«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ خرداد ۱۵, چهارشنبه

می آمدی پیش خود ما که جنگ ابزارهای بشردوستانه داریم ـ بازانتشار

چنین هیکل گنده ای بهم زده ای برای چه؟! آدم کشتن هم درست یاد نگرفته ای. این هم شد کار که روی سر بچه های دبستانی و ننه های شان بمب بریزی؟! مگر بمب افکن و جنگ ابزار، اسباب بازی است که این همه از ترامپ خریده و انبار کرده ای؟! می آمدی پیش خود ما که جنگ ابزارهای بشردوستانه داریم. برایت کلاس های آموزشی هم می گذاشتیم که بجای ارّه و تیشه از زهرهای کشنده سود ببری و سپس گناه آن را گردن روس ها بیندازی. این راهِ آسان تر و بشردوستانه تری است؛ قربانی هم وقتی برای آه و ناله و نفرین نمی یابد که به خدا حواله ات بدهد؛ راستی، شما به خدا چه می گویید؟ الله؟ این همان خدا یا بُتِ کهن نیست که چندین پسر و دختر نیز داشت؟* نکند تو و خانواده ات از نوادگان همین خدا باشید؟

از زبان قارچ از چندین سال پیش روییده ی فرانسوی بر پاجوشِ درختِ سر تا پا کپک زده ی دمکراسی بورژوایی:  ب. الف. بزرگمهر   دهم آذر ماه ۱۳۹۷


* واژه ی «الله» بسیار کهن تر از اسلام و دیگر کیش های نامور به «ابراهیمی» است و ریشه ی آن بزبان های سُریانی و آرامی می رسد؛ خدای کوچکی در میان خدایان دیگر که زن و بچه نیز داشته است. ناگفته نگذارم که درباره ی ریشه ی این واژه، زبان شناسان دیدگاه های گوناگونی دارند؛ از آن میان، درباره ی یگانه بودن یا «آمیخته واژه» بودن آن. من به شَوَندهایی بیرون از چارچوب این یادداشت کوتاه، دومی را درست تر می دانم: «اَل + ایل» که اِله (اِلاه) ،نرینه و الهه، مادینه ی آن بوده اند و پیشوندِ «اَل» (ارژ نهادن، بزرگداشت) بگمان بسیار نیرومند از دید من، در بازه ای از دوران باستان که خدایان گوناگون در روندی گام بگام، جای خود را به «خدای یگانه» در آسمان های دور از دسترس می دادند به آن افزوده شده است.

زیرنویس تصویر:
نشست «گروه بیست» در آرژانتین ـ دیدار سلمان زاده ی تازی با قارچ از چندین سال پیش روییده ی فرانسوی بر پاجوشِ درختِ سر تا پا کپک زده ی دمکراسی بورژوایی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!