«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

تا دیر نشده، باید جنبید!


اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی در میهن مان هرچه بیش تر نابسامان می شود. دستبرد به اصل ٤٤ قانون اساسی که زیر فشار خردکننده نولیبرال های حاکمیت و پشتوانه ی نیرومند آن در بازار و اقتصاد ایران به رهبری نادان رژیم جمهوری اسلامی گرانبار شد، بسیار زودتر از آنچه به پندار می آمد، پیامدهای شوم خود را نشان داده و می دهد. شیرازه ی کارها آنچنان از دست رفته و می رود که هم اکنون پول های بیگانه و بویژه پول «شیطان بزرگ» در داد و ستدهای کلان کشور، بیرون از چارچوب رسمی داد و ستدهای مالی، جایگزین پول ملی ایران شده اند. در کنار بدبختی و تیره روزی توده های مردم، دزدان و تبهکاران اقتصادی و سیاسی سخت در تکاپوی گردآوری هرچه بیش تر مال و منال و یافتن جایی در «ینگه دنیا» و حتا جزیره های دورافتاده ی میان اقیانوس آرامند تا هرچه زودتر به چاک زنند. «
... وقت بسیار تنگ و کوتاهی برای همه ی نیروهای میهن پرست، نظامیان و سپاهیان سلحشور و جان بر کف کشورمان برجای مانده تا با کنار زدن دم و دستگاه «ولایت فقیه»، «شورای نگهبان» و دیگر نهادهای رژیمی سازشکار که در آستانه ی تن دادن به خواری در برابر دشمنان کشور ماست، نقطه ی پایانی بر شرایط کنونی نهاده شود. روشن است که  در شرایطی اینچنین، دست زدن به چنان کاری، بی پشتوانه ی توده ای کارگران، زحمتکشان و روشنفکران خلقی میهن مان، بیش تر به خودکشی نزدیک است تا کامیابی؛ خواست دگرگونی های اجتماعی و گرایش در به فرجام رساندن آنها، گرچه تاکنون چندین بار از سوی حاکمیت ضدخلقی سرکوب شده، نه تنها فروکش نکرده که چون آتش زیر خاکستری است که هر آن می تواند برانگیخته و شعله ور شود.

بی هیچ گفتگو، اگر نیروی انقلابی و میهن پرست، دربرگیرنده ی بدنه ی نیروهای نظامی و سپاهی ایران، نتوانند از اندک بخت برجای مانده برای رهایی میهن مان از دست حاکمیتی ناتوان، به هنگام سود برند و از تکه پاره شدن سرزمین ایران و به جان هم افتادن خلق های آن جلوگیری نمایند، امپریالیست ها و نوکرانشان، میهن مان را به آتش خواهند کشید. راه دیگری برجای نمانده است. شاید زودتر از آنچه به پندار آید، در برابر این دو گزینه قرار خواهیم گرفت:
یا ماندن در کنار توده های مردم و بسیج همه ی خلق های میهن مان برای آمادگی هرچه بیش تر و رویارویی با دشمنان اهریمنی که دست اندازی به ایران را عملا آغاز نموده اند؛ یا همراهی با چپاولگران اجتماعی، سرخم نمودن و پیوستن به جبهه ی دشمن برای نگهداشت جان و شاید لقمه نانی آلوده در دامن اربابان آینده! اربابانی که در صورت برتری و پیروزی، کارِ رژیم پوسیده ی جمهوری اسلامی را در به باد دادن هست و نیست ایران به فرجام رسانده، سنگ روی سنگ برجای نخواهند گذاشت. اکنون، هنوز بختی اندک برجاست؛ چنانچه از جای نجنبید، سرتان برباد خواهد رفت. همه ی نیروی اهریمنی دشمن، همدستان و مزدورانش برای نابودی واپسین امکانات پایداری و رزم مسلحانه در کشورمان سمتگیری شده و می شود. هنگامی که نخستین ضربه فرود آید، دیگر کمی دیر بوده و کار با دشواری های بازهم بزرگ تری همراه خواهد شد؛ بویژه چنانچه ابتکار عمل به دست دشمن بیفتد. تجربه ی لیبی پیش روی ماست: تجربه ای تلخ؛ ولی ارزنده. از آن باید آموخت!

در صورت کامیابی چنین اقدام میهن پرستانه ای که هر لحظه دیرتر انجام گیرد، پیامدهای زیانبار سترگ تری برای همبستگی خلق ها و یکپارچگی میهن مان دارد، انجام بی درنگ اقدامات زیر بسیار ضروری است:
ـ سازماندهی شورای موقت فرماندهی و اداره ی کشور با همیاری و همکاری نمایندگان کارگران و زحمتکشان و نیز نمایندگان همه ی خلق های ایران؛
ـ شناسایی «خودمختاری اداری ـ فرهنگی» برای همه ی خلق های کم شمارتر ایران و زمینه سازی اجرای آن با همیاری و همکاری نمایندگان شان؛
ـ شناسایی حقوق صنفی ـ سیاسی کارگران؛
ـ بسیج کارگران و زحمتکشان در کالبد شوراهای شهر وروستا و دیگر نهادهای صنفی ـ سیاسی توده ای و سپردن اختیارات گسترده در زمینه های گوناگون سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی به آنها، بویژه دیده بانی و بازرسی تولید و توزیع کالا (بازرگانی درون کشور)؛
ـ دستگیری همه ی همدستان شناخته شده امپریالیست ها در ایران از دارندگان «کارت سبز» و «تازی تخمگان» ایرانی نما گرفته که به مجلس شورا، «شورای امنیت ملی» و دیگر نهادهای اداری و قضایی کشور راه یافته اند تا جاسوسان شناخته شده امپریالیست ها در همه جا؛
ـ دستگیری همه ی دزدان کوچک و بزرگ، شناخته شده یا در پشت پرده حاکمیت جمهوری اسلامی و پیرامون آن؛
ـ جلوگیری از فرار گسترده ی سرمایه که با حجمی انبوه و به شکل های گوناگون و از آن میان قاچاق گسترده ی آثار تاریخی ایران پی گرفته می شود؛
ـ سرکوب بورژوازی بزرگ بازرگان پیشه و لیبرال و همه ی نمایندگان آن در ایران به عنوان «ستون پنجم» دشمن در کشورمان؛
ـ در دست گرفتن بازرگانی خارجی کشور از سوی شورای موقت فرماندهی و اداره ی کشور؛
ـ آزادی همه ی زندانیان سیاسی که در سوی خلق و زحمتکشان میهن مان ایستاده اند؛
ـ آزادی همه ی کوشندگان صنفی ـ سیاسی کارگری؛ ...»*

ب. الف. بزرگمهر      ٢۷ دی ماه ١٣٩٠

* گامی دیگر در فرارویی جنگ پنهانی به جنگی آشکار! ، ب. الف. بزرگمهر، ١٢ دی ماه ١٣٩٠

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!