«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ شهریور ۹, یکشنبه

ترس رژیم پوشالی خرموش های اسلام پیشه از پرخاش های گسترده و سراسری مردم

رژیم پوشالی خرموش های اسلام پیشه، همزمان با کوشش های جانکاهِ پشت پرده برای دستیابی به پایوری زیست ننگین خود به بهای تن دادن باز هم بیش تر به زورگویی های امپریالیست ها و بر باد دادن بیش از پیشِ دارایی ها و سرمایه های ایران، فشار باز هم سنگین تری بر گرده ی توده های مردم می آورد و با سرکوب ددمنشانه و نابود کردن برومندترین فرزندان این آب و خاک، می کوشد تا مردم را از دست یازیدن به پرخاش های گسترده و سراسری بترساند.

آنچه در زیر آمده و در ویدئوی پیوست از زبان مادر یکی از دادباختگان بیدادگاه های خرموش های فرمانروا بر میهن مان می شنوید، گواه دیگری بر چنان رویکردی است. در رسوا نمودن تبهکارترین رژیم تاریخ ایران که چون بختکی بر سینه ی ایران و ایرانیان جای گرفته، کوتاهی نکنیم و پژواک درخواست بانو بهیه نامجو، مادر برادران زندانی شده: نوید، وحید و حبیب افکاری در میان مردم جهان باشیم!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   نهم شهریور ماه ۱۳۹۹ 

***

 نوید افکاری از پرخاشجویان امرداد ماه ۱۳۹۷ در شیراز که از سوی بیدادگاه خرموش ها به سر به نیست شدن دادباخته، در نامه‌ای شکنجه‌های خود در «اداره آگاهی» و «بازداشتگاه اطلاعات شیراز» را بازگو نموده است:

«روی صورتم پلاستیک می‌کشیدند و مرا تا مرز خفگی و مرگ پیش می‌بردند. دست‌ها و شکم و پاهایم را بوسیله باتوم و اجسام سخت به شدت مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند و مکررا با الفاظ توهین‌آمیز و رکیک اهانت می‌کردند. مرا محکم می‌بستند و در بینی‌ام الکل می‌ریختند.»

بر بنیادِ گزارش «سازمان حقوق بشر»، نوید افکاری «آنچنان زیر شکنجه و فشار بدنی و روانی قرار گرفته که ناچار به خودکشی شده است.» وی در نشست های بازپرسی، گناهان بسته شده به خود را رد کرده است. فرمان سر به نیست شدن نوید افکاری در «دیوان عالی خرموش های اسلام پیشه» پذیرفته شده است.

بنیاد داده ها برگرفته از «تلگرام» با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب است.  ب. الف. بزرگمهر



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!