایران، همکاری ای با تلویزیون ملی داشت. به این صورت که در کلاس های آموزش موسیقی در تلویزیون، تدریس می کرد و از آن ها فیلم تهیه و پخش می شد. اما خیلی زود این همکاری از سوی وی بریده شد و با دعوت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، جذب آن مرکز گشت. او در مدت پنج سالی که با کانون همکاری داشت، دست به بنیاد نهادن مرکز آموزش موسیقی زد و با توجه به جای تهی شیوه ای برای آموزش موسیقی به کودکان، با دعوت از چند دانشجوی دانشکده ی موسیقی که همگی پیش تر از شاگردان وی بودند، کلاس های فشرده ای برای آموزش متد «اُرف» سازمان داد. از میان این دانشجویان، می توان به حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، فرخ مظهری و برادران کامکار اشاره کرد. شیدا قرچه داغی، همگام با آموزش این شیوه و تربیت مدرس، جزوه هایی نیز برای تدریس می نوشت که در اختیار هنرجویانش نهاده بود. هنگامی که شیدا قرچه داغی کانون را ترک کرد، ۵٢ کتابخانه در سراسر ایران و برنامه ی آموزش موسیقی در شهرهای گوناگون راه اندازی شده بود.

در مدت ده سالی که شیدا قرچه داغی در ایران فعالیت می کرد، برای بیش از چهل فیلم، موسیقی ساخت؛ نخستین موسیقی فیلم او برای «هفت شهر عشق» از علی اکبر صادقی بود. از میان موسیقی های فیلمی که او نوشت، می توان به «تداعی» از نورالدین زرین کلک، «دوباره نگاه کن» از فرشید مثقالی، «چنین کنند حکایت» از محمدرضا اصلانی، «قصه ی خیابان دراز» از محسن تقوایی، «رگبار» از بهرام بیضایی، گزینش موسیقی برای سریال «دایی جان ناپلئون» از ناصر تقوایی، «شطرنج باد» از محمدرضا اصلانی، «فانوس خیال» از بهرام ری پور، سریال «غارتگران» از محمد متوسلانی، انیمیشن «اتل متل توتوله» از نورالدین زرین کلک، «طوقی» نوشته ی م.آزاد، «قهرمان» نوشته ی عباس کیارستمی، «لی لی لی لی حوضک» از م.آزاد، «آهوی گردن دراز» نوشته ی جمشید سپاهی و «روزی که خورشید به دریا رفت» نوشته ی هما سیار اشاره نمود که از این میان، هفت فیلم، برنده ی جوایز ارزنده ی بین المللی شدند. او بر این باور بود: 
«کسی که موسیقی فیلم می نویسد، باید هم آهنگساز خوبی باشد، هم توانایی گرفتن الهام از تصویرها را داشته باشد. آهنگساز هرچند هم برجسته باشد، اگر این توانایی دوم را نداشته باشد، کارش با توفیق همراه نمی شود.»

او آثار گوناگونی برای پیانو، ویولنسل، کلارینت، فلوت، ویولن و فاگوت نوشته است. دیگر آهنگسازی های وی که براساس قطعه های آوازی نگاشته شده اند، عبارتند از:
مجموعه ای از اشعار باباطاهر و پیانو، مجموعه ی اشعار فروغ فرخزاد و پیانو و مجموعه ی قطعات کوتاهی برای بچه ها.

آهنگسازی وی بر شعر «پریا»، از سروده های احمد شاملو، در نوامبر سال ١٩٨٩ میلادی به صورت اپرا ـ باله در تورنتو اجرا شده است. این اثر به دو زبان فارسی و انگلیسی تنظیم شده و برگردان انگلیسی آن کار احمد کریمی حکاک است.

او مدت هفت سال نیز در مدرسه ی عالی موسیقی «والدکریش» آلمان تدریس می کرد.

این بانوی موزیسین در کانادا نیز «انجمن فیلارمونیک ایرانیان مونترال» را پایه گذاری کرد که به گفته ی خودش، به دلیل دشواری هایی پیشرفت نکرد و نادیده گرفته شد. او در زمینه ی برپایی این انجمن چنین گفته است:
«در این دنیایی که از سیاستمداران گرفته تا رسانه ها همگی از خشونت می گویند، تنها موسیقی است که می تواند کودکان ما را با جنبه ی انسانی و آرامش بخش زندگی آشنا کند و آن ها را به دنیایی زیباتر رهنمون سازد.»

شیدا قرچه داغی، هم اکنون در کانادا زندگی می کند و عضو «انجمن آهنگسازان و نویسندگان کانادا»، همین طور عضو «گروه فرهنگی میترا» است.

وی درباره ی قطعات کوتاه پیانویی خود برای بچه ها با عنوان: «پنجره ای رو به باغ» می گوید:
«در مدت بیست سالی که تدریس موسیقی را در شرق و غرب تجربه کرده ام، به این نتیجه رسیده ام که باید خلا بزرگ میان موسیقی غربی و شرقی را با موسیقی رابطی پر نمود تا این دو موسیقی بتوانند به هم نزدیک شده و از مزایای یکدیگر برخوردار شوند. به خصوص برای نسل جوان ما که روز به روز بیشتر به وسیله ی نوار، رادیو و تلویزیون در جوار موسیقی غربی قرار می گیرند و رفته رفته نسبت به موسیقی سنتی و هنری خویش، بیگانه می شوند. از طرفی برای غربی ها امکانات نادری برای آشنایی با موسیقی شرقی در دست است. لذا این مجموعه را برای آموزش شاگردان پیانو به منظور نزدیکی این دو فرهنگ ساخته و منتشر کرده ام.»

نیکو یوسفی       دوم خرداد ماه ١٣٩١

برگرفته از ماهنامه ی «زنان موسیقی»:

این نوشتار در برخی جاها بویژه در نشانه گذاری ها اندکی ویرایش شده است.      ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!